جشن به افتخار ولا يتعهدی حضرت رضا (ع)
به دستور مأمون جشنی پرشکوه ترتیب دادند و حضار همگی با لباس سبز حضور یافتند و آن روز لباس سیاه را که شعار طایفه بنی عباس بود از تن خود بیرون آوردند.
دو بالش بزرگ در کنار یکدیگر نهادند و حضرت رضا علیه السلام و مأمون بر روی آنها جلوس نمودند. قبل از همه مأمون در حضور جمعیت با حضرت رضا بیعت کرد، آنگاه دستور داد عباس فرزندش دومین نفری باشد که بیعت میکند. بدین ترتیب یک یک حاضرین عمل بیعت را به جا آوردند.
آنگاه خطیبی برخاست و نطق بلیغی ادا کرد. وقتی خطابه تمام شد مردم گرد حضرت رضا جمع شدند و تهنیت گفتند.
چون این مراسم پایان یافت حضرت رضا برخاست و پس از حمد و درود بر رسول خدا بیاناتی بدین شرح فرمود:
خداوند امیرالمؤمنین را به راه خیر دلالت نمود و توفیق داد زیرا حق ما را که دیگران نشناخته بودند، شناخت و بدین ترتیب رشته خویشاوندی را که گسسته شده بود، پیوند داد. نه فقط نفوسی را که ترسیده بودند، آرامش و آسایش بخشید، بلکه آنها را زنده کرد در حالی که تلف می شدند و آنان را بی نیاز گردانید هنگامی که بی چیز و محتاج بودند و با این کار رضا و خشنودی پروردگار عالمیان را خواسته پاداشی جز از حضرت او نمیخواهد و به زودی خداوند جزای شکرگزاران را خواهد داد و اجر نیکوکاران را ضایع نمی گذارد.
در حقیقت او عهد خود را به جانب من قرار داده و امارت کبری را اگر بعد از او باقی بمانم به من واگذاشته است. پس هر کس گرهی را که خدا امر به بستن آن نموده باز کند و حلقه ای را که خدا پیوستن و استوار نمودن آن را دوست دارد، بشکند، پس به تحقیق که حرام او را حلال دانسته و در این جا مورد غضب امام واقع شده و حرمت اسلام را نگاه نداشته است، چنان که آن شخص گذشت نمود و بر پیش آمدناگوار صبر کرد و بعد از آن بر بدکاری آنها اعتراضی ننمود و از نقض بیعت و انکار حق خود چیزی نفرمود و این صبر و تحمل به دلیل ترسی بود که از پراکندگی دین داشت تا مبادا فرصت به دست منافقین بیفتد و حادثه خطرناکی پیش آمد کند من نمیدانم برای من و شما چه خواهد شد. حکم جز از برای خدا نیست و او حق را حکایت میکند و او بهترین فضل کنندگان است.
بعد از فرمایش امام مأمون بزرگان قوم را یک یک به نام صدا کرد و به فراخور حال هر یک جایزه ای به آنها اعطا نمود و از خود خشنودشان ساخت.