زندگی و شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا  ( ، صص 90-87 ) شماره‌ی 6485

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران امين

خلاصه

طاهر نامه مفصلی برای مأمون نوشت و سربریده امین را با خاتم خلافت به دست پسر عموی خود «محمد بن حسین بن مصعب فرستاد و در آن به تفصیل چگونگی دستگیری و قتل امین را شرح داد.هنگامی که چشم مأمون به سر بریده برادر افتاد، سجده شکر به جای آورد [1] و دستور داد تا منادی ندا دهد و مردم را از مرگ امین مطلع نمایند. ضمناً فضل بن سهل نيز فتح نامه را برای سران سپاه قرائت کرد. چنان که در بعضی از تواریخ آمده است، مأمون در خلوت به مرگ برادر بسیار گریست و بر مسببين قتل او لعنت و نفرین فرستاد.

متن

چطور سر امین را به مرو فرستادند.

طاهر نامه مفصلی برای مأمون نوشت و سربریده امین را با خاتم خلافت به دست پسر عموی خود «محمد بن حسین بن مصعب فرستاد و در آن به تفصیل چگونگی دستگیری و قتل امین را شرح داد.

هنگامی که چشم مأمون به سر بریده برادر افتاد، سجده شکر به جای آورد [1] و دستور داد تا منادی ندا دهد و مردم را از مرگ امین مطلع نمایند.

 ضمناً فضل بن سهل نيز فتح نامه را برای سران سپاه قرائت کرد.

 چنان که در بعضی از تواریخ آمده است، مأمون در خلوت به مرگ برادر بسیار گریست و بر مسببين قتل او لعنت و نفرین فرستاد.

چون طاهر از جانب امین خیالش آسوده گشت یک روز جمعه بعد از نماز جماعت بالای منبر رفت و خطبه بلیغی خواند و آیاتی از قرآن کریم قرائت کرد که در آن لزوم پیروی و اطاعت یادآوری شده بود.

آن روز عده ای از بنی هاشم و بزرگان و سران سپاه حضور داشتند. طاهر ضمن خطابه خود چنین گفت : ما نباید به این پیروزی خود مغرور شویم زیرا خداوند ما را توفیق عنایت فرمود و مأمون را به خلافت برگزید تا از دین و امت پیغمبر حمایت کند و بر وسعت سرزمین اسلام بیافزاید و از فساد و تباهی جلوگیری نماید. در خاتمه مردم را به پیروی از دستورهای خلیفه و دوری جستن از خطا و معصیت تشویق کرد و از منبر به زیر آمد.

هنوز یک هفته از مرگ امین نگذشته بود که در میان قشون زمزمه مخالفت برخاست و عده ای از آنان به دلیل کمی مواجب و علیق دست به اعتصاب زدند.

طاهر خواست به هر نحوی شده آنها را ساکت کند ولی از بخت بد خزانه خالی بود و وجهی در اختیار نداشت تا دهان مخالفین را با پول ببندد. ناگاه به خاطرش رسید که شاید عده ای از مخالفین داخل شهر بغداد با ساکنین حوالی شهر طرحی ریخته اند که بر ضد او قیام کنند.

چندی بعد باز هم عده ای از سپاهیان دست به شورش زدند. این بار طاهر تصمیم گرفت که در برابر آنها بایستد. 

وقتی این خبر به شورشیان رسید از کار خود پشیمان شدند و شروع به عذرخواهی کردند و گناه را به گردن اوباش و غارتگران انداختند و استدعا کردند این بار هم از خطای آنها در گذرد.

طاهر آنها را بخشید اما یادآور شد که اگر بار دیگر دست به چنین اعمالی بزنند یا مرتکب خطائی شوند سروکارشان با دم شمشیر خواهد بود و اغماضی در کار نیست.

 این مرتبه باز هم بخت با طاهر یار شد و امنیت را برقرار ساخت و شورش را در هم شکست لیکن برای اینکه زهر چشمی از مردم گرفته باشد یکی از سردسته های شورشیان را که «سمرقندی نام داشت و متخصص پرتاب سنگ با منجنیث بود گرفت و به دار زد.

از عجایب روزگار آنکه پس از مرگ سمرقندی بدنش بر بالای دار هدف سنگهای اطفال و ولگردان شد.

مأمون چون دیگر رقیبی در مقابل خود نمی دید و زمینه فعالیت و پیشرفت از هر جهت برای او فراهم شده بود دست به اصلاحاتی زد که از جمله احضار حضرت علی بن موسى الرضا (ع) به مرو بود.

 تمام این کارها از حسن تدبیر و درایت و کاردانی وزیر با تدبير مأمون، یعنی فضل بن سهل بود که در عهد خود سیاستمدار بی همتائی به شمار می رفت.

 

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه