شرح حال و فضایل خاندان نبوت  ( صص 472-470 ) شماره‌ی 7030

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > معارف مربوط به امامت > علم امام > علم امام به نيت بندگان (علم غيب)
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > بيان فضايل امام علی (عليه السلام) توسط مامون

خلاصه

صولی و دیگران میگویند مأمون علی (ع) را دوست میداشت، از این رو به همه جا نوشت که علی بن ابی طالب (ع) بعد از رسول خدا (ص) از همه مردم با فضیلت تر بود و کسی حق ندارد از معاویه به نیکی یاد کند و هر که از او به نیکی یاد کند خون و مالش هدر است صولی می گوید از جمله اشعار مأمون درباره علی (ع) این است: ألام على حب الوصي أبي الحسن و ذالك عندى من عجائب ذي الزمن خليفة خير الناس و الأول الذي اعان رسول الله في السر والعلن و لولاه ما عدت لهاشم امرة و كانت على الأيام تقصى و تمتهن فولى بني العباس ما اختص غيرهم و من منه اولى بالتكرم والمنن فا وضح عبد الله بالبصرة الهدى و فاض عبيد الله جوداً على اليمن و قسم اعمال الخلافة بينهم فلازال مربوطاً بذا الشكر مرتهن

متن

صولی و دیگران میگویند مأمون علی (ع) را دوست میداشت، از این رو به همه جا نوشت که علی بن ابی طالب (ع) بعد از رسول خدا (ص) از همه مردم با فضیلت تر بود و کسی حق ندارد از معاویه به نیکی یاد کند و هر که از او به نیکی یاد کند خون و مالش هدر است صولی می گوید از جمله اشعار مأمون درباره علی (ع) این است:

 ألام على حب الوصي أبي الحسن     و ذالك عندى من عجائب ذي الزمن

 خليفة خير الناس و الأول الذي       اعان رسول الله في السر والعلن

 و لولاه ما عدت لهاشم امرة       و كانت على الأيام تقصى و تمتهن 

فولى بني العباس ما اختص غيرهم     و من منه اولى بالتكرم والمنن

 فا وضح عبد الله بالبصرة الهدى      و فاض عبيد الله جوداً على اليمن

و قسم اعمال الخلافة بينهم      فلازال مربوطاً بذا الشكر مرتهن ( مرا به خاطر دوست داشتن ابوالحسن سلامت کنند و از نظر من این از عجایب روزگار است. خلیفه بهترین مردم و نخستین کسی که در ظاهر و باطن پیامبر را یاری کرد و اگر او نبود امارت به اولاد هاشم نمی رسید و این بر روزگار نقص و غم و اندوهی بود پس بنی عباس حکومتی را عهده دار شد که مختص دیگران بود و چه کسی از او شایسته تر به احترام و احسان پس عبدالله در بصره پرچم هدایت را بر افراشت و عبید الله در یمن سفره جود و بخشش را گسترد. و (علی) کارهای خلافت را بین آنها تقسیم کرد پس همواره مرهون این کار باعث شکر او هستیم!)

و نیز گفته است: (بعضی گفته اند این شعر مال سید حمیری است.

احلف بالله و آلائه     و المرء عما قال مسؤول 

ان على بن ابي طالب    على التقى و البر مجبول

 و انه كان الإمام الذي     له على الأمة تفضيل

يقول بالحق و يختاره      و لا تعانيه الأباطيل

كان إذا لحرب مراها القنا      و قصرت عنها البهاليل

يمشى الى القرن و في كفه     ابيض ماضي الحد مصقول

 مشى العفر نابین اشباله      اقبل لا تغتاله الغول(به خدا و نعمتهای او سوگند میخورم و آدمی از آنچه می گوید مسؤول است همانا (طینت) علی بن ابی طالب (ع) بر نیکی و پرهیزگاری سرشته شده است و او پیشوایی است که بر همه افراد امت برتری و فضیلت دارد. همواره حق را میگوید و حق را بر می گزیند و کارهای باطل او را به خود مشغول نمی کند. آنگاه که میدان جنگ را نیزه ها فرو می گرفت و پهلوانان از آن می گریختند او به سوی هماورد خود می رفت در حالی که تیغ بران صیقلی در دست داشت. گویی شیری است که میان بچه شیران پیش می رود و هیچ دیو و ددی او را نتواند غافلگیر سازد)

 

و از جمله اشعار مأمون:

 لا تقبل التوبة من تائب    الأبحب ابن ابی طالب

 اخو رسول الله حلف الهدى     والأخ فوق الخل والصاحب

ان جمعا في الفضل يوماً فقد     فاق اخوه رغبة الراغب

فقدم الهادي في فضله      تسلم من اللائم والعائب

 إن مال ذو النصب الى جانب      ملت مع الشيعي في جانب

اكون في آل نبي الهدى      خیر نبي من بني غالب

 جتهم فرض نؤدی به      كمثل حج لازم واجب (توبه هیچ توبه کننده ای قبول نمی شود مگر با محبت علی بن ابی طالب (ع) برادر رسول خدا (ص) و هم پیمان هدایت در حالی که برادر برتر از دوست و همراه است. اگر روزی آن دو در فضلشان در یک جا جمع شوند برادر پیامبر (ص) مطابق خواست شخص علاقه مند برتر از آنها خواهد بود. پس هدایت کننده را در فضیلتش مقدم بدار تا از دست ملامت کننده و عیبجو سالم بمانی اگر بنا شود يك فرد ناصبی دشمن علی به طرفی گرایش یابد به سمتی که شیعه است گرایش خواهد یافت. من در میان خاندان پیامبر هدایت بهترین پیامبر از فرزندان غالب هستم دوست داشتن ایشان واجب است ما باید آن را به جا آوریم همانند حج که واجب و لازم است.)

صولی در کتاب «الأوراق» می گوید روی یکی از استوانه های مسجد جامع بصره نوشته بودند

رحم الله علياً     إنه كان تقياً (خدا علی (ع) را مورد لطف و رحمت قرار دهد که او بسی پرهیزگار بود.)

و ابو عمر خطابی که نامش حفص و يك چشمش نابینا بود کنار آن استوانه می نشست دستور داد آن را محو کردند جریان را برای مأمون نوشتند بر مأمون گران آمد و دستور داد ابو عمر را نزد وی فرستادند وقتی که بر مأمون وارد شد از او پرسید: چرا نام امیر المؤمنین را از روی استوانه محو کردی؟ گفت مگر روی استوانه چه بود؟ مأمون گفت:

رحم الله علياً     إنه كان تقياً

ابو عمر گفت به من گفتند او پیامبر بوده است مأمون گفت: دروغ می گویی بلکه حرف قاف کلمه تقباً که او نبیاً پنداشته درست تر از چشم سالم تو بود و اگر نبود که باعث دورویی و نفاق بیشتر تو در نزد توده مردم میشد تو را سیاست می کردم، آن گاه دستور داد او را بیرون کنند.

جريان وفات على بن موسى الرضا را گفتیم وی از بالاترین پرهیزگاران و سخاوتمندان بود درباره او ابونواس می گوید

قيل لي انت اوحد الناس طراً      في كلام من المقال بديه

لك في جوهر الكلام فنون      ينشر الدر في يدى مجتنيه 

فعلى ما تركت مدح ابن موسى    و الخصال التي تجمعن فيه

قلت لا اهتدى لمدح امام      كان جبريل خادماً لأبيه(به من گفتند که تو در فنون مختلف سخنان ارزنده از تمام مردم بالاتری تو دارای کلمات گهربار تازه ای هستی که خواننده از آن در گران به دست می آورد. پس چرا مدیحت فرزند موسی (ع) و خصالی را که در او جمع است و اگذاشته ای؟ گفتم مرا راهی به ستودن امامی نیست که جبرئیل خدمتگزار پدر او می باشد!)

 

مخاطب

میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان بلند و رمان