زندگانی امام هشتم علی ابن موسی الرضا علیه السلام-بانضمام کرامات و معجزات و فضائل و فاجعه ی عاشورای رضوی  ( 296-300 ) شماره‌ی 6863

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > وضعيت فکری و فرهنگی عصر امام > فعاليت غلات

خلاصه

غلاة یعنی افرادی که در عقایدشان زیاده روی میکنند بیزاری جسته و حضرت رضا علیه السلام را با آنان مبارزات و مناظراتی است که اینکه مختصری از آن را به اختصار ارائه میدهیم

متن

مبارزه حضرت رضا با غلاة :

چنانکه خواننده محترم ملاحظه می نماید امام علیه السلام از غلاة یعنی افرادی که در عقایدشان زیاده روی میکنند بیزاری جسته و حضرت رضا علیه السلام را با آنان مبارزات و مناظراتی است که اینکه مختصری از آن را به اختصار ارائه میدهیم :

مجلسی از کشی روایت کرده است که محمد بن عیسی از یونس روایت کرده گوید مردی از طیاره آنانکه طیران به غلو کرده اند با حضرت رضا علیه السلام از یونس بن ظبیان گفتگو میکرد و من می شنیدم گفت ابن ظبیان میگوید من شبی از شبها در طواف بودم ناگهان بانگی از بالای سر برآمد که ای یونس اني انا الله لا اله الا انا فاعبدونى واقم الصلوة لذكرى»، پس من سر بلند کردم دیدم جیم است یعنی جبرئیل گوید حضرت علیه السلام به خشم آمد به طوری که خوددار نبود سپس به آن مرد فرمود برو بیرون از نزد من خدا تو را و آنکس که این حدیث را برای تو بیان کرد لعنت کند و یونس بن ظبیان را به هزار لعن لعنت کند که به دنبال هر لعنتی هزار لعنت باشد و به هر لعنتی وی را به قعر جهنم برساند من گواهی میدهم که جز شیطان او را بانگ نزده آگاه باش که یونس با ابی خطاب با آن شیطان به همراه فرعون و آل او در سخت ترین عذابند این را از پدرم شنیدم یونس گوید: آن مرد برخاست و بیرون رفت و به ده قدم نرسید که از نهیب حضرت رضا علیه السلام غش کرد و قی نمود و به زمین افتاد و از دنیا رفت امام علیه السلام فرمود: ملکی با عمود بر تارکش زد چنانکه مثانه او واژگون شد تا کثافت خودش را قی کرد و روان و روح او را با شتاب به صاحبش ابن ظبیان در هاویه و جهنم برد.

مردی از امام علیه السلام از صفات خداوند پرسید، امام علیه السلام صفات نفی و اثبات را تذکر داد آن مرد گفت ای فرزند رسول خدا با من و به همراه من کسی است که به موالات شما متدین است و معتقد است که اینها همه صفات علی است که او است پروردگار جهانیان میگوید همین که حضرت رضا علیه السلام این سخنان را شنید بدنش به لرزه درآمد و سخت غرق در عرق شد، فرمود: سبحان الله عما يقول الظالمون الكافرون علواً كبيراً، آيا علی علیه السلام خورنده و آشامنده و قضای حاجت کننده و.و. نبود، سپس امام علیه السلام به دفاع عملی پرداخت و مثلی از دربار ملوک ذکر فرمود.(خواننده محترم باید توجه داشته باشد که صوفیه به واسطه اعتقاد به وحدت و عینیت همه چیز را یکی دانسته و از اینکه بگویند خدا و علی هر دو یکی هستند، وحشتی ندارند.)

در عیون اخبار الرضا است هاشم جعفری می گوید: سئوال کردم از حضرت رضا از غلاة و مفوّضه آنها) که زیاده روی میکنند و آنها که میگویند خداوند امور را به خلق واگذار نموده و خود بازنشسته است .

امام علیه السلام فرمود: غلاة کافرند و مفوّضه مشر کند، هر کس با آنها همنشینی کند، یا آمیزش کند یا هم غذا گردد یا هم پیاله شود، یا پیوند کند، یا به آنها زن دهد یا زن بگیرد یا آنها را امان بدهد، یا آنها را امین خود قرار دهد بر امانتی یا گفته و حدیث آنها را تصدیق کند، یا به کلمه یا نیم کلمه ای آنها را یاری نماید از ولایت خدا و ولایت رسول خدا و ولایت ما اهل بیت خارج شده است .

احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی وی از واقفیه و هفت امامی بود، بعد از عقیده سابق برگشت و به حضرت رضا علیه السلام خلوص ورزید و مورد توجه خاص امام علیه السلام واقع گردید و با امام علیه السلام مکاتباتی داشت که ما در پیش بدان اشاره نمودیم و در حالات اصحاب امام علیه السلام نیز از آن یاد خواهیم کرد.

روزی امام علیه السلام مرکب سواری مخصوص خود را برای احمد فرستاد و احمد با همان الاغ سواری خدمت امام علیه السلام رسید و شب تا موقع نماز در حضور امام علیه السلام بماند چون خواست برود، امام علیه السلام فرمود شب را در نزد ما بمان پس امام علیه السلام به کنیزش فرمود: فرش و بالش ولحاف مخصوص خودم را برای احمد بیانداز تا در جایگاه من بخوابد.

احمد می گوید: من به خودم گفتم امشب به آنچه مقصود بود، رسیدم خداوند به من چیزی عنایت فرمود از فخر که به هیچیک از اصحاب ما عطا ننمود، الاغش را امام علیه السلام فرستاد بر او سوار شدم، فرش مخصوص خود را برایم گسترد و در لحافش قرارم داد و بالش مخصوص خود را برایم فرستاد، آنگاه امام علیه السلام فرمود :

بيتك الله في عافية شب به سلامت بعد که امام علیه السلام از نزد احمد که در پشت بام بود پائین آمد احمد در رختخواب مخصوص آن حضرت قرار گرفت، میگوید در فکر تجلیل و احترام امام علیه السلام از من بودم و فکر میکردم آیا مثل من کسی پیدا میشود که در خانه حجت خدا و رختخواب او باشد، ناگاه صدائی بلند شد که مرا صدا می زد، یکی از غلامان امام نزد من آمد و گفت : امام علیه السلام با تو کار دارد، رفتم خدمت امام علیه السلام فرمود: ای احمد جدم امیرالمؤمنین به عیادت صعصعة بن صوحان رفت فرمود: ای صعصعه عیادت من از تو موجب آن نشود که نزد خویشان خود تو را غرور و نخوت فراگیرد تواضع و فروتنی کن برای خدا. احمد می گوید: امام علیه السلام از جای برخاست.

خواننده گرامی شدت اهتمام امام علیه السلام به هدایت مردم از این حدیث که در کتاب عیون اخبار و بحار ذکر گردیده است، هویدا است. امام عليه السلام راضی نیست پیروانش حتی خیال باطل به دل راه بدهند و غیر حق در اندیشه خود بپرورانند، لذا امام علیه السلام در مکتب عملی خود و راز و با خدا می گفت :

بار خدایا من از حول و قوه برکنارم حول و قوه ای جز تو نیست . بار خدایا من پناه به تو میبرم از کسانی که برای ما ادعائی میکنند.

که حق نیست درباره ما چیزهایی قائلند که ما خود قائل نیستیم با بی زاری از آنها به سوی تو می آئیم .

بار خدایا آفرینش از برای تو و روزی از تو است، تو را پرستش میکنیم و از تو استقامت می طلبیم .

بار خدایا تو خالق ما و خالق پدران پیشین و پدران آخرین مائی ...

بار خدایا ربوبیت جز به تو لایق نیست و الهیت جز برای تو شایسته نیست.

بار خدایا نصاری را که عظمت تو را کوچک کردند لعنت کن و همنوایان آنان را در گفتار نیز لعنت فرست .

بار خدایا ما بندگان و فرزندان بندگان توئیم برای خود سود و زیانی و موت و حیاتی و حشر و نشوری به دست نداریم .

بار خدایا کسی که گمان دارد که ما اربابیم، ما از او بیزاریم و هر کس گمان دارد که آفرینش و روزی به ما واگذار است، ما از او چنان تبری و بی زاری میجوئیم که عیسی بن مریم از نصاری بیزاری می جست.

بار خدایا ما آنها را دعوت نکردیم که اعتقادی چنین داشته باشند، پس ما را مؤاخذه مفرما از آنچه میگویند ببخشای برای ما آنچه را ادعا میکنند و بر روی زمین از آنان دیاری و واحدی مگذار و اگر فروگذار کنی، آنها بندگان تو را گمراه میکنند و جز اولاد فاجر و کافر باز نمی گذارند. (بحار از اعتقادات صدوق.)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی