به شرط آفتاب  ( ص83 ) شماره‌ی 7222

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی ‌ عبادی > دعا ‌ اذکار > دعای نجات به واسطه مرگ

خلاصه

ياسر تعریف میکرد عرصه چنان بر امام تنگ شده بود که هر جمعه از مسجد جامع که بر میگشت با همان غبار و عرق راه دستها را میبرد بالا: «خدایا، اگر فرج و گشایشم در مرگ من است در مرگم تعجیل کن .»...

متن

ياسر تعریف میکرد عرصه چنان بر امام تنگ شده بود که هر جمعه از مسجد جامع که بر میگشت با همان غبار و عرق راه دستها را میبرد بالا: «خدایا، اگر فرج و گشایشم در مرگ من است در مرگم تعجیل کن .»

یاد علی می افتادیم و چاه و نخلستان آخرش هم به خدای علی رستگار شد. (عیون أخبار الرضــــا علیه السلام، ج2، ص214، ح22)

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی