دعای حضرت جهت بارش باران
روایت شده که چون مأمون حضرت امام رضا (عليه السلام را ولیعهد خود گردانید مدتی باران نیامد. جمعی از نزدیکان مأمون می گفتند که تا علی بن موسی (علیه السلام) ولیعهد شده خدای تعالی باران، را از ما برداشته است. آن حضرت روز دوشنبه به اتفاق اصحاب ، راهی صحرا شدند. پس از آن ، حضرت بالای منبر رفته بعد از ستایش و حمد الهی دعا کرد که ای معبود به حق و ای پروردگار مطلق تو عظیم ساختی ما اهل بیت را پس توسل کردند این مردم به ما چنانچه فرمودی آرزو نمودند فضل و رحمت تو را و توقع دارند نعمت تو را به این جماعت باران بیاشامان بارانی که سودمند باشد و به همه جا و همه کس فیض برسد و زیان رساننده نباشد و شروع باران هنگامی باشد که همه از این جا باز گشته و به منزل خود رسیده باشند راوی گوید قسم به آن خدایی که مبعوث گردانید محمد را به حق به پیامبری بادها در هوا ابرها را به هم نزدیک کردند و رعد و برق پدید آمد و مردم به حرکت در آمدند. همانا می خواستند که خود را از باران کنار بکشند. حضرت امام رضا (عليه السلام فرمودند به حال خود باشید ای مردم که این ابر برای شما نیست بلکه برای مردم فلان شهر است پس آن ابر گذشت و بعد از آن ابر دیگری آمد که باز دارای رعد و برق بود. مردم دوباره حرکت کردند آن، حضرت دوباره فرمود: این ابر برای شما نیست و برای مردم فلان شهر است. همچنین تا ده ابر آمدند و گذشتند و امام باز فرمودند به حال خود باشید که این برای شما نیست و برای فلان سرزمین است. بعد از آن ابر یازدهم آمد حضرت فرمود ای مردم این ابر را حق تعالی برای شما فرستاده، پس خدای را به جهت فضل و رحمتش شکر کنید. پس برخیزید و به منازل خود بروید که این ابر بر شما ایستاده و بر شما نمی بارد تا این که به منازل خود داخل شوید مردم بازگشتند و آن ابر نمیبارید تا به منازل خود نزدیک شدند بعد از آن باران تندی بارید و وادی ها و حوضها و غدیرها و بیابان ها پر آب گردیدند.به هر حال به دعای آن حضرت حق تعالی برکت آن سرزمین را زیاد گردانید. مأمون جهت تضعیف جایگاه امام رضا علیه السلام در بین مردم از او خواسته بود که نماز باران بجا آورد و در این توطئه خود موفق نشد و نام حضرت رضا بیشتر از پیش در دل مردم جای گرفت.