زندگانی امام هشتم علی ابن موسی الرضا علیه السلام-بانضمام کرامات و معجزات و فضائل و فاجعه ی عاشورای رضوی  ( 92-95 ) شماره‌ی 6887

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو > امام رضا (عليه السلام) در مرو

خلاصه

در شهر مرو خبری پیچید خبری که هر کس شنید غرق در مسرت و شادی شد، عموم طبقات دست به کار شدند و هر روز بر تزئینات آن افزودند، راهی را که از میدان مقر تا دروازه سرخس امتداد داشت و سپس به جاده آن می رسید از همه جا پر شکوه تر و سراسر عمارات و ساختمانهایش با پارچه های رنگارنگ و زیبا آراسته گردید.نیمه ماه محرم ۲۰۱ این خبر در شهر منتشر شد فردا میهمانی عالیقدر وارد می شود همان میهمانی که روزها است دیده ها به راه و مردم مرو شب و روز در انتظار ورودش میباشند این خبر آنچنان مردم را به جنب و جوش انداخت که سر از پای نمیشناختند و چون به هم می رسیدند، ضمن ابراز خرسندی ورود میهمان را مایه برکت و نشانه سعادت دانسته و به یکدیگر تبریک می گفتند.

متن

ورود امام علیه السلام به مرو :

در شهر مرو خبری پیچید خبری که هر کس شنید غرق در مسرت و شادی شد، عموم طبقات دست به کار شدند و هر روز بر تزئینات آن افزودند، راهی را که از میدان مقر تا دروازه سرخس امتداد داشت و سپس به جاده آن می رسید از همه جا پر شکوه تر و سراسر عمارات و ساختمانهایش با

پارچه های رنگارنگ و زیبا آراسته گردید.

نیمه ماه محرم ۲۰۱ این خبر در شهر منتشر شد فردا میهمانی عالیقدر وارد می شود همان میهمانی که روزها است دیده ها به راه و مردم مرو شب و روز در انتظار ورودش میباشند این خبر آنچنان مردم را به جنب و جوش انداخت که سر از پای نمیشناختند و چون به هم می رسیدند، ضمن ابراز خرسندی ورود میهمان را مایه برکت و نشانه سعادت دانسته و به یکدیگر تبریک می گفتند.

سپیده دم روز بعد سر از افق مرو بیرون کرد و هوا روشن شد، مردمی که انتظار چنین روزی را داشتند و دقیقه شماری میکردند، با دلی مالامال از نشاط زن و مرد پیر و جوان خُرد و کلان از خانه ها بیرون آمده و بسوی راهی که از میدان قصر تا جاده سرخس کشیده شده بود، روان شدند و در دو

طرف راه هر کجا محل خالی دیدند ایستادند.

شهر مرو در شور و شعف غرق شد قلبهای مردم آن از فرط شوق به طپش افتاد شعف و شوقی که نظیرش را هیچکس ندیده و به یاد ندارد همه جا سخن از ورود شخصیتی است بزرگ و مردی است بی نظیر مردی که کعبه ستایش اهل دل و چراغ پر فروغ عالم اسلام است، مردی که گذشتگانش همه برگزیدگان خدا و رسول و دودمانش مایه افتخار جهان وجودش شاخص اسلام و مورد علاقه عموم شیعیان است، هردم موجی از هلهله و شادی به آسمان میرود و هر لحظه غریوی از شور و نشاط فضا را فرا میگیرد بالاخره هودجی بسیار مجلل و زیبا از چوب صندل که بر طاق آن قبه ای از زر برق میزد سه طرف بدنه اش مزین به نقشهای زیبا از عاج و در جلو آن پرده ای زربفت با شرابه هایی از زر خام که در برابر اشعه آفتاب برق آن چشم را خیره می نمود، آویخته بودند. هودج برگرده استر شهباء قرار داشت و مهارش را مردی بلند قامت و بسیار موثر در دست داشت هر چه بود درون هودج بود، زیرا همه چشمها بسوی آن و گردنها را از هر سو میکشیدند و منتظر بودند پرده آن به یکسو رود و بزرگواری را که به خاطر دیدارش ساعتها در زیر آفتاب روی پا انتظار کشیده اند، به بینند و دل را صفا و جلای معنوی و آسمانی بخشند، مردم در عین تماشا در عین جستجو به هم تبریک میگفتند و یکدیگر را از فرط شوق می بوسیدند و مرتب فریاد میزدند ای پسر موسی الکاظم خوش آمدی ای فرزند زهراء قلب ما را روشن کردی، قدم بر دیده ما گذاردی.

يا أهل النبي أهلاً و مرحباً أهلك الله فى الجنّة اهلك الله للخير... اینها را با بانگ بلند میگفتند و سپس درود بر روان پاک سید انبیاء محمد مصطفى

صلى الله علیه و آله می فرستادند .( نقل از آفتاب طوس .)

هودج شکوهمند و زیبا در میان غریو شادی و استقبال گرم هزاران مردم مرو راه قصر را پیمود و پای پله های فرمانداری ایستاد همه آنان که سواره بودند، پیاده شدند و به یکسو رفتند جز مأمون و فضل که پای هودج ایستادند.

پرده هودج به یکسو رفت و از پشت آن ابتداء چهره ای تابان و سپس قامتی متین نمایان گردید چهره آفتاب فروزان عالم اسلام و قامت رسای

پرچمدار امامت شیعیان .

وقتی امام قدم بر روی کرسی پای هودج نهاد، صلوات از همه جا برخاست و اشکهای شوق بر چهره ها ،غلطید این چهره درخشان و مهر فروزان که چشمها از دیدار جمالش اشک مسرت می ریخت و دلها از فرط فرح می طپید هفتمین نسل على مرتضى و فاطمه زهراء یعنی هشتمین امام و

پیشوای شیعیان حضرت علی بن موسى الرضا علیه السلام بود. دو گیسوی همچون گیسوان جدش رسول خدا، چهره جذابش را در میان داشت و در چشمهای سیاه و درشتش که از زیر ابروان بر پشت نمایان بود، یک جهان جذبه و نفوذ معنوی موج میزد صورت مبارکش گندمگون با ریشی انبوه و قامتی معتدل بسیار با وقار و پرسطوت، بسیار برازنده و پر صلابت آنسان که بیننده را در همان نگاه اول شیفته وقار و فریفته عظمت روح خود می نمود، جامه اش بسیار ساده و بر انگشتش انگشتری داشت که روي آن نقش حسبی الله خوانده می شد .( مینویسند در ماه شوال سنه ۲۰۰ هجری حضرت رضا علیه السلام از طرف مأمون الرشيد به مرو دعوت شد و امام در ذی حجه همان سال به زیارت خانه خدا رفت و سپس به مدینه برگشت و از آنجا راه خراسان را پیش گرفت و در آغاز سال ۲۰۱ هجری وارد مرو شدند. نقل از آفتاب طوس)

چه شود ز راه وفا اگر نظری به جانب ما کنی                                                   که به کیمیای نظر مگر مس قلب تیره طلا کنی

یمن از عقیق تو آیتی، چمن از رخ تو روایتی                                                      شکر از لب تو حکایتی، اگرش چوغنچه تو واکنی

بنما ز پسته تبسمی، بنما ز غنچه تکلمی                                                          به تبسمی و تکلمی، همه دردها تو دوا کنی

تو شه سریر ولایتی تو مه منیر هدایتی                                                              چه شود شها به عنایتی، نگهی بسوی گدا کنی ( وفایی)

پذیرائی از امام علیه السلام :

مأمون دستور داد تا وسائل پذیرائی آن حضرت را از هر جهت مهیا کنند و خدمتگذاران برای خدمت آمادگی خود را اعلام دارند، امام علیه السلام را در ساختمانی جای داد که با ساختمان مسکونی مأمون خلیفه عباسی یک دهلیز فاصله داشت و به امام علیه السلام خاطر نشان ساخت این در به روی شما همیشه باز است و هر آنگاه اراده تشریف فرمائی داشتید، از این دهلیز نزد ما آئید و هیچ مانعی نخواهد بود. امام علیه السلام در جایگاه مخصوص قرار گرفت و دید و بازدیدها شروع شد. می نویسند: آن روز بالغ بر ۳۳ هزارتن عباسیان مقیم ۲ پایتخت مملکت به حضور امام علیه السلام به فرمان مأمون شرفیاب شدند و مجالس باشکوه و مجللی به خاطر امام علی الرضا تشکیل می یافت، مدتی بدین منوال گذشت تا اینکه مأمون درصدد برآمد نظر خود را عملی سازد و چنانکه در پیش گفتیم برای خاموش ساختن اغتشاشات و اسکات علویین و فرزندان علی و فاطمه امام على الرضا را ولیعهد خود سازد. 

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی