به شرط آفتاب  ( ص59 ) شماره‌ی 7199

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام موسی کاظم (عليه السلام) > خوابها ‌ کرامات امام کاظم (عليه السلام) > تبديل عکس شير به شير واقعی

خلاصه

بی ادبانه نشست رو به روی امام گفت: ابا الحسن، مردم خیلی درباره ات اغراق میکنند میگویند باران از دعای تو بوده اما خودت می دانی که باران یک امر طبیعی است معجزه را ابراهیم کرد که گوشت و استخوان کوبیده مرغان را زنده کرد. اگر راست میگویی این دو شیر را زنده کن تا مرا پاره پاره کنند. »

متن

بی ادبانه نشست رو به روی امام گفت: ابا الحسن، مردم خیلی درباره ات اغراق میکنند میگویند باران از دعای تو بوده اما خودت می دانی که باران یک امر طبیعی است معجزه را ابراهیم کرد که گوشت و استخوان کوبیده مرغان را زنده کرد. اگر راست میگویی این دو شیر را زنده کن تا مرا پاره پاره کنند. »

نگاهش کردند زل زده بود به امام و هرچه میخواست میگفت.  انگشت اشاره امام آمد بالا سمت عکس شیر روی پرده صدای غرش شیرها با صدای خرد شدن استخوانهای مرد همه را به وحشت انداخت شیرها میخواستند به مأمون حمله کنند. غش کرد.... گلاب آوردند تا به هوش بیاید.

امام گفتند: «نه، خدا میخواهد واقعه ناگواری به دست او جاری شود.... به صورت اولتان برگردید »

شیرها که رفتند روی پرده مأمون ایستاد اگر بخواهید حاضرم از خلافت دست بکشم. »

امام گفت: اگر خلافت را میخواستم با تو بحث نمی کردم. خداوند همه موجودات را به فرمانم آورده؛ اما به من فرمان داده که به تو اعتراض نکنم چون تدبیرش را به دست تو تقدیر خواهد کرد. »(بحار ألانــــوار ط بیــــروت، ج49 ص47، ح44)

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی