استفاده از شیوه پرسش و پاسخ
شیوه پرسش و پاسخ یکی از بهترین روشهای ارتباطی است. در مناظرات امام رضا در مواقع گوناگون از این شیوه بهره برده شده است. همچنین در شیوه های آموزشی دیگر معصومانه نیز از این روش استفاده شده است:
أَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِأَكْبَرِ الْكَبَائِر (2) نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم، آل البيت الله ۱۴۰۸ه. ق، ج ۱۷، ص ۴۱۶ )
یعنی می خواهید به شما بگویم بزرگترین گناه چیست؟ این شیوه در قرآن کریم نیز استفاده شده است.
الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ *(3) حاقه ٫ ۳۱ )
آن رخ دهنده چیست آن رخ دهنده؟ و چه دانی که آن رخ دهنده چیست.
الْقَارِعَةُ مَا الْقَارِعَةُ وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَة ** (4) ۴ قارعه ٫۳۱ )
کوبنده چیست کوبنده و تو چه دانی که کوبنده چیست؟
38
مانند این شیوه را درباره شب قدر نیز میبینیم
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ * خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شهر *(1) ۱. قدر ٫ ۱-۲ )
ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم و چه از شب قدر آگاهت کرد؟ شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است.
همان طور که گفته شد در احتجاجات و گفتگوهای امام رضا به ویژه هنگامی که میخواهد به طور مستدل طرف مقابل را قانع کند از این شیوه بهره می برد. از آن جمله میتوان به گفتگوی اباصلت با ایشان اشاره کرد. اباصلت این گفته مردم را نقل میکند که مردم برده امام هستند. امام در اقامه دلیل به شیوه پرسش و پاسخ با اباصلت استدلال میکند. (2) عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۸۳؛ جِئْتُ إِلَى بَابِ الدَّارِ الَّتِي حُبِسَ فِيهَا الرَّضَاءَ بِسَرَخْسَ وَقَدْ قُيدَ فَاسْتَأْذَنْتُ عَلَيْهِ السَّجانَ فَقَالَ لَا سَبِيلَ لَك إِلَيْهِ اللهِ قُلْتُ وَلِمَ قَالَ لِأَنَّهُ رُبَّمَا صَلَّى فِي يَوْمِهِ وَلَيْلَتِهِ أَلْفَ رَكَعَةٍ وَإِنَّمَا يَنْقَتِلُ مِنْ صَلَاتِهِ سَاعَةٌ فِي صَدْرِ النَّهَارِ وَ قَبْلَ الزَّوَالِ وَ عِنْدَ اصْفِرَارِ الشَّمْسِ فَهُوَ فِي هَذِهِ الأَوْقَاتِ فَاعِدٌ فِي مُصَلاهُ وَ يَنَاجِي رَبَّهُ قَالَ فَقُلْتُ لهُ فَاطَّلَبْ لِي مِنْهُ فِي هَذِهِ الْأَوْقَاتِ إِذْنا عَلَيْهِ فَاسْتَأْذَنَ لِي فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ وَهُوَ قَاعِدٌ فِي مصلاه متفكراً قال أبو الصلت فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ الله مَا شَيْءٌ يَحْكِيهِ عَنْكُمُ النَّاسُ قَالَ وَمَا هُوَ قُلْتُ يَقُولُونَ إِنَّكُمْ تَدْعُونَ أَنَّ النَّاسَ لَكُمْ عَبِيدٌ فَقَالَ اللَّهُم فاطر السماوات وَالْأَرْضِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ شَاهِدٌ بِأَنِّي لَمْ أَقُلْ ذَلِك قَطُّ وَلَا سَمِعْتُ أَحَداً مِنْ آبَائِي مِل قَالَهُ قَطُّ وَأَنْتَ الْعَالِمُ بِمَا لَنَا مِنَ الْمَظَالِمِ عِنْدَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَإِنَّ هَذِهِ مِنْهَا ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى فَقَالَ لِي يَا عَبْدَ السَّلَام إِذا كانَ النَّاسُ كُلُّهُمْ عَبِيدَنَا عَلَى مَا حَكَوْهُ عَنَّا فَمِمَّنْ نَبِيعُهُمْ قُلْتُ يا ابْنَ رَسُولِ الله صَدَقْتَ ثُمَّ قَالَ يا عَبْدَ السَّلام أَمُنْكَرُ أَنْتَ لِمَا أَوْجَبَ اللهُ تَعَالَى لَنَا مِنَ الْوَلَايَةِ كمَا يَنكِرُهُ غَيْرُكَ قُلْتُ مَعَاذَ اللَّهِ بَلْ أَنَا مُقِرٌّ بِوَلَا يَتِكُمْ. )
39
مثال دیگر نیز در این خصوص سؤال مأمون از امام است که مأمون گفت با این که نسب من و شما یکی است و همه از یک ریشه هستیم و هدف ما و شما هم مشترک است پس چرا طرفداران ما با هم نزاع و اختلاف دارند و هر کدام درباره یکی از ما تعصب میورزند؟ امام با شیوه پرسش و پاسخ حقانیت اهل بیت را اثبات و مأمون را مجبور به بازگویی حقانیت اهل بیت میکند شرح حدیث بدین صورت است:
رُوى أَنَّهُ لَمَّا سَارَ الْمَأْمُون إِلَى خُرَاسَانَ وَكَانَ مَعَهُ الرَّضَا علَى بْنُ مُوسَى هِ فَبَينَا هُمَا يَسِيرَانِ إِذْ قَالَ لَهُ الْمَأمون يا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّي فَكَرْتُ فِي شَيْءٍ فَفَتَحَ لِي الْفِكَرُ الصَّوَابَ فِيهِ فَكَرْتُ فِي أَمْرِنَا وَ أَمْرِكُمْ وَ نَسَبِنَا وَ نَسَبِكُمْ فَوَجَدْتُ الْفَضِيلَةَ فِيهِ وَاحِدَةً وَ رَأَيْتُ اخْتِلَافَ شِيعَتِنَا فِي ذَلِكَ مَحْمُولًا عَلَى الْهَوَى وَ الْعَصَبِيةِ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَاكَ إِنَّ لِهَذَا الْكَلَامِ جَوَاباً فَإِنْ شِئْتَ ذَكَرْتُهُ لَكَ وَ إِنْ شِئْتَ أَمْسَكَتُ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونَ إِنِّي لَمْ أَقُلْهُ إِلَّا لِأَعْلَمَ مَا عِنْدَكَ فِيهِ قَالَ لَهُ الرِّضَاء أَنْشُدُكَ اللَّهَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَ نَبِيهُ مُحَمَّداً الله فَخَرَجَ عَلَيْنَا مِنْ وَرَاءِ أَكْمَةٍ مِنْ هَذِهِ الْأَكَامِ فَخَطَبَ إِلَيْكَ ابْنَتَك أَكُنْتَ تُزَوِّجُهُ إِيَّاهَا فَقَالَ يَا سُبْحَانَ اللَّهِ وَ هَلْ أَحَدٌ يَرْغَبُ عَنْ رَسُولِ اللهِ اللهِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا أَفَتَرَاهُ يَحِلُّ لَهُ أَنْ يَخْطُبَ إِلَى قَالَ فَسَكَتَ الْمَأْمُونَ هُنَينَةً ثُمَّ قَالَ أَنْتُمْ وَاللَّهِ أَمَسُّ بِرَسُولِ اللهِ و رَحما.(1) مفید، محمد بن محمد الفصول المختاره، تصحیح علی میر شفیعی، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ه.ق، ص ۳۷ )
40
هنگامی که مأمون با حضرت رضا در خراسان حرکت میکرد مأمون :گفت یا ابا الحسن فکری برایم پیدا شده و راه صواب آن را میخواهم بدانم با خود فکر میکنم که نسب ما و شما یکی است و همه از یک ریشه هستیم و هدف ما و شما هم مشترک است پس چرا طرفداران ما با هم نزاع و اختلاف دارند و هر کدام درباره یکی از ما تعصب می ورزند؟ حضرت رضا فرمود این سؤال پاسخی دارد اگر میل داری جواب دهم و اگر میخواهی سکوت کنم. مأمون گفت مقصودم این بود که جواب دهی.
امام رضا فرمود تو را به خداوند سوگند میدهم اگر خداوند پیغمبر خود را اکنون مبعوث کند و از گوشه این بیابان ظاهر شود و دخترت را خطبه کند آیا حاضری دختر خود را به او تزویج کنی؟
مأمون گفت سبحان الله مگر کسی از دختر دادن به پیغمبر خدا اعراض میکند؟ حضرت رضا فرمود: آیا آن حضرت میتواند دختر مرا خطبه کند؟ مأمون اندکی سکوت کرد و پس از آن گفت: به خداوند سوگند شما نزدیک تر به آن حضرت هستید.