حکومت امین
محمد امین عهده دار رهبری مسلمانان بعد از مرگ پدرش شد و طبق رأی قاطع مورخان او صلاحیت چنین پست بالایی را نداشت زیرا متمایل به
صفاتی بود که ذیلاً بیان می شود.
ا. جذب شدن در لذات
امین بعد از پذیرفتن خلافت خود را وقف سرگرمی و خوشی کرد. او امور مملکت را به فضل بن ربیع سپرد که آن را طبق امیال خودش اداره می کرد. او به طور جدی در جستجوی بازیگران بود، همانگونه که خود را مشغول به پسران کم سن و سال و رقص زنان کرده بود.(1.تاريخ الخلفاء سيوطي، ص ۱۲۳)
۲. کراهت از علم
از صفات دیگر امین بغض وی به علم و کراهتش نسبت به علما بود. او بی سواد بود نه می خواند و نه می نوشت. (2. السلوك المعرفة دول الملوك مقریزی، ج ۱، ص ۱۶)
وقتی چنین صفاتی را داشت چگونه هارون الرشید او را زمامدار مسلمانان و حاکم بر بزرگترین امپراتوری عالم نمود؟ هر آینه خلافت را برای پاسخ به عواطف زبیده خاتون و دیگر سران بنی عباس که میلشان با امین بود به او واگذار کرد.
۳.ضعف رأى
امین از عقل سلیمی برخوردار نبود و تجربه ای نداشت و روزگار او را پاک نکرده بود به او مملکتی وسیع داده شده بود در حالی که از هیچ چیز بدرستی سر در نمی آورد. مسعودی در توصیف او میگوید: «رفتارش زشت و عقلش سخیف بود پیرو هوی و هوس بود و کارها را مهمل می گذاشت. در کارهای خطیر بر دیگری اعتماد میکرد و کسانی مورد وثوق او بودند که با او صمیمی نبودند.» (3. التنبيه و الاشراف، ص ۲۰۲)
کتبی در توصیف او میگوید کارهای زشت برایش آسان بود. از هوای نفس پیروی میکرد و به عواقب آن نمی نگریست. او از بخیل ترین افراد بر طعام بود و باکی نداشت که کجا مینشیند و با چه کسی می آشامد.» (1. عيون التواريخ، ج ۳، ص ۲۱۲)
فخری میگوید: «من درباره امین چیزی که سیره او را نیکو کند نیافتم که قابل ذکر باشد.» (2. الآداب السلطانية، ص ۲۱۲)
پنهان شدن از رعیت
نمونه دیگری از هواپرستی امین این بود که از مردم به نشانه غرور روی گرداند به طوری که خود را از رعایا و اهالی مملکتش پنهان میکرد. از این رو اسماعیل بن صبیح که مورد اعتمادش بود بر او ترسید و گفت: ای امیر المؤمنین فرماندهان لشکر و توده رعیت تو جانشان بدخواه و گمانشان بد شده و این را که تو از آنها پنهان شده ای بزرگ می پندارند. اگر ساعتی از روز را با آنها بنشینی و بر تو وارد شوند در این کار برای آنها تسکینی است و مراجعه به آرزوهای آنهاست.
امین به این نصیحت عمل کرد و در قصرش نشست و شعرا بر او وارد شدند و در قصایدشان او را مدح کردند و او نمی فهمید که آنها چه میگویند. وقتی مردم رفتند او سوار حراقه شد و به شماسیه رفت اما اسبها در یک صف ایستاده و مردان بر آنها سوار بودند. آنها در دو طرف ساحل دجله ایستاده بودند و آشپزخانه قصر و موجودی خزانه بر آنها بار بود.
اما حراقه ای که سوار شده بود کشتی ای بود که شبیه به شیر ساخته شده بود و مردم هرگز منظره ای باشکوه تر و زیباتر از آن ندیده بودند. ابونواس که در کشتی با او بود در توصیف آن گفته است:
سخر الله للامين مطايا لم تسخر لصاحب المحراب
فاذا ما ركابه سرن بحراً سار في الماء راكباً ليث غاب
اسداً باسطاً ذراعيه يعدو اهرت الشدق كالح الانياب
لا يعانيه باللجام ولا السـ وط ولا غمز رجله في الركاب
عجب الناس اذ رأوك على صو رة ليث يمر مر السحاب
سجوا اذ رأوك سرت عليه كيف لو ابصروك فوق العقاب
ذات زور و منسر و جناحی ن تشف العباب بعد العباب
تسبق الطير في السماء اذ ما استعجلوها بجيئة وذهاب
بارك الله للامين و ابقا ه له رداء الشباب
ملک تقصر المدائح عنه هاشمى موفق للصواب
خدا برای امین مرکبی را فراهم کرد که برای صاحب محراب فراهم نبود (یعنی سليمان بن داوود)
وقتی سوارانش در خشکی سفر میکنند او در آب سوار یک شیر جنگلی سفر می کند.
شیری بازوانش را دراز میکند میدود با دهان باز و دندانش را نشان می دهد.
او نه رنج عنان و شلاق را تحمل میکند و نه جایی برای پای در رکاب دارد. مردم تعجب میکنند وقتی میبینند که تو سوار شیر تخیلی شده ای و
مانند ابر می گذری.
آنها آرام می شوند وقتی می بینند تو سوار آن هستی، پس چگونه خواهد بود وضع آنها وقتی ببینند تو سوار عقاب شده ای؟
با سینه و سر و بال امواج را میشکافد و به جلو می رود پرندگان در آسمان در آمد و شد هستند وقتی آنها عجله دارند.
خدا به امین برکت بدهد و برای او نیروی جوانی را حفظ کند.
پادشاهی است که تمجید از او کم می آید و یک هاشمی خوشبخت است.
این است بعضی تمایلات امین و صفاتش و آن حاکی از صورت انسان ناچیزی است که پیرو لذات و شهواتش بوده و هیچ توجهی به امور دولت
اسلامی نداشته است و خودش را وقف شهواتش کرده است.