مصلحت در قبول ولایت عهدی
در مورد قبول ولایت عهدی مامون توسط امام رضا برخی معتقدند که این امر از روی تقیه صورت گرفته است اما به نظر میرسد توجیه مصلحت قبول ولایت عهدی مأمون خلیفه عباسی توسط امام با تقیه شخصی امکان پذیر نیست زیرا تقویت مصالح کلی اسلام و امت برای مصلحت شخصی در رویه ائمه سابقه ندارد. قبول ولایت عهدی باید در عداد جریان صلح امام حسن الاسلام مورد تجزیه تحلیل قرار گیرد. به ویژه آنکه در هر دو ماجرا هر گونه امکان سوء استفاده از قرارداد و پی آمدهای ناخوشایند آن دو توسط هر دو امام السلام خنثی شده و عملا به صورت غیر قابل عمل درآمده است. مصلحت کلی در این گونه واکنشهای سیاسی سعی در مشروعیت ندادن به نظام حاکم افشاگری و خنثی نمودن فشارهای تخریبی و ایجاد فضای جدید برای حفظ اسلام و امت از سرکوب و اختناق میباشد (عمید زنجانی ١٣٨٤ ١٥٤٫٩). به نظر میرسد تعامل و برخورد امام رضا السلام با مأمون پس از ولایت عهدی با در نظر گرفتن قاعده مصلحت قابل مطالعه و بررسی باشد. در سیره امام رضا برخی اصول همیشگی قطعی و مسلم هستند و حتی تقیه در مورد آن اصول مجاز نیست و حضرت تحت هر شرایطی به آن اهتمام داشته اند. از جمله این اصول بحث نفی حاکمیت باطل و حکومت جور و نیز بیان شان امامت و اینکه امامت ولایت و حکومت با تمام ویژگیها و شئون ذکر شده فقط شایسته امام معصوم اعلام میباشد و هر که در این جایگاه قرار گیرد ولایت و حکومتش باطل و از مصادیق طاغوت خواهد بود. در این مورد در فصول گذشته به طور مفصل بحث کردیم و احادیث را مورد بررسی قرار دادیم که امام رضا سلام به دلیل مشروعیت نداشتن مأمون و اصولا صلاحیت نداشتن وی برای اعطای حق ولایت عهدی و دلایل دیگر با وی مخالفت کردند و بنا به مصلحت هایی که بحث شد به ولایت عهدی تن دادند اما یکی از بحثهای مهم در اندیشه سیاسی شیعه نحوه تعامل با حکومت جائر است که در ادامه به آن میپردازیم در سیره امام رضا و سایر ائمه اصول ثابتی وجود دارد که آن حضرات تحت هر شرایطی آن را مد نظر قرار داده اند. از جمله این اصول میتوان به امر به معروف و نهی از منکر استتار و تقیه فتنه زدایی جلوگیری از پیدایش بحران حرکت منسجم تشکیلاتی، بستر سازی برای تشکیل حکومت معصوم لا استفاده از ظرفیتهای اجتماعی و انسانی، اثبات فضائل ائمه اثبات غصب خلافت و نیز حفظ وحدت این اصول در زمان حاکمیت جائر هم جاری و ساری است و امام سلام است که با در نظر گیری مصلحت و سایر اصول راهبرد امامت را تعیین می فرماید.
نحوه تعامل با حکومت جائر از نظر امام رضا سلام
بر اساس احادیث و روایات معصومان از آنجایی که حکومت طاغوت باطل است، هر نوع همکاری با آن نیز باطل و حرام است و احادیث فراوانی در مورد این مسئله آمده است. با این وجود شاهد هستیم که گاه یاران ائمه در دستگاه خلفا مشغول به فعالیت بوده و حتی امام اسلام نیز به ادامه فعالیت ایشان سفارش کرده اند. با نگاهی منطقی میتوان گفت هیچ تناقض و تضادی در مورد این مسئله وجود
- مانند سفارش امام کاظم السلام به علی بن یقطین که حضرت از وی خواست در دستگاه خلافت عباسی بماند و بکوشد تا شیعیان را از گرفتاری نجات دهد. حضرت به وی فرمودند: لا تفعل فَإِنَّ لَنا بك أنساً ولإخوانك بك عزاً و عسى أن يخبر الله بك كثراً و يكسر بك نائرة المخالفين عن أوليائه يَا عَلَى كَفَّارَةُ أَعْمَالَكُمُ الْإِحْسَانُ إِلَى إخوانكم (مجلسي ، ۱۳۶٫۴۸:۱۴۰۳). این کار را نکن ما به تو انس و علاقه داریم و شغل تو در دربار هارون سبب عزت و سربلندی برادران دینی تو است شاید خداوند به وسیله تو يك ناراحتی ندارد و عدم همکاری با حکام جور و طاغوت یک اصل مسلم صریح و غیر قابل خدشه است، اما آنچه که در برخی شرایط خاص مشاهده شده با در نظر گرفتن مصالحی مهم بوده و اقتضای زمانی و مکانی و ترجیح اهم بر مهم (ضمن در نظر داشتن اصول اتفاق افتاده است و در آنها باید عناصر مصلحت ضرورت یا تقیه را در نظر داشت. در ابتدا باید این نکته را یادآوری کنیم که امام رضا هیچ گاه از یادآوری حقشان در خلافت و حکومت چشم پوشی نکردند و در ذیل بحث امامت و ولایت و در قالب حدیث مناظره و پرسش و پاسخ و موعظه این مطلب را به مأمون یادآوری میکردند و به طور ضمنی یا صریح غاصب بودن وی را خاطر نشان می فرمودند. در ماجرای ولایت عهدی شاهدیم که امام شروطی را مطرح میکنند که به هیچ وجه در امور حکومت و عزل و نصب دخالتی نکنند دلیل روشن بر عدم مشروعیت ساختار و فعالیتهای حکومت مأمون اما در عین حال میبینیم که امام در پاره ای از موارد توصیه هایی به مأمون حتی در امور حکومت داشته اند، به عنوان نمونه میتوان به سفارش امام به مأمون در خصوص بازگشت وی به بغداد اشاره کرد. در برخورد و تعاملات امام رضا م با حکومت عباسی اصلی اساسی نهفته است که ریشه در غنای مکتب اهل بیت و دور اندیشی ائمه دارد. هر چند که تفکرات سیاسی شیعه بر حاکمیت معصوم سلام سامان یافته و تنها با حاکمیت معصوم سلام امور سامان می یابد و امت راه صلاح و سعادت را می پیماید اما اندیشه سیاسی شیعه برای زمانی که به هر دلیلی - معصوم در راس امور حکومت نیست، سکوت نکرده و راه کارهایی را ارائه نموده است که ویژگی شاخص این راهکارها موقت بودن و مستعجل بودن آن است و هرگز در برخورد یا تضعیف مواضع اصولی شیعه قرار نمی گیرد؛ زیرا شیعه همواره در انتظار دولت آرمانی و وعده داده شده به سر میبرد. در هر حال اندیشه سیاسی شیعه در شرایط خاصی و به عنوان حکمی ثانویه و نه اصل اجازه تعامل با حکومت جائر را میدهد سیره عملی ائمه مانند تعامل بیست و پنج ساله امير المؤمنين السلام و صلح امام حسن علام با معاویه و سکوت امام سجاد سلام و مبارزه در قالب دعا و رویه امام صادق سلام که در تعامل با سلاطین جائز اموی و عباسی مبارزه و جهاد فرهنگی و تعلیم و تربیت و گسترش وسیع علوم اسلامی را به نحوی بی نظیر و تربیت صدها دانشمند در رشته های متعدد و مختلف علوم دینی و طبیعی از خود به یادگار گذاشته و مکتب اسلام را همانند قیام و جهاد و شهادت جد بزرگوارش امام حسین اسلام زنده و بیمه کردند و نیز سیره ولایت عهدی امام رضا السلام که بر تحکیم تشیع خراسانیان را رفع کند و یا آتش کینه مخالفین را نسبت به دوستان خود بوسیله تو خاموش کند. علی اکفاره خدمت تو در دربار سلطان همان نیکی بر برادران دینی است. سفارشات مکرر و راهنمایی های امام به علی بن یقطین گواه آشکاری بر عقلانیت و درایت مکتب شیعه می باشد که ضمن رعایت و پایبندی به اصول در راه مقابله با دشمنان مصالح عالی را مد نظر داشته و در جهت اعتلای مکتب اهل بیست از آن استفاده نموده است.