سیاست و حکومت در سیره امام رضا(ع)  ( صص 186-182 ) شماره‌ی 6482

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سيره سياسی حضرت در برابر دشمن

خلاصه

از آنجایی که خلفا در کتاب و سنت مبنا مشروعیت قابل اعتنایی نداشتند و حقیقت مشروعیت خود را از عمل و تصمیم برخی صحابه و رویدادهای تاریخی کسب کرده بودند لذا همواره می کوشیدند با به کار بردن برخی القاب خاص به نوعی خود را مشروع موجه دهند و نا آگاهی و غفلت در میان عامه مردم سبب شده بود خلفا را حاکمانی دیندار و معنوی بپندارند. یکی از روشهای سوء استفاده خلفا استفاده از القاب با مضامین دینی بود که در این میان لفظ خليفة الله و امیر المومنين (با توجه با تاثیر گذاری از سوی اکثر خلفا استفاده میشد. امام رضا ع السلام با معرفی ائمه به عنوان خلفای خداوند در زمین از یک سو حکومت سایر خلفا را به رسمیت نمیشناسند

متن

  امام به عنوان خلیفه الله

از آنجایی که خلفا در کتاب و سنت مبنا مشروعیت قابل اعتنایی نداشتند و حقیقت مشروعیت خود را از عمل و تصمیم برخی صحابه و رویدادهای تاریخی کسب کرده بودند لذا همواره می کوشیدند با به کار بردن برخی القاب خاص به نوعی خود را مشروع موجه دهند و نا آگاهی و غفلت در میان عامه مردم سبب شده بود خلفا را حاکمانی دیندار و معنوی بپندارند. یکی از روشهای سوء استفاده خلفا استفاده از القاب با مضامین دینی بود که در این میان لفظ خليفة الله و امیر المومنين (با توجه با تاثیر گذاری از سوی اکثر خلفا استفاده میشد. امام رضا ع السلام با معرفی ائمه به عنوان خلفای خداوند در زمین از یک سو حکومت سایر خلفا را به رسمیت نمیشناسند از سوی دیگر بر بطلان جایگاه و القابی که خلفا به خود منتسب کرده بودند تاکید می ورزند. زیرا از دیدگاه شیعه مصداق خاص خليفة الله في الارض، كسى است که خداوند او را برگزیده و امام مردم قرار د است و پیامبران و امامان معصوم، مصادیق خلفای الهی بر روی زمین به شمار می آیند. هر چند که لفظ خلیفه در منابع شیعه به طور گسترده مورد استفاده قرار نگرفته است. اما استفاده خاص امام رضا ام از این لفظ - با توجه به دلالت غالب سیاسی آن - بر جایگاه سیاسی ائمه تاکید دارد زیرا در میان عامه در مورد جایگاه علمی اخلاقی و مذهبی ائمه تردیدی وجود نداشت و ایشان با معرفی ائمه به عنوان خلیفه به صراحت حکومت را حق امام میدانند.

  مخالفت و مقابله با حکومت طاغوت 

آنچه در اصول تفکر سیاسی امام رضا السلام بیش از همه قابل تامل است نفی حاکمیت طاغوت میباشد. در نگاه و بیان امام رضا علم و سایر ائمه درد و عدم پذیرش حاکمیت طاغوت یکی از مسائل اساسی است که بیان آن با اثبات شایستگی و مقام امامت در یک راستا قرار می گیرد. با نگاهی به منابع دینی روشن میشود که هیچ فردی به جز خداوند حق ولایت بر افراد را ندارد و تنها ولایت افرادی پذیرفته میشود که از طرف خداوند مأذون باشند و حق ولایتشان از ناحیه باری تعالی صادر شده باشد. پس ولایت نیازمند دلیل خاص میباشد مانند آنچه که در قرآن آمده النَّبِيُّ أولى بالمؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» (احزاب، (۶) پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است. يا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْناك خليفة في الأرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاس بالحق» (ص، ۲۶) ای داوود ما تو را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم به حق داوری کن  برای مطالعه بیشتر در این زمینه به این منبع مراجعه کنید منتظری مقدم حامد (۱۳۸۷) کنکاشی تاریخی پیرامون کاربر د لقب های امير المؤمنين و خلیفه الله در مورد خلفا، حکومت اسلامی، پاییز ۱۳۸۷ - شماره  ۴۹

- الحسين بن محمد الأشعري عن معلى بن محمد عن أحمد بن محمد عن أبي مسعود عن الجعفري قال سمعت أبا الحسن الرضا لا يَقُولُ الأئمة خُلفاء الله عز و جل في أرضه (اصول کافی جلد ۱ صفحه: ۲۷۵ رواية: (۱) امام رضا که می فرمود: ائمه خلفاء خدای عز وجل در زمینش باشند. هیچ کس حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند امام خمینی، ۱۳۶۸: ۱۶۶٫۴) و هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هر کس باید دست خودش باشد امام خمینی ۱۳۶۸: ۳ (۱۴۱) و بر همین مبنا هیچ کس بر دیگری ولایت ندارد و حق دخالت در سرنوشت و شئون شخص را دارا نیست. به عبارتی هر فردی در چارچوب عقل و شرع متصدی امور مرتبط به خود است و البته نسبت به عملکرد خود در برابر خداوند مسئول و در قیامت پاسخگو خواهد بود. در سوره کهف آمده است: ما لهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلَى وَلا يُشرك في حكمه أحداً » (كهف، ۲۶) آنها هیچ ولی و سرپرستی جز او ندارند و او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمی دهد.»

ولایت الهی رکن اساسی اسلام است زیرا نماد توحید و عبودیت در ولایت الهی آشکار میشود و ولایت الهی هم در اطاعت پیامبر و اولی الامر تحقق می یابد. با توجه به آیات قرآن و احادیث و تاکید ولایت پیامبر و ائمه بر مردم میتوان این طور گفت که ولایت پیامبر و امام در طول ولایت خداوند است و از آن جدا نیست و در واقع ولایت معصوم السلام همان ولایت خداوند میباشد. با این بیان ملاک تشخیص صحت و بر حق بودن ولایت و عدم آن اذن پروردگار و معصومان است و وجود ولایت الهی بر انسان نافی ولایتهای طاغوت و غیر الهی است در اندیشه سیاسی اسلام اگر انسان در ولایت الهی قرار نداشته باشد در ولایت طاغوت قرار میگیرد و طاغوت کسی است که بدون داشتن اذن الهی و صلاحیت لازم به غصب مقام الهی دست زند مقابله با طاغوت یکی از اصول اساسی توحیدی میباشد زیرا وجود طاغوت مانعی در جهت حرکت انسان به سمت کمال میباشد. از همین رو بر مقابله با طاغوت در آیات و روایات سفارش شده است. «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلُّهُمْ ضَلالاً بعيدا» (نساء، ۶۰). «آیا ندیدی کسانی را که گمان میکنند به آنچه از کتابهای آسمانی که بر تو و بر پیشینیان نازل شده ایمان آورده اند ولی میخواهند برای داوری نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند اما شیطان میخواهد آنان را گمراه کند و به بیراهه های دور دستی بیفکند». شعبه ای از طاغوت ولایت و حکومت غیر الهی است که فردی به غیر از معصوم و بدون اذن معصوم اعمال ولایت کند که این ولایت را به طور خاص میتوان در امر حکومت تصور کرد. اساسا حاکمان جائر و ستمگر هیچ گاه نمیتوانند بر جایگاه زمامداران مشروع امامان معصوم و جانشینان آنان تکیه ولایت غیر خداوند، مقید، محدود، ماذون و در طول ولایت خداوند است (لطیفی، ۱۰۸:۱۳۸۷) هر کسی که از مقام خود تجاوز کند و دست به تعرض به مقامات دیگر بزند در حالی که حق وی نیست به عنوان طاغوت شناخته می شود. طاغوت از دایره عبودیت خارج شده و به ولایت و اطاعت پیامبر و الولی الامر پایبند نیست و برای خود جایگاهی ناحق و نا مشروع تعریف می کند. زنند و قائم مقام آن گردند و در صورت بروز چنین وضعیتی مسلمانان وظیفه دارند به هر طریقی با طاغوت مخالفت و مقابله کنند. آنچه در مباحث فوق به طور کلی و مجمل بیان شد اصولی هستند که به صراحت در منابع شیعه بیان شده و در اصل و صحت آن اختلافی وجود ندارد اما با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی و به واسطه برخی مصالح و ضرورتها اجرای این اصول با ملاحظاتی خاص همراه بوده است که در ادامه بحث، ضمن بررسی سیره سیاسی امام رضا در برخورد با حکومت عباسی به طور خاص مأمون سعی در برداشت و الگو برداری از امام معصوم اعلام به عنوان منبع اساسی و صحیح برای اندیشه و عمل سیاسی داریم شیعیان پس از پیامبر فرصت محدودی برای حکومت داشتند و این امر فقط در زمان امام علی لام و امام حسن علام اتفاق افتاد اما با این وجود یکی از مسائل مورد بحث در تفکر سیاسی شیعه مسائل مربوط به سیاست و حکومت بوده است و چرایی این امر به دو مطلب باز می گردد: نخست شیعیان همواره باید در مواجهه با حکومتهای جور و طاغوت هر حکومتی که در زمان معصوم تشکیل شود و امام معصوم علم در راس آن نباشد حکومت باطل و حاکم آن طاغوت است مواضع صحیحی اتخاذ می کردند و ائمه معصومه در عین اینکه در عالم واقع و تکوین رهبری مردم را به عهده داشتند اما به واسطه برخی شرایط اجتماعی و متضیات زمانی و مکانی از قدرت سیاسی (ظاهرا) دور بودند (ائمه) اهتمام ویژه ای داشتند که مردم از این معارف غفلت نکنند و بتوانند در امور سیاسی و اجتماعی مسیر صحیح را انتخاب کنند. دوم به واسطه انحرافات اساسی که در اثر روی کار آمدن حکام ناشایست و باطل در اندیشه دینی و سیاسی رخ داده بود ضروری بود که ائمه الله ضمن تبیین معارف به اصلاحات همه جانبه امور از جمله امور سیاسی و حکومتی بپردازند. البته آنچه در سیره ائمه بیش از همه جلب توجه میکند کثرت در روشها و وحدت در مسیر است؛ به عبارتی ائمه الله در عین اینکه از ابزارهای مختلفی در پیشبرد اهداف عالیه شان استفاده میکردند؛ اما هدف واحدی داشتند و همانطور که پیش از این هم ذکر شد اختلاف در روشها را نباید به معنی اختلاف در اهداف تفسیر کرد زیرا ائمه كلهم نور واحد هستند و علم و عصمت الهی ابزار ایشان در جهت راهنمایی و هدایت بشر میباشند. که احتمال هر گونه لغزشی را از میان میبرند لذا با در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی که قول و فعل معصوم له صادر شده باید به استنتاج و برداشت منطقی از سیره امام سلام اقدام نمود. پیش از ورود به بحث ذکر این نکته ضروریست که در اندیشه شیعه امامت یکی از اصول دین و بسیار فراتر از حد زمامداری و رهبری سیاسی جامعه مسلمین است. به جز مسأله خلافت و ولایت ظاهری ولایت باطنی و تکوینی مرجعیت علمی و دینی نیز از جمله وظایف و سمتهای امام معصوم است (نک: مطهری مجموعه آثار ۲۷۸٫۳۰-۲۸۱ و ۸۴۵٫۴ - ۸۸۵ و تاکید ما در وجه سیاسی و حکومتی از باب عنوان بحث و تمرکز ما بر روزی این موضوع میباشد. در تفکر شیعه امامت و پیشوایی جامعه پس از رحلت پیامبر اکرم منصبی الهی است که اراده انسان ها هرگز در آن دخیل نیست و امام شخصی است که از طرف خدا تعیین میشود تا همه مقامات پیامبر ﷺ غیر از مقام نبوت یعنی تلقی و ابلاغ وحی وحی نبوت و نه الهام و تحدیث که موضوعا منتفی است به او منتقل شود (حلبی، ۱۳۷۳ (۶۱؛ یعنی مقام تفصیل و تبیین وحی و مقام حکومت؛ یعنی ریاست بر امور دنیایی مردم و اداره امور جامعه اسلامی که این مقام اخیر خود بخشهای مختلفی از قبیل امور قضایی نظامی سیاسی اقتصادی و غیره را شامل میشود امام صادق علسلام فرمودند:

 فما فرض الله إلى رسوله فقد فوضه إلينا...». مجلسی، ۱۴۰۳: ۲۵٫ ۳۳۲). هر چه خداوند به پیامبرش واگذار کرده آن جناب در اختیار ما گذاشته است».در هر حال از نظر شیعه به طور کلی فوز عظیم در حرکت تلاش و مبارزه دائم در برابر نابرابری ها بی عدالتی ها مفاسد و مظالم امیران ستمگر و جائر فرایافته است و به قول الوردی مورخ اهل سنت شیعیان نخستین کسانی هستند که تفکر انقلابی و پرچم قیام را در اسلام بر ضد طغیان به دوش کشیدند و همواره نظریات شیعه روح انقلاب را با خود همراه داشته است عمید زنجانی (۱۲۲) (۱۳۶۷ مبارزه و مخالفت با حکام جور بر اساس مقتضیات زمانی و مکانی مختلف میتواند اشکال مختلف بگیرد و این دقیقا همان چیزی است که در سیره اهل بیت تجلی یافته گاه با نهضت امام حسین یا با صلح امام حسن علام چیزی که بر مبنای این تعالیم برای ما روشن شده اینست که با وجود اشکال مختلف مبارزه با حکومت و حکام جور هیچ گاه توقف مبارزه و مخالفت سفارش نشده است و حتی در سخت ترین شرایط سازش با ظالمین مجاز نیست منتهی در شرایط مختلف شکل مبارزه تغییر کرده است. امام رضا ام در قالب احادیث تفاسیر و موقعیتهای کلامی و رفتاری ناحق بودن ساختار حکومت را خاطرنشان میفرمایند در مخالفت با حکومت جائز مجموعه مطالبی که از امام رضا السلام نقل شده در دو محور کلی قرار دارد؛ نخست نفی حکومت قدرت جور و باطل و نیز معرفی جریان باطل دوم ارائه طریق هدایت و درست و تاکید بر لزوم پیروی از اهل بیت الله به عنوان علم هدایت و طریق نجات حسين بن خالد گوید از حضرت رضا السلام تفسير «إِنَّا عَرَضْنَا الأمانة عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبالِ فأبين أن يحملنها» را پرسیدم، فرمود: مقصود از امانت ولایت است که هر کس بدون استحقاق آن را قبول کند کافر است (عطاردی (۵۴۱ :۱۳۹۷). امام رضا السلام در این روایت ضمن تفسیر آیه ای از قرآن که به طور قطع تنها مرجع مورد اتفاق جهان اسلام بوده قبول ولایت و خلافت بدون شایستگی را با کفر و خروج از اسلام برابر می دانند. حضرت علاوه بر این پیروان ساختار حاکم را بیم میدهند زیرا روشن است حاکمان جور هنگامی می توانند سیاستها و اهداف باطل خود را پیش برند که طرفداران و پیروانی داشته باشند که ضمن حمایت و تشویق از وی اطاعت کنند. اسماعیل بن علی از حضرت رضا از پدرانش از علی اسلام روایت کرده که فرمود: حضرت رسول ﷺ آیه شریفه «لا يَسْتَوى أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ» قرائت فرمودند و سپس گفتند: اصحاب جنت کسانی هستند که از من اطاعت کنند و پس از من تسلیم علی ابن ابی طالب لام شوند و به ولایت او اقرار و اعتراف داشته باشند و اصحاب دوزخ کسانی میباشند که از ولایت او گریزان شده و نقض عهد کنند و با او جنگ نمایند عطاردی، ۱۳۹۷: ۵۴۷) امام رضا ع در تفسیر آیه «لا ينال عهدي الظالمین اینطور میفرمایند این آیه امامت هر ظالمی را تا روز قیامت ابطال میکند و بدین ترتیب امامت در خواص و پاکان قرار گرفت. سپس خداوند با قرار دادن امامت در خواص و پاکان از نسل او وی حضرت ابراهیم را گرامی داشت. در ادامه مواضع منفی امام علیه مأمون برشمرده میشود که به صراحت بر نفی حاکمیت جائر دلالت دارد. مواضع منفی امام رضا در مقابل مأمون

 عدم قبول پیشنهاد ولایت عهدی در مدینه که در بخش ولایت عهدی مفصل بحث شد

 حديث سلسلة الذهب در رویارویی پنهان و غیر رسمی امام رضا سلام با حکومت عباسی به نمایندگی مأمون، در واقع دو جبهه توحید و شرک با هم به مبارزه برخاسته بودند . امام رضا م با دانش توحیدی و قرآنی و تفسیر درست مؤلفه های دینی اقدام به اصلاح فرهنگ جامعه اسلامی کرد. طرح حدیث سلسلة الذهب در نیشابور در راستای همین اصلاح فرهنگی صورت گرفت امام در برابر خواسته اهالی این شهر به مسئله توحید پرداخت چه این که ایشان نیک میدانست ریشه همه انحرافات و اختلافات معلول دور شدن امت اسلامی از بنیادی ترین اصل اسلام یعنی توحید است. «كلمة لا اله الا الله حصنى، فمن دخل حصنى أمن من عذابي لا اله الا الله در من است پس هر کس به در من درآید از عذاب من ایمن خواهد بود. اسحاق بن راهویه گوید پس چون کاروان به راه افتاد فریاد زد: «بشروطها و أنا من شروطها با وجود شرایط آن و من از شرایط آنم. مقصود این است که اقرار به «کلمه توحید»، هنگامی سبب نجات است که جامعه به دست حاکم الهی اداره شود و حکومت حکومت حق باشد تا مردم بتوانند به حقیقت «توحید» برسند که آن پرستش خدای یگانه است و نپرستیدن کس دیگر و این والاترین نوع فلسفه سیاسی است و آمیخته و هماهنگ است با فلسفه الهی و اصل «توحید» و این ویژگی بزرگ این آیه از آیاتی است که الهی بودن مقام امامت برتری مقام امامت بر مقام نبوت و نیز عصمت امام را ثابت می کند برخی از علمای سنی تلاش کرده اند که ثابت کنند مراد از امامت در این آیه و در عبارت جاعلک للناس اماما» همان مقام رسالت است؛ چرا که «امام» یعنی کسی که مردم وظیفه دارند از او اطاعت کنند و پیامبران به اتفاق همگان واجب الاطاعه هستند؛ پس مراد از «امام» همان نبوت است نه امام به همان معنایی که شیعه قائل است. واضح است که این دیدگاه قابل قبول نیست؛ زیرا تردیدی نیست که خداوند به حضرت ابراهیم بعد از سال ها ابتلا و امتحان همانند ذبح اسماعیل افتادن در آتش غرود، گذاشتن حضرت اسماعیل در صحرای برهوت مکه و.... که همه این امتحانات در زمان نبوت آن حضرت بوده مقام جدیدی غیر از مقام نبوت داده است که این مقام جدید او را چنان به شعف آورده که فورا آن را برای فرزندانش نیز درخواست کرده است. و اگر مراد از امام در این آیه همان نبوت باشد، جعل دوباره امامت و تحصیل حاصل معنا ندارد مکارم شیرازی در به منظور عدم تکرار مباحثی را که در فصول گذشته مورد بحث قرار گرفته با شرح و توضیح نیامده است.

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کار حجمی ، کار گرافیکی ، سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی