امام رضا - علیه السلام و تفسیر قرآن
میراث تفسیری باقی مانده از آن وجود مبارک یکی از ذخیره های ارزشمند در حوزه تفسیر است. از تفسیر آیات مشکل تمام سوره های قرآن از آن حضرت سؤال شده و آن دریای علم و معرفت پاسخ های دقیق و جالبی ارائه داده اند. سیره تفسیری و روایات تفسیری باقی مانده از عالم آل محمد گنجینه بسیار ارزشمند و دستمایه بسیار مهم برای مفسران و علاقه مندان به تفسیر و فهم قرآن است و ما برای رعایت اختصار چند
نمونه را ذکر میکنیم
۱ - مأمون تفسیر این آیه شریفه را از امام - علیه السلام - پرسید:
و لوشاء ربك لامَنَ مَنْ في الارض كلهم جميعاً أَفَانْتَ تُكرِهُ النَّاسَ حتى يكونوا مؤمنين و ما كان لنفس أن تومن الا باذن الله ! امام رضا - علیه السلام - از طریق پدران بزرگوارش نقل فرمود مسلمانان به پیامبر خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - عرض کردند ای رسول خدا اگر آنانی را که بر آنان قدرت و توانایی داری به پذیرش اسلام مجبور کنی شمار ما افزون میشود و بر دشمنان غلبه می یابیم. پیامبر خدا ـ صلى الله علیه و آله و سلم - فرمود: من نمیخواهم خدا را دیدار کنم در حالی که چیزی از پیش خود پدید آورده باشم که در آن به من دستوری نداده است و من از متکلفان و بدعت گذاران نیستم پس از آن خداوند متعال این آیه را نازل فرمود که ... و لوشاء ربك لامن من في الارض كلهم جميعاً یعنی اگر پروردگار تو میخواست همگی مردم روی زمین ایمان میآوردند و این بدین طریق بود که آنان را در دنیا به قبول ایمان مجبور کند چنان که در آخرت با مشاهده عذاب ایمان می آورند و اگر چنین کنم بندگانم استحقاق ثواب و پاداش مرا نخواهند داشت لیکن می خواهم آزاد و بی هیچ اجبار ایمان بیاورند تا استحقاق قرب و کرامت مرا پیدا کنند و شایستگی زندگی جاوید را در بهشت جاویدان به دست آورند. أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مومنين سخن خداوند متعال در آیه شریفه و ماکان لنفس أن تؤمن الا بإذن الله به این معنا نیست که خداوند متعال ایمان را بر نفس آدمی منع و حرام فرموده باشد بلکه مقصود این است که نفس جز به اذن و اجازه خدا ایمان نمی آورد و اذن خدا امر اوست به ایمان مادامی که نفس مکلف و فرمانبردار است.
۲ - امام هشتم در تفسیر این آیه شریفه الذي جعل لكم الارض فراشا و السماء بناء (سوره بقره (۲) آیه ۲۲ یعنی آن خداوندی که زمین را بستر و آسمان را همچون سقفی بر بالای سر شما قرار داد).فرموده است: یعنی زمین را با طبایع و ابدان شما سازگار و موافق قرار داد و آن را گرم و سوزان نساخت تا شما را بسوزاند و بسیار سرد قرار نداد تا شما را منجمد گرداند هوای آن را زیاد خوشبو نکرد تا سرهای شما به درد آید و زیاد بدبو نساخت تا شما را هلاک کند آن را مانند آب نرم و روان قرار نداد تا در آن غرق شوید و زیاد سخت و صلب نیافرید تا نتوانید خانه و ابنیه و قبرهای مردگان در آن سازید بلکه خداوند متعال بخشی از آن را به اندازه ای که از آن سود برید و آرامش یابید و بدنها و خانه هایتان بر آن قرار گیرد سفت و سخت آفرید از این رو در آیه شریفه فرموده است زمین را بستر برای شما قرار داد سپس امام - عليه السلام - فرمود و السماء بناءً ... یعنی بر بالای سر شما آسمان را سقفی محفوظ بنا کرد و خورشید و ماه و ستارگان آسمان را برای مصلحت و منفعت شما به چرخش و گردش در آورد و «أَنْزَلَ مِنَ السماء ماء» (همان از آسمان آبی فرو فرستاد که بدان میوه ها را بیرون آورد تا روزی شما باشد. )یعنی باران را از بالا نازل ساخت تا بر قله کوه ها و بلندی ها و تپه ها و درون گودالها فرود آید، سپس آن را به صورت بارانهای درشت قطره و پیوسته و یا بارانهای ریزدانه و نم نم در همه جا پخش و ریزان کرد تا زمینهایتان از آن سیراب و کامیاب شود و خداوند باران را به طور یک پارچه برای شما فرود نمی آورد تا زمینها و درختان و میوه ها و محصول شما نابود شود. پس از آن خداوند متعال فرموده است فأخرج به من الثمرات رزقاً لکم یعنی به سبب آنچه از زمین برای شما بیرون می آورد و روزی شما میگرداند برای خدا شریک قرار ندهید و بتان را که نمی فهمند و نمیشنوند و نمیبینند و توانایی بر کاری ندارند شبیه و مانند او نشناسید و خود میدانید که در برابر نعمتهای بزرگی که خداوند تبارک و تعالی روزی بندگان خویش فرموده اینها توان چیزی را ندارند. بیان گسترده امام - علیه السلام - در تفسیر این آیه معنای آن را چنان ساده و روشن میکند که هر کسی هر چند کودن و بی استعداد باشد زیبایی و ظرافت و ابداع آن را احساس میکند. امام رضا - علیه السلام - دقایق مهمی را که در برخی آیات وجود دارد و از لحاظ فهم نکته های حکمت آمیز آنها سؤال برانگیز است چنان که در همین آیه اخیر بود به گونه ای توجیه و تعلیل میفرماید که در همه آنها عمق بی پایان اعجازی که قرآن مجید داراست، آشکار میشود. مأمون از آن حضرت پرسید ای فرزند پیامبر خدا! آیا این سخن شما نیست که پیامبران معصوم اند؟ امام - علیه السلام - فرمود: آری مأمون عرض کرد: معنای قول خداوند متعال در آیه فعصی آدم ربه فغوی چیست؟ امام - علیه السلام - آیه را این گونه تفسیر و توجیه می فرماید که خداوند آدم و حوا را تنها از نزدیک شدن به درخت مورد نظر نهی فرموده و از خوردن میوه آن درخت و آنچه از جنس آن باشد، منع نفرموده بود و آدم و حوا در خودداری از نزدیک شدن به آن درخت امرالهی را امتثال کردند لیکن شیطان حقیقت را بر آنان مشتبه ساخت و از آنان خواست که از میوه درخت دیگری که از جنس درخت مورد نهی بود تناول کنند و برای آنان سوگند خورد که خداوند آنان را از خوردن هر میوه ای که با ثمره آن درخت همجنس باشد نهی نفرموده است و او خیرخواه آنهاست. آدم و حوا به سوگند او اطمینان کردند و از میوه درخت دیگری که با آن همجنس بود خوردند و این عمل پیش از آن بود که آدم به پیامبری برگزیده شود و به دنیا هبوط کند و آنچه را مرتکب شده بود، گناه کبیره ای نبود که به سبب آن مستوجب آتش دوزخ شود بلکه ترک اولایی بود که برای پیامبران پیش از بعثت آنان جایز و بخشوده است و هنگامی که آدم را خداوند به پیامبری برگزید معصوم بود و روا نبود که هیچ گونه گناهی چه صغیره و چه کبیره از او سر زند چنان که خداوند عزوجل در این باره فرموده است. و عصی آدمُ رَبَّهُ فَغَوى ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهُ فَهَدَى. مأمون از آن حضرت درباره ابراهیم خلیل - علیه السلام - و عبور از مرحله شک پرسید چنان که ظاهر قرآن در جایی که از ابراهيم - علیه السلام - سخن میگوید اشاره میکند که پس از آن حق بر او آشکار شد و بدان ایمان آورد. می فرماید: فلما جن عليه الليل رأى كوكبا قال هذا ربي فلما أفل قال لا احب الافلين، فما رأى القمر بازغاً قال هذا ربى فلما أفل قال لئن لم يهدني ربي لاكونن من القوم الضالين، فلما رأى الشمس بازغة قال هذا ربي هذا أكبر فلما أفلت قال يا قوم انى بری مما تشرکون انی وجهت وجهي للذي فطر السموات والارض حنيفاً و ما أنا من المشركين ) امام - علیه السلام - پاسخ میدهد ابراهیم - علیه السلام - در وادی شک به خدا گام ننهاده است و خلاصه داستان این است که او در زمانی می زیسته که سه گونه پرستش وجود داشته است پرستش زهره پرستش ماه و پرستش خورشید گرایش مرحله به مرحله ابراهیم - علیه السلام - به این مذهبها پیش از آن که ایمان خود را به خداوند آشکار کند، به طور ظاهری و برای کسب آگاهی و رد و انکار آنان بوده تا از این طریق فساد عقیده هر کدام را برای دیگری آشکار سازد نه این که در هر مرحله اعتقاد آنان را پذیرفته و به آن مذهب ایمان واقعی پیدا کرده باشد، بلکه او می خواسته است از طریق استدلال عینی با روحی که سرشار از ایمان به خدا بوده فساد آنچه را که مردم زمانش به صورت دین و عقیده بدان پای بند بودند به آنان ثابت کند و مدلل سازد که زهره و ماه و خورشید و همانند اینها که در معرض دگرگونی و تغییر و دستخوش طلوع و افول اند شایستگی پرستش را ندارند زیرا اینها صفات مخلوقات است. امام - علیه السلام - به سخن خود این گونه ادامه میدهد که این رفتار و گفتار ابراهیم خلیل به دلیل سخن خداوند متعال در قرآن مجید که و تلک حجتنا آتيناها ابراهيم على قومه به الهام پروردگار متعال بوده است بنابراین آنچه از او وقوع یافته است صرف استدلال بر گفتار خویش درباره باطل بودن عبادات آنان و پرستش خدایانی جز خداوند یگانه میباشد و این روش استدلال از شیوه های جالب قرآن درباره دعوت به ایمان است.
همچنین مأمون از امام - علیه السلام - درباره سخن خداوند متعال که حتی اذا ستيأس الرسل وظنوا أنهم قد كذبوا جائهم نصرنا می پرسد: شبهه ای که در برابر این آیه وجود دارد نسبت یأس به پیامبران است که پس از آن که خداوند به آنان وعده یاری و پیروزی داده از نرسیدن آن دچار نومیدی شده اند در حالی که مأیوس شدن از خدا کفر است چنان که فرموده است و لا تيأسوا من روح الله أَنَّهُ لا يَيْأَسُ من روح الله الا القوم الكافرون به راستی چگونه ممکن است بر قلب رسول یا نبی نومیدی از خدا دست دهد در حالی که به مقتضای آیه شریفه ای که ذکر شد این گناه جز از دل کافر بر نمی خیزد و چه گناهی بزرگتر از کفر به ۱ - سوره انعام (۶) آیه ۸۳ اینها دلایل ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. ۲ - سوره یوسف (۱۲) آیه ۱۱۰ تا این که پیامبران از ایمان آوردن مردم خود نومید شدند خداست؟ در ظاهر زمان نومیدی طبق صریح آیه پس از بعثت آنان به پیامبری و نزول وحی به آنان بوده است. امام - علیه السلام - پاسخ میدهد که نومیدی در آیه شریفه به نصر پروردگار که به پیامبران وعده داده شده مربوط نیست بلکه مربوط به نومیدی از ایمان آوردن مردم است و آنان فرستادگان خدا به سوی مردم اند تا این که آنان را دعوت کنند که به خدا ایمان آورند و از پرستش خدایانی جز خدای یگانه و کفر و نافرمانی او بازگردند، بنابراین، تفسیر آیه چنین است پس از آن که پیامبران از ایمان آوردن قوم خود نومید شدند و قوم پنداشتند به پیامبران دروغ گفته شده است یاری ما به آنان فرا رسید. با این بیان امام - علیه السلام - ، شبهه ای که از ظاهر آیه به نظر می رسید، بر طرف شد. امام - علیه السلام - با این گونه تفسیرهای جالب از آیات کریمه قرآن که گاهی موجب توهم ظهور آیه در مضمونی است که درست عکس مفاد حقیقی آن است غبار شک و شبهه را که گاهی موضوع عصمت پیامبران را نیز مشوب ،ساخته برطرف میکند باید دانست که سخنان امام - علیه السلام - صرف توجيه و تأویل نیست بلکه حقایقی است که جز به آنها نمی توان ملتزم بود.
صص 272-266
سیره امام - علیه السلام - در تفسیر قرآن (۲)
در درس گذشته از خرمن پرفیض معارف رضوی در تفسیر قرآن بهره مند شدیم و از سخنان ارزشمند امام رضا - علیه السلام - در تفسیر بعضی از آیات مشکل قرآن استفاده کردیم در این درس نیز با تفسیر بعضی دیگر از آیات مشکل قرآن در پرتو سخنان روشن گرانه امام، آشنا خواهیم شد.
۱ - معنای «ختم الله على قلوبهم ( سوره بقره (۲) آیه ۷) عن ابراهيم بن ابی محمود قال سألت ابا الحسن الرضا - عليه السلام - عن قول الله عز وجل ختم الله على قلوبهم و على سمعهم ...؟! قال الختم هو الطبع على قلوب الكفار عقوبة على كفر هم كما قال عزوجل بل طبع الله عليها بكفر هم فلا يؤمنون الا قليلاً. (سوره نسا (۴) آیه ۱۵۵، عيون اخبار الرضا، ج ۱، ج ۱۶ ) ابراهیم گوید از امام - علیه السلام - از معنای سخن خداوند متعال پرسیدم خدا بر قلبها و گوشها منافقان مهر زده است فرمود ختم به معنای طبع است که به عنوان عقوبت عصیان و کفر کافران بر قلبها آنان زده میشود چنان که می فرماید بلکه خداوند متعال بر قلوب آنان مهر زده است به سبب کفر آنان پس ایمان نمی آورند مگر اندکی همانطور که امام فرمود این ختم و طبع بزرگترین عقوبت و اثر سویی است که در نتیجه سوء اعمال و انحراف و فسق و کفر به آنان میرسد. در این جریان هرگز سوء نیتی از جانب خداوند متعال نسبت به آنان دیده نمیشود بلکه خود آنان هستند که از لحاظ فکر و عمل و عقیده بی نیازی خود را از هدایت و توفیق معنوی و راهنمایی خداوند متعال اعلام می دارند.
معنی محجوب بودن از پروردگار
ا - عن ابن فضال قال:
سألت الرضا على بن موسى - عليهما السلام - عن قول الله عزوجل: كلا انهم عن ربهم يومئد المحجوبون ؟ فقال: ان الله تبارک و تعالى لا يوصف بمكان يحل فيه فيحجب عنه فيه عباده و لكنه ولكنهم (خ) يعنى انهم عن ثواب ربهم محجبون.» از حضرت رضا علیه السلام - سؤال کردم از آیه کریمه وکلا انهم عن ربهم يومئذ المحجوبون ؟ فرمود: خداوند متعال هرگز وابسته به مکانی نشده و در محلی حلول نمی کند که موجب محجوب بودن بندگان از او باشد و لکن در اثر معاصی از اجر و ثواب پروردگارشان محجوب میشوند.
توضیح
ثواب پاداش و جزائی است که به شخص میدهند. حجاب چیزیی است که از تلاقی دو چیز با اثر آنها مانع باشد. آیه شریفه دلالت میکند بر آن که بندگان خدا که آیات الهی و حقایق را تکذیب میکنند از درک پاداش و ثواب محروم و محجوب هستند. خداوند متعال نامحدود و نامتناهی است و هرگز با چیزی و در اثر چیزی محدود و محجوب و پوشیده نمیشود ولی افرادی که در اثر اعمال خلاف و ظلم و طغیان و شهوت پرستی و هوسرانی از جهان نور و حق و روحانیت محروم میشوند و تاریکی قلبهای آنان را فرا می گیرد، قهراً از شهود انوار الهی محجوب خواهند شد. پس محجوب بودن انسان و پیدایش حجاب بین خالق و مخلوق از طرف پروردگار متعال نیست و او را محدود و پوشیده نمیکند بلکه این حجاب از طرف انسان ظاهر شده و به قلب او مستولی میشود و او را از شهود نور حق محجوب و محدود می کند.
دخل رجل من الزنادقة ... قال الرجل:
فلم احتجب؟ فقال أبو الحسن - عليه السلام - : ان الحجاب على الخلق لكثرة ذنوبهم. فأما هو فلا يخفى عليه خافية في آناء الليل و النهار.» مرد زندیق پرسید پس چون نظم و آفرینش دلالت بر وجود پروردگار حکیم و مدبری میکند برای چه از نظر مردم محجوب است؟ حضرت رضا - علیه السلام - فرمود: حجاب برای مردم است و مردم در اثر معاصی و انحرافات محجوب میشوند و اما خداوند متعال کوچکترین ذره پنهان و پوشیده ای از نظر او غایب نشده و کمترین محجوبیتی او را فرا نمیگیرد.
توضیح
خافیه چیزی است که پنهان و مخفی شده و آشکار نگردد. احتجاب اختیار کردن حجاب و پوشش گفته شد خداوند متعال نامتناهی و نامحدود است و هرگز حد و حجابی او را فرا نمیگیرد و هرگونه حجابی که پیدا شود از ناحیه بنده است. که قلب او را احاطه می کند منشأ اشکال مرد زندیق عدم درک این واقعیت است. حضرت جواب داد: محجوبیت از جانب بنده است آن هم از نظر تاریکی اعمال و اخلاق سوء و افکار باطل که قلب آدمی را فراگیرد و اگر نه خداوند هرگز حد و حجابی ندارد. و اما اینکه حضرت تفسیر فرمودند حجاب را با کثرت ذنوب و نداشتن ثواب برای این است که کثرت ذنوب موجب انحراف از جاده مستقیم میشود. توضیح این که مبدأ نور و ریشه و اصل نور حقیقی و ثابت وجود نامتناهی و نامحدود پروردگار متعال است و به هر مقداری که قرب معنوی به مقام او پدید شود از مرکز نور استفاضه شده و به عالم نور نزدیک شده و در حدود پیشرفت و قرب روحانی خود با نور آثار آن مرتبط خواهد شد. قرب روحانی در اثر تحصیل اسباب قرب و وفاق حاصل میشود. اسباب قرب عبارت است از تهذیب و تطهیر نفس و اطاعت اوامر و بندگی و عبودیت تا منتهی شود به مقام فنا چنان که عصیان و خلاف و انحراف موجب دور شدن از عالم رحمت و نور شده و قهراً به عالم ظلمت غوطه ور خواهد گشت. پس حقیقت محجوب شدن از نور نامتناهی پروردگار متعال عبارت است از پیدایش عصیان و خلاف و انحراف در صراط مستقیم حق الهی؛ زیرا به هر اندازه ای که انحراف پیدا شود به همان مقدار به محیط ظلمت و تاریکی و محرومیت از روحانیت نزدیک خواهد شد. و الذين كفروا أولياؤهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات کسانی که کافر شدند اولیای آنان طاغوتها هستند که آنان را از نور به سوی ظلمتها بیرون می راند. هو الذي يصلى عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الى النور «او کسی است که بر شما درود و رحمت میفرستد و فرشتگان او تا شما را از ظلمتها به سوی نور رهنمون گردد. رسولاً يتلو عليكم .... ليخرج الذين آمنوا و عملوا الصالحات من الضلمات الى النور رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت میکند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند از تاریکیها به سوی نور خارج سازد.
عن ابراهيم بن أبي محمود قال:
سألت أبا الحسن الرضا - عليه السلام - عن قول الله عزوجل: و تركهم في ظلمات لا يبصرون ؟ فقال: ان الله تبارک و تعالی لا يوصف بالترك، كما يوصف خلقه، و لكنه متى علم أنهم لا يرجعون عن الكفر والضلال منعهم المعاونة واللطف و خلی بینهم و بین اختیار هم. سؤال کردم از امام - علیه السلام - از معنی آیه شریفه اولئک الذين اشتروا الضلالة بالهدى .... مثلهم كمثل الذين استوقد ناراً فلما أضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و تركهم في ظلمات لا يبصرون ؟ " فرمود: خداوند متعال چنین نیست که بدون جهت کسی را ترک کند و از او اعراض کند ولی چون دید که آنان از کفر و گمراهی و انحراف و طغیان خود دست نمیکشند نظر لطف و معاونت و هدایت را از آنان قطع میکند و آنان را به خود و به اختیار خود وا میگذارد.
توضیح
این معنی چون اضلال و ترک هدایت است که در ذيل آيه أنهم عن ربهم لمحجوبون - توضیح داده شد. آری توجه و لطف و هدایت پروردگار متعال در دو صورت به مخلوق خود تعلق میگیرد اول در صورت پاک بودن و صفای فطرت که خواه و ناخواه زمینه برای تعلق لطف و رحمت وجود داشته باشد و در این مورد فرق نمیکند که لطف و رحمت تکوینی باشد یا تشریعی دوم در صورت تقاضا و درخواست طرف که زمینه برای تعلق توجه خاص و لطف و رحمت وجود داشته و احتیاجی در این مورد احساس بشود. و چون امساک و بخلی در جهت افاضه وجود و لطف پروردگار متعال به هیچ نحو متصور نیست بطور قطع فيوضات و الطاف الهی در این دو صورت جریان پیدا خواهد کرد ولی اگر هیچ گونه زمینه صالح و مقتضی نبود این فیوضات قطع خواهد شد. و این معنی کمترین عمل مقابله به مثل و مجازاتی است که در این موارد انجام میگیرد. ولو يؤاخذ الله الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابة 1 اگر خداوند مردم را به سبب کارهایی که انجام داده اند مجازات کند جنبنده ای را بر پشت زمین باقی نخواهد گذاشت.
نسیان پروردگار متعال
عن عبد العزيز بن مسلم قال: سألت الرضا على بن موسى - عليهما السلام - . عن قول الله عز وجل - نسوا الله فنسيهم؟ فقال: ان الله تبارک و تعالی لاینسی و لایسهو و انما ينسى و يسهو المخلوق المحدث، ألا تسمعه عزوجل يقول - و ماكان ربك نسياً " و انما يجازي من نسیه و نسی لقاء يومه بان ينسيهم أنفسهم، كما قال عز وجل: ولا تكونوا كالذين نسوا الله فأنسيهم أنفسهم اولئك هم الفاسقون ۳ و قال عز وجل فاليوم ننسيهم كما نسوا لقاء يومهم هذا " أي نتركهم كما تركوا الاستعداد للقاء يومهم هذا... عبدالعزیز گوید از امام - علیه السلام - پرسیدم که معنی نسیان خدا در آیه شریفه - المنافقون والمنافقات .... نسوا الله فنسيهم ان المنافقين هم الفاسقون چیست؟ امام فرمود: خداوند تبارک و تعالی هرگز نسیان و سهو نمیکند آیا نشنیده ای که او می فرماید و ماکان ربک نسیا اهل بهشت گویند ما در بهشت نزول نمی کنیم مگر به سبب فرمان خداوند تو و برای او باشد آنچه در پیش روی ماست و آنچه در پشت سر و آنچه بین آنان است و هرگز پروردگار تو فراموش کار نیست. خداوند مجازات میدهد کسی را که فراموش میکند او و دیدار او را به فراموش کردن او خود را چنان که میفرماید و لاتکونوا كالذين نسوا الله فأنسيهم انفسهم و باز می فرماید آلیوم ننسيهم كما نسو القاء يومهم هذا يعنی ترک میکنیم آنان را چنانچه آنان ترک کردند استعداد لقاء را.
توضیح
نسیان فراموش کردن آنچه میدانست مقابل تذکر و حفظ است. سهو غفلت از عملی که میخواست به جا آورد بعد از این انساء به فراموشی آوردن که او فراموش کند. لقاء مقابله و مواجهه و روبرو شدن در این مورد مطالبی را لازم است متوجه باشیم.
- نسیان اعم است از آن که فراموشی به جریان طبیعی حاصل شود و یا به مقدماتی که موجب فراموشی گردد مانند مشغول شدن به اموری که از موضوع منظور غفلت شود و یا بصورت عمد باشد، مانند این که خود را عمداً به اموری مشغول کند تا نسیان حاصل شود. پس اگر به حالت طبیعی باشد شخص ناسی معذور خواهد بود ولی اگر مقدمات نسیان اختیاری باشد معصیت شمرده می شود.
- توجه و ذکر خداوند و لقاء او امری است طبیعی و فطری زیرا چیزی روشنتر و معلومتر از خداوند متعال در عالم نیست او خالق و نگهدارنده همه مخلوقات است و هر کسی چون به فطرت سالم و اولیه خود مراجعه کند میفهمد که او را خالق و رازق و حافظی است. ولی انسان چون تعلق به زندگی دنیوی و مشتهیات آن پیدا کرد قهراً از توجهات روحانی و معنوی کاسته شده تا به جایی که پروردگار متعال و عوالم ماورای ماده و لقاء او بکلی از نظر فراموش گردد. و نسیان خداوند متعال بنده را عبارت از ترک توجه و تذکر و حفظ است، چنان که می فرماید: و اما يُنسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين ! اگر شیطان از یاد تو برد هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیت ستمگر منشین پس نسیان از خدا ترک ذکر و یاد و توجه میباشد و ترک ذکر او ملازم می شود با ترک لطف و رحمت و قطع فیض و نعمت معنوی و رأفت و در صورتی که خداوند انسان را فراموش کرد از هر گونه سعادت و خیر و صلاح و عافیت محروم خواهد بود.
- توجه و ذکر خاص پروردگار متعال متوقف است به تحقق زمینه و مقتضی و اگر زمینه و طلب باطنی و قلبی در وجود انسان محقق نگردید توجه و ذکر خاص پروردگار هم به وقوع نخواهد پیوست.و از مصادیق تحقق ،زمینه تذکر و توجه انسان و تمایل قلبی اوست که این توجه موجب توجه و ذکر پروردگار متعال خواهد شد چنان که می فرماید: فاذكروني أذكركم واشكروا لی و لا تكفرون پس به یاد من باشید تا به یاد شما باشم و شکر مرا گویید و کفران نکنید.
- فأنسيهم أنفسهم انساء بالاتر از نسیان است زیرا وقتی که خداوند متعال در اثر غفت و نسیان و عصیان زیاد بنده او را مبتلا به غفلت کرده بطوری که توجه به خود نداشته و از یاد کردن خود و از توجه به نفس بکلی غافل گشت باب تمام خیرات و سعادات بروی او بسته خواهد شت و از جمله آنها تذکر و توجه به خداوند متعال است و از این لحاظ است که در فسیر قرآن (۲) آیه و لا تكونوا كالذين نسوا الله فأنسيهم أنفسهم در مورد تشدید مجازات ذکر شده است.
معنی مکر و خدمه پروردگار
ابن فضال
و سألته الرضا - عليه السلام ) عن قوله الله عز وجل: سخر الله منهم و عن قوله: الله يستهزى بهم و عن قوله و مکروا و مكر الله " وعن قوله ايخادعون الله و هو خادعهم ؟ فقال : ان الله تعالى لا يسخر و لايستهزی و لا یمکر و لایخادع و لكنه تعالى يجازيهم جزاء السخرية وجزاء الاستهزاء و جزاء المكر و الخديعة، تعالى الله عما يقول الظالمون علواً كبيراً .
توضیح
سخر و سخر سخنی یا عملی است که موجب تمسخر و خوار شمردن دیگری باشد. هزء و استهزاء مطلق تحقیر و اهانت طرف است است بدون نظر دیگر. مکر تدبیر و نقشه بر ضرر رسانیدن است بدون اعلام به طرف خدعه چیزی را که باید ظاهر شود اخفا کردن است. مخادعة ادامه دادن در پنهان داشتن امری که باید ظاهر شود. خداوند متعال بذاته رحیم و خیر خواه و مهربان و صاحب فضل و احسان است او رحمان و رؤف و عدل و عفو و کریم و وهاب و ناصر و بر و ودود و قادر و عالم است. و هرگز امکان ندارد او از ابتدا تحقیر و تذلیل و اهانت و اضرار و ظلم و تدبیر سوء، و تقدیر خلاف عدل و امساک از فیض و رحمت و کرم و اخفاء عمل یا نیت ضعیفی ظاهر گردد. زیرا او بداته غنی مطلق و قادر مطلق است و هیچ گونه احتیاج و فقر و ضعفی در او نباشد و همه عوالم تحت نظر و اختیار او است و منشأ این اعمال و داعی بر این امور فقر و احتیاج است. ولی بطوری که در همه تشکیلات و اجتماعات و ملل و نحل از اهم واجبات شمرده میشود اجرای قوانین مجازات و قصاص است و اگر این احکام اجرا نگشته و مقابله با ظلم و تعدی و تضییع حقوق نشود. هرگز امکان بسط عدل و آزادی و حفظ و احترام حقوق افراد ضعیف نبوده و اختلال در امور و ناامنی در جریان زندگی پیدا خواهد شد.
و از مهمترین حقوق و احکام و قوانینی که سراسر حق و صحیح و خیر و روی عدل حقیقی تنظیم شده است احکام تشریعی و و قوانین الهی است و مردم با اجرای آنها میتوانند به سعادت مادی و معنوی نایل گردند. پس مسخره و استهزاء و مکر و خدعه در مقابل این احکام و قوانین در حقیقت مقابله کردن با برنامه و نظم و دین الهی بوده و بر خلاف تدبیر و تقدیر و نقشه های پروردگار متعال خواهد بود. و چون تقدیر و نظم و برنامه جهان در تکوین و تشریع از جانب پروردگار متعال بوده و حفظ و ابقاء آنها نیز بر عهده او می باشد: قهراً مکر و استهزاء و خدعه در مقابل خدا و احکام و تقدیر او ایجاب خواهد کرد که مقابله به مثل شده و این اخلال و تعدی به هر نحوی که لازم باشد بر طرف گردد. پس در نسبت سخریه و استهزاء و مکر و خدعه به مقام پروردگار عادل حق نباید یک طرفه و تنها در جانب او و بطور ابتدایی حساب کرد.
صص 286-275
صص 272-266، 286-275