سفر به بهشت  ( 27 و 66 ) شماره‌ی 7060

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > کرامات و معجزات امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

روایت است هنگامی که مأمون حضرت امام رضا (عليه السلام را ولیعهد خود گردانید حضرت هر وقت که میخواست داخل کوشک (قصر) شود به راهرویی میرسید که از آنجا داخل کوشک می شد و کسانی که در آن جا بودند برای احترام آن حضرت بر میخاستند و پرده ای که به در آن آویخته بودند بر میداشتند. دربانان و پرده دارانی که در آن مکان بودند از روی عمد و حسد با یکدیگر شرط نمودند که این دفعه چون حضرت بیاید، تعظیمش نکنند و پرده بر ندارند. هنگامی که آن حضرت وارد شد همه به یکباره به پا خاستند و به عادت مقرر پرده را برداشتند وقتی که داخل کوشک شدند به فکر افتادند و یکدیگر را ملاقات نمودند و هر کدام عذر خواهی کرده و شرط شان را تجدید نمودند

متن

خدمت کردن باد به حضرت

روایت است هنگامی که مأمون حضرت امام رضا (عليه السلام را ولیعهد خود گردانید حضرت هر وقت که میخواست داخل کوشک (قصر) شود به راهرویی میرسید که از آنجا داخل کوشک می شد و کسانی که در آن جا بودند برای احترام آن حضرت بر میخاستند و پرده ای که به در آن آویخته بودند بر میداشتند. دربانان و پرده دارانی که در آن مکان بودند از روی عمد و حسد با یکدیگر شرط نمودند که این دفعه چون حضرت بیاید، تعظیمش نکنند و پرده بر ندارند. هنگامی که  آن حضرت وارد شد همه به یکباره به پا خاستند و به عادت مقرر پرده را برداشتند وقتی که داخل کوشک شدند به فکر افتادند و یکدیگر را ملاقات نمودند و هر کدام عذر خواهی کرده و شرط شان را تجدید نمودند که چون آن حضرت داخل شود تعظیم او نکنند 

هنگامی که بار دیگر حضرت وارد شدند همگی بی اختیار از جای برخاستند اما در برداشتن پرده توقف نمودند ولی همین  که حضرت به پرده رسید بادی وزید و پرده را بالا برد بلندتر و بهتر از موقعی که پرده را برای ایشان بر میداشتند چون حضرت داخل شد گفتند که شاید این باد بر حسب اتفاق باشد. صبر کردند تا آن که حضرت برگشت دیدند که هنگام رسیدن حضرت به آن پرده باد مجددا پرده را بالا برد پس توبه کردند و عزم خود جزم نمودند و متفق شدند بر این که آن حضرت نزد حق تعالی قدر و منزلتی دارد، چنان چه باد را مسخره سلیمان کرده بود مسخر او نیز کرده است و به یکدیگر گفتند: چون حال بر این منوال است اگر در تعظیم و تکریم او تنبلی نکنیم بهتر است.

هجده دانه رطب

ابن علوان میگوید در خواب دیدم که کسی می گوید: پیامبر (ص) به بصره آمده اند! پرسیدم کجا هستند؟ گفت در خانه ی ،فلانی رفتم

پیامبر (ص) را دیدم که نشسته اند و اصحابشان همراه آن حضرت اند جلوی پیامبر طبقی از رطب بود حضرت مرا که دید مشتی رطب برداشت و به من مرحمت کرد آنها را شمردم هیجده دانه بود شنیدم که امام رضا (ع) به بصره آمده اند پرسیدم کجا هستند؟ گفتند در خانه ی فلانی رفتم آن حضرت را در همان جایی دیدم که پیامبر (ص) را دیده بودم یارانش با او بودند و نزد آن حضرت طبقی رطب بود حضرت مرا که دید مشتی رطب برداشت و به من داد شمردم هیجده دانه بود. گفتم کاش بیشتر بدهید فرمود اگر جدم بیشتر داده بود من هم بیشتر می دادم (مسند الامام الرضا ج ۱ ص ۵)


 

 

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی