بیان صریح حق امامت و ولایت
نظریه امامت
امام در اندیشه الهی حجت دین است و بر پا دارنده و قیم شؤون مسلمین میباشد. با این وصف او اولین کسی است که شرح رسالت و حمل امانت میکند و به واسطه خصیصه علمی و گستره ورودش به اسرار کتاب و سنت قائدی است که برای حراست در تطبیق شریعت با حقیقت دین بر مبنای عدالت و تحقق خیر و سعادت برای تمامی پیروانش قیام می نماید. در واقع امامت امتداد رسالت و نیابت از نبوت است و مبین فضایل متعالی و عظیم است تا به سبب آن مسلمین به راه صحیح و طریق مستقیمی که خدا ـ برای بندگان صالحش - ترسیم کرده برسند. در تعریف معنای امامت از نگاه متکلمان آمده: امامت ریاست عامه در امور دین و دنیاست جرجانی، ۳۴۵٫۸:۱۳۷۳). در تفکر شیعه امامت و ولایت شاخص ترین و مهمترین ویژگی است زیرا امام شیعه دارای صفات و وظایف پیامبر است تنها با این تفاوت که بر امام وحی صورت نمی گیرد امام فردی است که فعل و کلامش به مانند پیامبر واجب الاطاعه است و ریاست دین و دنیا از طرف خدا به او تفویض شده است. دین اسلام بر پنج پایه استوار است با ولایت دین کامل شد و ولایت آخرین فریضه الهی نازل شده است. معرفت امام واجب و قبول ولایت امام علم شرط صحت اعمال است و بدون آن هیچ عملی قبول نمی شود. اصل امامت یکی از اصول اساسی شیعه به شمار می آید و شیعه امامت را ادامه راه رسالت و نبوت میداند امام از سوی خدا توسط پیامبر منصوب میشود و اهمیت آن به حدی است که خداوند به پیامبر می فرماید تکمیل شدن رسالت با بیان امامت صورت می گیرد. «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لم تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَته» (مائده، ۶۷) ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً به مردم برسان و اگر نکنی رسالت او را انجام نداده ای بر پنج پایه استوار است. بر نماز و زکاه و روزه و حج و ولایت و درباره هیچ چیز همچون ولایت خطاب نشده است. بنا به تعبیر روایات ماثوره امامت مقام بلندی است که خداوند بعد از نیل مقام نبوت و خلت به ابراهیم خلیل الرحمن عطا فرموده بقره (۱۲۴) وی را بدان رفعت جایگاه بخشیده است کلینی، ۱۴۰۷ ۱۷۵٫۱) امامت از یک نگاه اصلی مهم از اصول دین - بعد از توحید و نبوت و منشعب از آن دو به شمار می آید؛ اما در نگاهی دیگر تبلور تمامی دین خدا در مقام تفصیل اصول و فروع و اخلاقیات شریعت و سکاندار کشتی دین و تحقق بخش نظام الهی مسلمین است. از امام باقر اسلام نقل شده است. جَعَلَهُمُ الله عَزَّ وَجَلَّ أَرْكَانَ الأَرْضِ أن تميد يأهْلِهَا وَعُمُدَ الإسلام ورابطة عَلَى سَبِيلِ هُدَاهُ لَا يَهْتَدِي هَادٍ إِلَّا بَهْدَاهُمْ وَلَا يَضِلُّ خَارِجٌ مِنَ الْهُدَى إِلَّا بِتَقْصِيرَ عَنْ حَقَّهِمْ أَمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى مَا أَهْبَطَ مِنْ عِلْمٍ أَوْ عُذْرٍ أَوْ نُذُرٍ - وَالْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى من في الأرض يجرى لآخرهم مِنَ اللهِ مِثْلُ الَّذى جرى لأَوَّهُمْ وَلَا يَصِلُ أَحَدٌ إِلى ذلك» (كليني، ۱۴۰۷: ۱۹۸٫۱) خدای عز و جل آنها ائمه ] را ستونهای زمین ساخته تا مبادا به اهل خود بلرزد، آنها دیرک های اسلام و راهدار سبیل اویند کسی به حق نرسد جز به رهنمایی آنها و کسی از راه گمراه نشود و بیراهه نیفتد جز به واسطه تقصیر در حق آنها امین خدایند بر هر چه از علم خود نازل کرده و در آنچه عذر دانسته و در آنچه بیم داده حجت رسای خدایند بر هر که در زمین است از طرف خدا درباره آخر آنها همان حکم جاری است که در باره اول آنها جاری بود کسی بدان مقام نرسد. امامت در فرهنگ شیعه دوازده امامی دارای معنای خاصی است؛ ولی اهل سنت به مسئله امامت به مانند یک موضوع عادی و زمینی مینگرند و با اعتباری دانستن مقام امامت شان آن را در حد رهبری ظاهری سیاسی تقلیل داده اند. به عبارتی اهل سنت معتقدند امت در یادگیری دین اعم از اصول و فروع هیچ نیازی به امام ندارند و امام نیز در این جهت چون دیگر مردم است و همانطور که بر دیگران لازم است در دین اجتهاد کنند بر او نیز لازم است در دین اجتهاد کند و در صورت نیاز به عالمان دین مراجعه نماید. پس هیچ گونه پیشوایی دینی بر مردم ندارد و فقط مجری حدود و احکام شریعت است (حسنی، ۱۳۸۷ (۶۱) به عبارت دیگر امام در اصطلاح کلام اهل سنت تنها به پیشوایی جامعه اسلامی اطلاق میشود. غزالی چنین آورده است. بحث کردن در باب امامت نه از اصول دین و نه بحثی صرفا عقلی است بلکه از مسائل فقهی به شمار می رود.... و لکن از آنجا که از دیرباز رسم چنین بوده است که مباحث کتابهای اعتقادی را با بحث امامت به پایان برند ما نیز چنین کردیم. (غزالی، ۱۳۸۲: ۲۳۴). روشن است که برای این انحراف دلایل فراوانی وجود دارد اما یکی از اصلی ترین دلایل کوته بینی در فهم مقام و کمالات امام سلام است. امام رضا السلام در همین زمینه می فرمایند: الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالعة للعالم وهي في الأفق بحيث لا تَنالُهُ الأيدي والأبصار.. ظلت الْعُقُولُ وَتَاهَتِ الْخُلُومُ وَحَارَتِ الْأَلْبَابُ وَحَسَرَتِ الْعُيُونُ وَتَصَاغَرَبَ الْعُظَمَاءُ وَتَخَيَّرَتِ الْحَكَمَاءُ و تقاصرت الحلماء وحضرت الخطباء وجهلت الألباب وكَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَعَجَزَتِ الْأَدْبَاءُ وَعَيَّتِ البُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنِ مِنْ شَأْنِهِ أَو فضيلة من فضائله فأقرَّتْ بالعجز و التقصير » (شیخ طبرسی. (۴۳۴-۴۳۵٫۲:۱۴۰۳). امام همچون خورشید درخشانی است که نورش جهان را فرا می گیرد و جایگاهش در افق به گونه ای است که نه دستها بدان رسد و نه دیدگان تواندش دید. گم و خردها حیران و چشم ها بی فروغ و بزرگان كوچك و حكيمان متحیر و خطیبان الکن و خردمندان قاصر و دانایان جاهل و شاعران در مانده و ادیبان ناتوان و بلیغان عاجزند که شانی از شئون و فضیلتی از فضائل امام را وصف کنند و به ناتوانی و تقصیر خود معترفند چه رسد به آنکه کنه او وصف شود و یا چیزی از اسرار او فهمیده شود یا کسی قائم مقام و نایب او شود. آنجایی که بحث ما درون دینی و شیعی است لذا پرداختن به صفت و ویژگی های امام ضروری به نظر نمی رسد اما از حیث پرداخت و نگاه همه جانبه به موضوع مطالبی را ذکر میکنیم در تبیین مقام امامت گفته شد که امام به مانند پیامبر عهده دار تبیین وحی است و روشن است. که امامی که می خواهد محتوای وحی را كما هو حقه دریابد نباید در فهم خطا داشته باشد تا مراد واقعی خدا را بفهمد؛ پس باید دارای علم خدادادی باشد. همچنین برای برکنار بودن از خطا در بیان مقصود خدا برای مردم باید دارای ملکه عصمت باشد. علامه حلی ۱۳۷۹ : ۵۱۳). از همین روست که امام السلام با عصمت علم لدنی، منصوب و منصوص الهی بودن و افضلیتش، جامع کلام تکوین و كون جامع است و هیچ موجودی به جامعیت او نخواهد بود. جامعیت عینی و علمی امامان به این معناست که اولاً هر کمال ممکن را واجدند. ثانیا هر چه دارند مصون از عیب و نقص است. ثالثا: هر چه را در مرحله حدوث واجد بودند در مرحله بقا نیز دارا خواهند بود. این مقام جمع الجمعی را می توان از عدیل بودن آنان با کتاب بی بدیل الهی یعنی قرآن در حدیث ثقلین که فریقین نقل کرده اند. استنباط کرد. جوادی آملی ۱۳۸۱: ۴۶٫۱ از همسنگی امام معصوم سلام با قرآن کریم در حدیث نبوی ثقلین میتوان دریافت که قرآن کریم و امام معصوم لام دو چهره یک واقعیت و دو ظهور یک حقیقت اند. بنابراین اگر قرآن صراط مستقیم هدایت است امام نیز چنین است. قرآن امام علمی است و امام، قرآن عینی؛ قرآن صراط علمی است و امام صراط عینی جوادی آملی (۱۳۸۱ (۱۹۳٫۲) لذا الگوبودن امام در این حدیث نبوی نیز تجلی دارد مخاطب این پیام الهی تمدن اسلام در پهنه زمان و گستره زمین در هر عصری است و چون امت اسلام الگوی سایر امت هاست لذا این پیام فراگیر هر نسلی و عصری است. از این رو همه مردم روی زمین تا پایان تاریخ بشری در بخش علم و عمل نیازمند رهنمود و رهبری عترت اند ائمه از جهت بینش معصوم و از جهت منش مصون اند؛ هیچ موجودی به اندازه ایشان از کمال برخوردار نیست از این رو شایسته ترین و برترین الگو برای بشر در گستره زمین و طول زمان اند. که نه زمینی آن را محدود میکند و نه زمانی محصورشان میگرداند. امام عبد کاملی است که اوصاف باری تعالی در او بروز و ظهور می یابد. البته جز آنچه از سنخ وجوب ذاتی است که به ذات باری تعالی اختصاص دارد امام معصوم اسلام نه تنها با گفتار کردار و سکوت معنادار خود، دلیل به سوی رضای الهی است بلکه صفات او نیز به این مقصد بلند دلالت میکند در واقع تمام شئون وجودی امام معصوم م در نظام هستی چنین راهنمایی و دلالتی را به همراه دارد.
ضرورت وجود امام
درباره ضرورت وجود امام در نزد شیعه دلایل عقلی و نقلی متعددی ذکر شده که در این مجال به عنوان نمونه به طور مختصر به قاعده لطف می پردازیم زیرا به عقیده برخی مهمترین دلیل عقلی در مورد اصل امامت، قاعده لطف است. بر اساس این قاعده وجود و نصب امام از سوی حق تعالی، لطفی است که بر بندگان روا داشته شده است. مقدمات این قیاس بر این مبناست که وجود امام و نصب وی لطف است (صغری (قیاس و لطف بر خداوند واجب است اکبری قیاس بر اساس کبری می توان این طور گفت که غرض خداوند از تکلیف بندگان و قوانین شرع اینست که آنان بدین وسیله تقرب جسته و شایسته پاداش شوند بر این اساس حکمت الهی اقتضا میکند که اسباب و زمینه های این امر را مهیا کند و این همان وجوب لطف است. اما در مورد لطف بودن امام شیعه معتقد است که وجود ائمه اطهار لطف است از آن جهت که ضروری است (عقلا) خداوند افرادی را برای هدایت و راهنمایی بندگان به منظور تقرب منصوب کند و از آنجایی که لطف خداوند به واسطه ارسال رسل تحقق می یابد می توان با تسری ملاک در مورد وجود امام آن را نیز ضروری دانست (فلاح، ۱۳۸۷: ۱۳۹) امام رضا سلام در همین زمینه می فرمایند:
«اگر کسی بگوید چرا شناخت پیامبران و یقین و اقرار به آنان از طریق پیروی و اطاعت واجب است؟ گفته میشود چون در بین مردم چیزی نیست که به سازنده و بیانگر آفرینش و گفتار و نیروهای آنان باشد تا مصالحشان را استوار و تکمیل کند از طرف دیگر حق تعالی به عنوان صانع و سازنده جهان برتر از آن است که با چشم ظاهری دیده شود. از ناحیه سوم ضعف و ناتوانی مردم از درک خداوند بسی روشن است. پس چاره ای جز وساطت پیامبری معصوم به عنوان رسول و واسطه بین خدا و مردم نیست تا امر و نهی و آداب و دستورهای خداوند را به مردم برساند و به آنچه در سود و زیان آنان نقش دارد آگاه کند؛ زیرا در آفرینش ابتدایی مردم دانشی قرار داده نشده است که به وسیله آن منافع و مضرات خویش را بشناسند پس اگر بر مردم شناخت و پیروی رسول خدا واجب نباشد در آمدن پیامبر و رسول نه سودی بود و نه نیازی و نیز آمدن او عبث و بیهوده و بی منفعت و مصلحت میبود و بیهوده علاوه بر این بر اساس روایات وجود امام هم از لحاظ تکوینی واجب است، امری که در روایات ائمه بسیار به چشم میخورد سلمان بن جعفر جعفری گفت از حضرت رضا السلام پرسیدم آیا زمین خالی از حجت میشود فرمود اگر دنیا یک چشم به هم زدن خالی از حجت باشد زمین اهلش را فرو میبرد. مجلسی، ۱۴۰۳: ۲۷٫۲۳). در مورد لطف بودن امام معصوم اسلام که به طور خاص مورد بحث است باید گفت متکلمان لطف امام را در دو حوزه دین و دنیا مورد بحث قرار داده اند هر چند که گستره لطف الهی و ولایت معصوم در چارچوب های ذهنی بشری قابل احصا نیست اما در ادامه به تبیین ضرورت وجود امام به عنوان لطف الهی در حوزه اجتماعی و سیاسی میپردازیم تا فراگیری اصل امامت را در همه حوزه های دینی اجتماعی یادآوری سازیم ۳-۱-۲- جایگاه امامت در اندیشه سیاسی امام رضا ام پیش از آغاز بحث باید این نکته را خاطر نشان کنیم که فهم و بیان صحیح اندیشه سیاسی اسلام با تبیین اصولی مقام و شان امامت صورت میگیرد در اسلام تدبیر امور اجتماعی در متن دین و جزئی از آن است و امام که بر امور مسلمین ریاست دارد حکومتش حکومت دینی است و در امور دینی نیز مرجع است مصباح یزدی، ۱۳۷۵ : ۳۲۰) پس امام معصوم در عین اینکه زعامت دینی و دنیوی مردم را به عهده دارد، از همه حیث شایسته ترین فرد برای تصدی حکومت میباشد. البته باید توجه داشته باشیم که تقلیل شان امامت به امر حکومت صحیح نیست در روایات امام به عنوان خلیفه الهی معرفی شده و این در حالیست که برای امام شئون و وظایف دیگری نیز ذکر شده است. بر این اساس می توان مراتبی را برای خلافت الهی تصور نمود شهید مطهری شان امامت را در سه وجه ذکر میکند مطهری، ١٣٨٤: ٨٥٠٫٤) اولين وجه ولایت تکوینی سپس مرجعیت دینی و آخرین و پایین ترین وجه نیز زعامت سیاسی است. از میان این وجوه وجه اول و دوم جزء جدایی ناپذیر امامت است و امام بدون آن دو صلاحیت امامت را نخواهد داشت. اما وجه سوم مبتنی بر وجود شرایط و زمینه مناسب است و در برخی شرایط ممکن است امام فاقد زعامت سیاسی جامعه باشد. بر این اساس زعامت سیاسی از ارکان تعریف امامت به شمار نمی رود از دیدگاه روایات ولایت تکوینی امری است مقوم امامت و از عناصر جدایی ناپذیر آن این بدین معنی است که اگر ائمه در زمان خودشان حکومت را به دست نداشتند، نقصائی در شان مقام ایشان نیست بلکه امام در هر زمان و مکانی شایسته ترین و با صلاحیت ترین فرد برای اداره حکومت است زیرا اصل امامت بر این اساس است که امام راهنمای دین و دنیای مردم باشد و حکومت و قدرت سیاسی یکی از ابزارهای امام میباشد که اگر شرایط فراهم شود و زمینه های آن مساعد باشد امام به آن اقدام می کند. همانطور که پیش از این گفته شد جنبه هایی که برای اصل امامت در مکتب شیعه مطرح است، شان ولایت و شأن مرجعیت علمی و دینی است اما در کلام امام رضا چنین تفکیک و مرزی برای شئون و وجوه امامت مطرح نیست و نگاه حضرت به امر امامت نگاهی جامع و فراگیر است و به نظر میرسد دسته بندیهایی که در این زمینه وجود دارد بیشتر در جهت درک مخاطبان صورت گرفته است. بیاناتی که از امام رضا در باب امامت وجود دارد در جهت تبیین دو مطلب کلی بوده است؛ نخست اصلاح انحرافاتی که در مورد اصل امامت به وجود آمده بود؛ دوم تبیین ویژگیها و صفات امام معصوم و مقام امامت و ولایت نکته ای که در مسائل مربوط به مقام امامت از سوی ائمه معصوم همواره تاکید شده بیان صریح حق امامت و ولایت تحت هر شرایطی میباشد به عبارتی با اینکه ائمه در شرایطی بر اساس تقیه عمل کرده اند و پیروان را به تقیه سفارش کرده اند اما در مورد اصل صفات و ویژگی ها شئون و کمالات امامت ملاحظه ای نداشته و در هر موقعیتی به تبیین این اصل پرداخته اند که به طور قطع اهمیت اصل امامت و غفلت و بی خبری مردم از دلایل این امر بوده است.امام رضا سلام مقام امامت را اینگونه تعریف می نمایند. «إن الامامة زمام الدين، ونظام المسلمين، وصلاح الدنيا، وعز المؤمنين. إن الامامة أس الاسلام النامي، وفرعه السامي بالامام تمام الصلاة، والزكاة، والصيام، والحج، وتوفير الفيء والصدقات و امضاء الحدود والاحكام، و منع الثغور والاطراف» (حکیمی، ۱۳۸۰: ۶۲۳٫۲). امامت زمام دین است و نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان امامت ریشه روینده اسلام و شاخه بالا رونده آن است با امام نماز و زکات و روزه و حج و فراهم آمدن غنایم و صدقات و اجرای حدود و احکام و پاسداری از مرزها و اطراف کشور امکان پذیر میشود. از روایت این طور برداشت میشود که اجرای حدود و احکام الهی پاسداری از جامعه اسلامی در برابر هجوم ،بیگانگان تقسیم سرمایه های عمومی میان افراد جامعه ایجاد وحدت و انسجام میان اقشار جامعه اسلامی حمایت از مظلومان حفظ دین از تحریف و دستبرد بدعت گزاران و کج اندیشان از شئون و وظایف امامت است و بدیهی است که ابزار تحقق این شروط قدرت اجرایی و سیاسی میباشد. به عبارتی امام با این نوع تعریف اجتماعی و عینی از امامت این نکته را خاطر نشان میفرمایند امام با همه کمالات معنوی و روحانی دارای وظایف و شئون بسیار مهم سیاسی و اجتماعی نیز میباشد و مقام امامت همانطور که با کتاب و وحی در ارتباط وثیق است با مسائل مهم سیاسی در ارتباط است.