زندگانی امام علی ابن موسی الرضا(ع) و یاران آن حضرت  ( صص 85-83 ) شماره‌ی 6323

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > مخالفت با ولايتعهدی امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

ناظر

متن

مخالفان ولا يتعهدى امام الله

در میان بیعت کنندگان با امام رضا تعدادی به مخالفت با ولا يتعهدى أن حضرت برخاستند و مأمون را نسبت به چنین اقدامی سرزنش کردند که در رأس آنها سه تن از بزرگان عباسی به نامهای عیسی جلودی، علی بن عمران و ابن مونس به چشم می خوردند.

مأمون از بیم آنکه مبادا آنان نقشه او را تباه سازند، دستور داد آنها را زندانی کردند و در فرصتی همه آنها را گردن زد. (عيون اخبار الرضا، ج ۲، صص ۱۵۹ - ۱۶۴)

ولا يتعهدی امام رضا عباسیان و پیروان آنان را بیمناک کرد و خشم آنها را برانگیخت و در نتیجه پیمان خود را با مأمون شکستند و او را در بغداد از خلافت خلع کردند و دشواریهای بزرگی برای او به وجود آوردند. آنها ابراهیم بن شکله - شیخ آوازخوانان و موسیقی دانان بغداد - را به رهبری خود برگزیدند و با او بیعت کردند و او را «رضی» نامیدند. عناصر دیگری نیز وجود داشتند که عمل مأمون را در انتصاب امام رضا به ولایتعهدی خود، و بیرون بردن خلافت از خاندان عباسی بر او نمی پسندیدند اما چون توانایی ضدیت با حکومت را نداشتند بر خلاف تمایلات باطنی با سیاستهای حکومت همراهی می کردند. با این حال نمی توانستند به کلی خاموش و آرام باشند.

از سویی دیگر بعضی از شیعیان از امام رضا الله به خاطر پذیرفتن ولا يتعهدى مأمون انتقاد نمودند که برخی از آنها عبارتند از:

۱. محمد بن عرفه

او نزد امام آمد و پرسید: ای فرزند پیامبر خدا چه چیز باعث شد که ولایتعهدی مأمون را بپذیری؟

امام الله فرمود: همان چیزی که جدم امیرالمؤمنین الله را وادار کرد، تا شورای شش نفره منتخب خلیفه دوم را قبول کند. (وسائل الشيعه، ج ۱۲، ص ۱۴۸)

۲ ریان بن صلت

او بر امام رضا وارد شد و گفت: ای پسر رسول خدا، مردم می گویند: شما با اینکه اظهار زهد در دنیا میکنی چگونه ولایتعهدی مأمون را پذیرفتی؟

امام اله فرمود: خدا را سوگند میدهم که من از این کار بیزار بودم، اما چون مرا بین پذیرفتن و کشته شدن مخیر کردند پذیرش آن را بر قتل خویش برگزیدم

وای بر آنها مگر نه اینکه حضرت یوسف الله یک پیامبر بود اما چون او را تحت فشار قرار دادند تا خزانه داری عزیز مصر را بپذیرد به عزیز مصر گفت: مرا بر خزائن مملکت قرار بده که من حافظ و دانا هستم و همین ضرورت و اجبار مرا به پذیرش ولایتعهدی وا داشت..... (همان، ص ۱۴۷)

یک خارجی

یک خارجی غضبناک به سوی امام اله آمد و از او پرسید چگونه بر این طاغی وارد شدی، در حالی که آنها نزد تو کافرند و شما فرزند رسول خدا هستی و چه چیز باعث این کار شد؟

امام الله فرمود: آیا اینها نزد تو کافرند یا عزیز مصر و اهل مملکت او؟ در حالی که اینها موحدند. آنها خدا را نمی شناختند اما یوسف بن یعقوب الله پیامبر و فرزند پیامبر بود و از عزیز مصری که کافر بود درخواست کرد مرا خزانه دار مملکت کن که من بر این کار حافظ و دانا هستم و در مجلس فرعونیان مینشست. در حالی که من فردی از فرزندان رسول خدا او هستم و مرا نیز به این کار مجبور کردند اینک تو مرا به خاطر همان چیزی که می کردم می رنجانی

خارجی گفت گواهی میدهم که شما فرزند رسول خدا هستی و در کلام خود صادق باشی. (همان، صص ۱۲۹ و ۱۵۰)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب معارفی