واقفیه
از حوادثی که در عصر امام رضا علیه السلام اتفاق افتاد و آن حضرت را سخت آزار داد مرام واقفیه بود که در بین شیعیان گسترش یافت. قائلان به
وقف میگفتند که . موسى بن جعفر علیه السلام زنده است و نمرده است و نمی میرد و به آسمان بالا رفته همان گونه که حضرت مسیح به آسمان بالا رفته است و او قائم منتظر است که زمین را باید پر از عدل و داد کند بعد از آنی که پر از ظلم و جور شده باشد و گمان میکردند کسی که در زندان سندی بن شاهک بود امام موسی علیه السلام نبوده بلکه شبیه او بوده و مردم خیال می کنند که اوست. بر ما لازم است که مختصری درباره موقعیت آنها سخن بگوییم.
سبب وقف
اما سبب وقف بر میگردد به اینکه امام کاظم علیه السلام زمانی که در زندان هارون بود و کلایی برای بعضی از حقوق شرعیه ای که شیعیان رد میکردند معین ساخت و اموال زیادی نزد بعضی از این وکلا جمع شد: نزد زیاد بن مروان قندی هفتاد هزار دینار و نزد علی بن ابی حمزه سی هزار دینار وقتی امام کاظم علیه السلام وفات یافت آنها مرگ او را انکار کردند و با اموالی که نزدشان بود مزارع و خانه هایی خریدند و هنگامی که امام رضا علیه السلام آن اموال را از ایشان طلب کرد مرگ پدرش را منکر شدند و از تسلیم اموال به او ابا نمودند.(. بحار الانوار، ج ۱۲، ص 308)
انتشار وقف
انتشار افکار واقفیه به سبب نمایندگانی بود که اموال زیادی در این راه خرج کردند برای خرید عقاید و گمراه کردن مردم یونس بن عبدالرحمن در این باره می گوید: ابوابراهیم موسی علیه السلام درگذشت و از قوم او نبود کسی مگر اینکه نزد او پول زیادی بود علت وقف اینها همین بود و مرگ او را به طمع آن اموال منکر شدند. نزد زیاد بن مروان قندی هفتاد هزار دینار و نزد على بن ابی حمزه سی هزار دینار بود چون این را دیدم و حق آشکار شد و از کار ابی الحسن الرضا علیه السلام شناختم آنچه را که باید بشناسم، صحبت کردم و مردم را به سوی او فرا خواندم پس کسی را نزد من فرستادند و گفتند: «چرا این کار را میکنی؟ اگر مال میخواهی ما تو را کمک میکنیم و برای من ده هزار دینار ضمانت کردند و گفتند از این کار دست بکش» به هر حال پیشنهاد آنها را رد کردم و به آنها گفتم: «ما از صادقين عليهم السلام روایت داریم که گفتند: هرگاه بدعت آشکار شد بر عالم واجب است که علمش را ظاهر کند پس اگر این کار را نکند نور ایمان از قلبش محو می شود. به هر حال من جهاد را به فرمان خدا در هیچ حال ترک نمیکنم.» بنابراین آنها نسبت به من دشمنی در پیش گرفتند و به من ناسزا گفتند.
با این روش و نیرنگ در ابتدا وقف منتشر شد اما طولی نکشید که واقفیه نابود شدند و ادعای دروغشان کشف شد.
امام مرام واقفیه را رد کرد
امام رضا علیه السلام واقفیه را به خاطر عقیده شان رد کرد. یک از شیعیان امام طی نامه ای درباره واقفیه از آن حضرت سؤال کرده بود، امام علیه السلام به او پاسخ داد: واقف منحرف از حق است و بر گناه خودش باقی است. اگر مرد، جایگاه او جهنم است و بد جایگاهی است.(1. حياة الإمام موسى بن جعفر، ج ۲، ص ۲۰۷)
و بعضی از شیعیان از او پرسیده بودند که آیا جایز است زکات به آنها داده شود. حضرت آنها را از این کار نهی کرد و فرمود اینها کافر و مشرک و زندیق هستند.(ا. بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۹۰۹)
محمد بن فضیل بر امام رضا علیه السلام وارد شد و امام را از حال بزرگان وقف مطلع ساخت و گفت: فدایت شوم من ابن ابی حمزه و ابن مهران و ابن ابی سعید را که از رهبران واقفیه بودند ترک کردم در حالی که آنها سخت ترین مردم در نشان دادن دشمنی خود نسبت به خدای متعال بودند.
پس امام در جواب او فرمود کسی که گمراه شد به تو ضرری نمی زند وقتی که تو هدایت شده باشی آنها به رسول خدا صلى الله عليه و آله دروغ بستند و به فلانی و فلانی دروغ بستند و به جعفر و موسى عليهما السلام دروغ بستند و من پدرانم را الگو قرار میدهم.
محمد گفت تو به این مهران گفتی خدا نور قلبت را ببرد و فقر را در خانه ات قرار بدهد.
امام فرمود: حال او و حال برادرانش چگونه است؟
محمد به او خبر داد که دعایش مستجاب شده است و آنها گرفتار بدبختی و فقر هستند و گفت ای آقای من آنها سخت غمگین هستند در بغداد. حسین نمی تواند به عمره برود.
امام رضا علیه السلام وضعش نسبت به واقفیه سخت بود که در مقابل او تمزد کرده و امامتش را انکار نموده بودند.