زندگانی امام علی ابن موسی الرضا(ع) و یاران آن حضرت  ( صص 188-186، 355-319 ) شماره‌ی 6269

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > اصحاب و راويان امام

خلاصه

روزی آن حضرت یکی از شاگردانش به نام داود بن قاسم معروف به ابوهاشم جعفری) را مورد خطاب قرار داده و فرمود تو را میبینم که با عبدالرحمن بن یعقوب نشست و برخاست داری؟ ابوهاشم گفت او دانی من است.امام الله فرمود: او درباره ذات پاک پروردگار مطالبی را بیان می کند که ساخت پاک خداوند از آن منزه است. بنابراین دو راه در پیش روی توست یا با او مجالست داشته باشی و ما را رها کنی و یا با ما همنشین باشی و از او دوری کنی

متن

سیره برخورد امام با یاران

یکی از روشهایی که ائمه اطهار نسبت به آن بسیار اهتمام می ورزیدند، حفظ و حراست شیعیان از کج روی ها و انحرافات فکری اخلاقی اجتماعی و عقیدتی بوده است.

آنان در مقاطع و مواقع مختلف با هشدارها و اندرزهایی پیروان خویش را هدایت می کردند. امام رضا الله نیز همچون پدر و اجداد گرامی اش به این روش عمل می کرد و در حفظ و حراست یاران و نزدیکان خویش کوشا بود.

به نمونه هایی از آن اشاره می شود:

۱ نهی امام از همنشینی با افراد منحرف

روزی آن حضرت یکی از شاگردانش به نام داود بن قاسم معروف به ابوهاشم جعفری) را مورد خطاب قرار داده و فرمود تو را میبینم که با عبدالرحمن بن یعقوب نشست و برخاست داری؟ ابوهاشم گفت او دانی من است.

امام الله فرمود: او درباره ذات پاک پروردگار مطالبی را بیان می کند که ساخت پاک خداوند از آن منزه است. بنابراین دو راه در پیش روی توست یا با او مجالست داشته باشی و ما را رها کنی و یا با ما همنشین باشی و از او دوری کنی

ابوهاشم گفت: ارتباط با او چه پیامد ناگواری خواهد داشت در حالی که او در عقیده خود اصرار می ورزد و سخن خویش میگوید و من نیز بر عقیده خود استوار بوده و از عقیده او احتراز می جویم.

امام رضا الله فرمود: آیا نمی هراسی از بلایی که بر او نازل شود و تو نیز گرفتار آن گردی؟ آیا این حکایت را شنیده ای که هنگامی که سپاه فرعون به قوم موسی الله رسید، یکی از یاران آن حضرت برای موعظه پدرش که از فرعونیان بود به سپاه فرعون پیوست و با پدر به بحث پرداخت تا او را هدایت کرده و به سوی قوم موسی له باز گرداند. اما پدر از پذیرش موعظه پسر سر باز می زد و این کشمکش آنچنان ادامه یافت که عذاب الهی وارد شد و تمامی فرعونیان و از آن جمله آن پسر در نیل غرق گشتند.

وقتی این خبر به موسی الله رسید آن حضرت فرمود او همان پسر در رحمت خدا قرار دارد، ولی چون عذاب فرود آید از کسی که در نزدیکی گنهکار قرار گرفته باشد دفاعی نخواهد شد. (اصول کافی، ج ۲، صص ۳۷۵ - ۳۷۴)

2 پرهیز از شیعه نماها

روش امام رضا الله در برخورد با افراد متفاوت بود. او در عین اینکه بسیار متواضع بود و با دردمندان و نیازمندان نشست و برخاست داشت اما در مقابل با حاکمان، منافقان و..... برخوردی قاطع و متناسب با آنان اتخاذ می نمود.

نقل کرده اند جمعی از شیعیان از شهرهای اطراف خراسان برای دیدار با امام به مرو آمدند، اما هر بار اجازه ملاقات میخواستند دربان حضرت اجازه ورود نمی داد. آنان یک ماه در خراسان ماندند و هر روز به در خانه امام ها می آمدند. اما مأیوس باز می گشتند. سرانجام توسط خادم به امام پیام دادند که از راه دور آمده ایم و چنانچه با ایشان ملاقات نکنیم رو سیاه خواهیم شد و در بازگشت به شهر خود نزد مردم شرمنده و سرافکنده می گردیم، به ما اجازه ملاقات بدهید.....

خادم پیام آنها را به امام رسانید. حضرت اجازه ورود به آنها را داد. آنها در بدو ملاقات گلایه کردند امام الله فرمود: از اینکه اجازه دیدار به شما ندادم، بدان سبب است که شما ادعا میکنید شیعه علی ها هستید در حالی که دروغ میگویید، زیرا شیعه علی الله حسن و حسین اله و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و.... بودند. شما مدعی هستید شیعه علی الله هستید اما در بیشتر اعمال با آن حضرت مخالفت مینمایید. ظاهراً آنان گناه هایی را مرتکب شده بودند.

آنها همان دم استغفار کرده و تو به حقیقی نمودند. آنگاه امام با آغوشی باز از آنها پذیرایی کرد و با آنان گرم گرفت و از دربان و خادم خویش خواست تا به تعداد دفعاتی که آنها به در خانه آمدند (شصت بار نزد آنان بیاید و سلام دهد و سلام حضرت را به آنها ابلاغ نماید. خادم نیز چنین کرد. (بحار الانوار، ج ۶۸، صص ۱۵۹ - ۱۵۸)

(186-188)
شرح زندگانی یاران و اصحاب امام رضا الله

اباصلت هروی

عبد السلام بن صالح اباصلت هروی خادم امام رضا اله از اصحاب آن حضرت است که روایات بسیاری از آن جناب نقل کرده است.

وی در سفر امام رضا الله از مدینه به خراسان آن حضرت را همراهی کرد. او حدیث معروف «كلمة لا اله الا الله حصنی را نیز روایت کرده است. اباصلت تمام جریانات مسموم شدن امام الله تا شهادت و دفن آن حضرت را شاهد و ناظر بوده و آن را نقل کرده است. ( شاگردان مکتب ائمه، ج ۲، صص ۲۷۵ و ۲۷۶)

ابراهيم بن ابي الكرام

وی از امام رضا روایت کرده و کتابی نیز داشته که ابو عمران موسی بن رنجویه آن را از وی روایت نموده است.

او از نوادگان حضرت جعفر بن طالب طیار بوده و علمای بزرگ رجال از او به نیکی یاد کرده اند. ( دائرة المعارف تشیع، ج ۱، ص ۲۷۰.)

ابراهيم بن ابی محمود خراسانی

نجاشی وی را ثقه میداند و میگوید که وی از امام رضا الله روایت نموده و کتابی دارد که احمد بن محمد بن عیسی از آن روایت کرده است. کشی به نقل از نصر بن صباح می گوید که ابراهیم بن ابی محمود نابینا بود و احمد بن عیسی از او روایت نموده است.

او تا بعد از شهادت امام رضا زنده بود. (زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، ص ۱۵۲)

ابراهيم بن بشر

وی از راویان حدیث شیعه است. نجاشی میگوید ابراهیم مسائلی را که امام رضا به آنها پاسخ فرموده اند تدوین نموده و محمد بن عبدالحمید از او روایت کرده است.

از او در بعضی نسخه ها به نام ابراهیم بن بشیر» نیز ذکر شده است.

ابراهيم بن سفيان

وی از امام رضاء الله روایت کرده و حسین بن سعید از او روایت نموده است. ابراهیم دارای کتاب بوده که در مشیخه من لا یحضره الفقیه از آن یاد شده است. بعضی از صاحب نظران او را نیکو دانسته اند. (همان، ص ۲۷۲)

ابراهيم بن سلام سلامة) نيشابوري

وی از راویان حدیث شیعه و از اصحاب امام رضا و به گفته شیخ طوسی وکیل آن حضرت بوده است. بدین جهت بعضی از بزرگان همچون علامه حلی به اعتبار وکالت او روایات وی را معتبر دانسته و بر او اعتماد کرده اند زیرا بر این عقیده اند که امام ال شخص فاسق را به وکالت برنمیگزیند. اما بعضی دیگر در این که وکالت از جانب امام بوده تردید کرده اند و بر فرض ثبوت آن را برای و ثاقت کافی ندانسته اند. (همان)

ابراهيم بن شعيب عقرقوفي

وی از راویان حدیث شیعه به شمار آمده و از محضر امام رضا بهره گرفته و از اصحاب آن حضرت محسوب گردیده است.

شيخ مامقانی گفته است او نزد ما مجهول الحال است. (تنقيح المقال: دائرة المعارف تشیع، ج ۱، ص ۲۷۳)

ابراهيم بن عباس صولي

ابو اسحق ابراهيم بن عباس بن محمد بن صولی یکی از شعرای زیر دست و نگارنده توانای شیعه و مداح اهل بیت عصمت و طهارت است.

او در سال ۱۶۷ یا ۱۷۶ هـ. ق متولد و در نیمه شعبان ۲۴۳ هـ. ق در سامرا درگذشت. ابراهیم با دعبل خزاعی معاصر بود و از امام رضا به روایت کرده است.

ابراهیم که با حمایت فضل بن سهل توانست از نویسندگان صاحب نام دربار عباسیان گردد، اما خود در زمره شیعیان اهل بیت محسوب میشد. با این همه در زمان متوکل مجبور به تقیه شد.

در توانایی و چیره گی ابراهیم در شعر و ادب همین بس که بزرگان این فن از او به بزرگی یاد کرده اند.

ابو زید بلخی درباره اش گفته است ابراهیم ،صولی در نویسندگی فصیح ترین افراد بود تا جایی که سخن او به صورت مثل درآمد.

ابو تمام شاعر بزرگ اهل بیت نیز چنین گفته است اگر نبود که سلیقه ابراهیم او را به خدمت سلطان کشانید نان همه شعراء را قطع میکرد. ابراهیم به اتفاق دعبل زمانی که امام رضا الله ولایتعهدی را قبول فرمود اشعاری در مدح آن حضرت سرودند و جوایزی از حضرت دریافت کردند و ابراهیم شخصاً ده هزار درهم سکه ضرب شده با نام امام ها را دریافت کرد که مقداری از آن را مهریه زنان خود قرار داد و قسمتی دیگر را بابت مخارج کفن و دفن خود اختصاص داد. ( اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۱۶۸)

او از امام رضا روایت کرده است.

نقل کرده اند که اسحاق بن ابراهیم معروف به اخی زیدان از دوستان ابراهیم مسئول املاک متوکل عباسی بود. ابراهیم نسخه ای از اشعار خود را که در مدح امام رضا سروده بود به اسحاق داد. هنگامی که ابراهیم از طرف متوکل متصدی املاک او گردید و اسحاق معزول شد، ابراهیم از او مطالبه اموال و املاک و درآمد آن را نمود و بر او سخت گرفت. اسحاق به وسیله شخصی مورد اعتماد به ابراهیم پیغام داد که اگر چنانچه از او چشم پوشی نکند و به سختگیری خود ادامه دهد قصیده ای را که در مدح امام رضا سروده و خود آن را نگاشته است برای متوکل ارسال میکند. ابراهیم هراسان از تعقیب او دست برداشت و در ازای آن اشعار خویش را از اسحاق پس گرفت و آن را آتش زد و حتی به خاطر هول و هراس خویش نام و کنیه فرزندان خود را که حسن و حسین نام داشتند تغییر داد. ( همان، ص ۱۶۹)

در تاریخ بغداد آمده است که ابراهیم بن عباس از امام رضا لای چنین روایت کرده است: پدرم موسی جعفر الله فرمود: مردی از پدرم جعفر بن محمد الله پرسید: چگونه است که هر چه قرآن بیشتر انتشار می یابد و قرائت میشود تازه تر میگردد؟ امام صادق الله فرمود: برای آن است که خداوند متعال قرآن را برای زمان محدود و مردمان خاصی نفرستاده، به همین لحاظ قرآن در هر زمانی جدید و نزد هر قوم و ملتی تا روز قیامت تازه است.

ابراهیم صولی علاوه بر دیوان شعر تألیفاتی نیز دارد از آن جمله است: دیوان رسائل كتاب الدوله الطبيخ العطر . (شاگردان مکتب ائمه، ج ۱، صص ۱۵ - ۱۸)"

ابراهيم بن محمد

وی مولایی خراسانی و از راویان حدیث شیعه بوده است. از محضر امام رضا بهره گرفته و از اصحاب آن حضرت به شمار آمده است. (دائرة المعارف تشیع، ج ۱، ص ۲۷۸ )

ابراهيم بن موسی انصاری

وی از اصحاب و راویان امام رضا بوده و کتاب نوادر داشته است. او از مصعب از جابر روایت کرده و محمد بن حماد کوفی نیز از او روایت نموده است. (معجم رجال الحديث، ج ۱، ص ۱۶۲ دائرة المعارف تشیع، ج ۱، ص ۲۸۱)

ابراهيم بن هاشم قمی

ابو اسحاق از اکابر محدثین و روات و علما و فقهای شیعه در قرن سوم هجری است. او در کوفه متولد شد و در همانجا نشو و نمو یافت

وی از امام جواد الله اخذ حدیث نمود و امام رضاء الله را درک کرده، اما از آن حضرت حدیثی نقل و روایت نکرده است.

او نخستین شخصی است که از کوفه به قم هجرت کرد و احادیث محدثین کوفه را در آنجا انتشار داد. علما و محدثین بدون استثناء روایات او را ثقه و حسن و صحیح شمرده، و به آن استدلال و احتجاج کرده اند زیرا وی اخبار را از فحول ثقات اخذ نموده که هیچ گونه شک و تردیدی در آن نیست پدر شیخ بهایی به فرزندش میگفت من شرم دارم از این که حدیث ابراهیم را صحیح و صادق نشمرم این عقیده اغلب علمای امامیه است.

علامه حلی گوید: «تا کنون کسی را سراغ ندارم که نسبت به ابراهیم جرح کرده باشد.

از آیت الله العظمی سید حسین بروجردی نقل شده است که فرمود: «علماء و روات جلیل القدری مانند ابراهیم بن هاشم بزرگتر از آنند که نیاز به تعدیل داشته باشد و اصحاب تراجم و رجال به خود اجازه نمی دادند که درباره آنان سخنی بگویند.

احادیث ابراهیم در کتابهای فقهی درج شده است.

مشايخ جليل القدر او شخصیتهایی چون ابراهیم بن ابی محمود خراسانی و ابراهیم بن محمد وکیل همدانی بودند.

ابراهيم صاحب کتاب و تألیفاتی است از آن جمله کتاب های قضایا، قضایای امير المؤمنين و النوادر این مصنفات را شیخ مفید، احمد بن عبدون، حسین بن عبیدالله علوی و علی بن ابراهيم بن هاشم دیده و استفاده کرده اند. (دائرة المعارف تشیع، ج 1، صص ۲۸۲ و ۲۸۳؛ شاگردان مکتب ائمه، ج ۱، صص ۶۱ - ۵۹)

ابو خالد سجستانی

وی از راویان حدیث شیعه بوده و شیخ طوسی او را در عداد اصحاب امام رضا یاد کرده است.

شیخ کشی نقل میکند که ابو خالد پس از شهادت امام موسی کاظم الله به تصور این که آن حضرت زنده و از نظرها غایب شده است بر امامت ایشان متوقف ماند. اما از طریق نجوم یقین کرد که حضرت وفات یافته پس از واقفیان جدا شد. (دائرة المعارف تشیع، ج ۱، ص ۲۰۲)

ابونواس

حسن بن هانی بن عبد الاول حکمی معروف به ابونواس از شاعران شیعی مذهب و بزرگترین غزلسرای عصر عباسی بوده است. وی در اهواز متولد شد و در بغداد درگذشت. پدرش از موالی امیر جراح بن عبدالله حکمی از قبیله یمانی سعد العشيرة بود.

او را به این جهت که در کودکی و نوجوانی گیسوانی بلند داشت که بر روی شانه هایش می ریخت ابونواس» نامیدند. دوران جوانی ابونواس در بصره گذشت و در آنجا تحصیل علم نمود.

او در نزد اساتیدی چون ابواسامه والبة بن الحباب كوفى حماد بن زيد لغوی، ابو عبيدة نحوی، ابوزید عبدالواحد بن زیاد و يحيى قطان لغت صرف و نحو و علوم ادبی و شعر عربی را فرا گرفت و از او خلف الاحمر راویه قرآن و غریب شعر و حدیث آموخت.

او در عصر هارون الرشید به بغداد رفت و به سبب طبع بالایش در شعر به دربار راه یافت و به مدح خلیفه و رجال دولت پرداخت و موقعیت ویژه ای کسب نمود و شهرت بسیار یافت.

پس از انقراض برامکه که حامیان و مشوقین او بودند بغداد را جای امنی برای خویش نیافت پس به سوی دمشق و از آنجا به مصر رفت.

در آنجا نیز به مدح امیران آن دیار پرداخت تا این که هارون درگذشت.

چون امین به خلافت رسید بار دیگر به سوی بغداد روان شد و تا زمان سرنگونی او ندیم و شاعر مخصوص امین بود و خوش ترین ایام حیات خود را در صحبت با امین گذرانید.

یکی دو سالی که بعد از امین زنده بود به کلی از دل و دماغ افتاد و به توبه و زهد پرداخت و در همین فرصت مناجات معروف یا رب ان عظمت ذنوبی کثره...» را سرود.

مقام او در شعر جدید و متمدن عربی همچون مقام امرؤ القیس در شعر صحرایی و جاهلی بود. او با آن که شاعر بزرگ عرب بود قلبی ایرانی در سینه داشت. در اشعار خود الفاظ و ترکیب های بسیاری از پهلوی و دری و اسامی بسیاری از پهلوانان داستانی و مراسم دینی ایرانیان قدیم و نام قهرمانان تاریخ ایران را گنجانده است.

ابونواس گرچه غزل گو و مدیحه سرا و خوش گذران بود اما در واقع یک شیعه پاک اعتقاد بود. ابن شهر آشوب او را از شعرای اهل بیت می شمارد.

ابن منظور در کتابی که به نام اخبار ابی تواس دارد میگوید که وی به اهل بیت گرایش پنهانی داشت ولی علاقه خود را آشکار نمی کرد.

مشهور است که به او گفتند از هر در شعر و سخن گفته ای ولی چرا در حق علی بن موسى الرضا که هم عصر توست خاموش مانده ای؟ پاسخ داد:

سكوت من حاکی از احترام و اعظام است و چنین سرود:

انا لا استطيع مدح امام          کان جبرییل خادما لابیه

از مدح امامی که جبرئیل خادم نیای او بود ناتوانم

دیوان ابونواس را بعد از او ابوبکر صولی و سپس حمزة بن حسن اصفهانی جمع آوری کردند. مجموعه صولی دقیق تر ولی مجموعه حمزه حجیم تر است و شامل یکهزار و پانصد قصیده و سیزده هزار بیت میباشد.

او در سال ۲۰۰ هـ. ق درگذشت و در گورستان شونیزی بغداد به خاک سپرده شد. (همان، صص ۴۴۵ - ۴۴۴)

احمد بن ابی خلف

وی از مشایخ کلینی بوده و کلینی توسط علی بن الریان از او روایت کرده و درباره اش گفته غلام حضرت ابو الحسن - امام رضاعة - بود که او پدر و مادر و برادرش را خرید و آزاد کرد و احمد را به کتابت برای خود گماشت و قهرمان خویش قرار داد.» وی از اصحاب امام جواد الله بوده، وکشی از او روایت کرده است. (همان، ص ۵۱۳ )

احمد بن أشيم

شیخ طوسی وی را در شمار اصحاب امام رضا آورده است. او از یونس روایت نموده و احمد بن محمد نیز از او روایت کرده است.(همان، ص ۵۱۴)

احمد بن حسن بن اسماعی میثمی

وی از نوادگان میثم تمار است و گفته اند که او واقفی بوده است. نجاشی و شیخ طوسی او را مورد تأیید و وثوق و صحيح الحديث شمرده اند. او از امام رضا الله روایت کرده و کتاب نوادری نیز داشته است. ( همان، ص ۵۱۶ )

احمد بن محمد بن حنبل بن هلال شیبانی

شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا ذکر کرده است. ابن حجر گفته است: احمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن اسد شیبانی مروزی ساکن بغداد یکی از ائمه ثقة حافظ قرآن فقیه، حجت و در مرتبه دهم است. در سال ۲۴۱ هـ. ق در سن ۷۷ سالگی درگذشت. (زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، ص ۱۶۱)

احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی

ابو جعفر قمی از اصحاب امام رضا امام جواد و امام هادی و از شیوخ قم و رئیس مطاع آنجا و در حقیقت حاکم قم بود.

اشعری از فقهاء زمان خود به شمار می رفت و مورد و شوق بوده و طایفه او از بزرگان اصحاب بوده اند.

جد اعلای او به نام سعد بن مالک بن احوص اولین کسی بود که به قم آمد و در آنجا سکونت اختیار نمود. او احمد بن محمد بن خالد برقی را به دلیل روایت از ضعفاء و نقل مراسیل از قم تبعید کرد.

اشعری تألیفاتی بسیار داشته است از آن جمله میتوان به کتاب های توحید فضل النبي ، منعه، نوادر، ناسخ و منسوخ الاظله المنسوخ، فضائل العرب، طب الصغير، طب الكبير، مكاسب الاطعمه اشاره کرد.(شاگردان مکتب المه، ج ۱، صص ۱۴۵ - ۱۲۲)

احمد بن يوسف

او غلام بنی تیم اله اهل کوفه ساکن بصره بود و در بغداد فوت کرد. شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب امام رضا الله ذکر نموده و ثقه دانسته است.

ادریس بن زید قمی

وی از اصحاب امام رضا الله بوده و شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه به دو طریق از وی روایت کرده است. محمد بن سهل و نیز احمد بن محمد بن ابی نصر از او روایت نموده اند. ( دائرة المعارف تشیع، ج ۲، ص ۲۰)

ادريس بن عیسی اشعری قمی

وی مورد وثوق بوده و به محضر امام رضا الله مشرف و از آن جناب حدیثی روایت کرده است. (همان، ص ۴۱ )

اسحاق بن آدم بن عبد الله بن سعد اشعری قمی

وی از امام رضا الله روایت کرده و کتابی داشته که آن را محمد بن ابی الصهبان از وی روایت نموده است. همچنین وی از ابوالعباس مفضل بن حسان دالانی روایت آورده که محمد بن الحسین بن ابی الخطاب از او نقل کرده است. (همان، ص ۱۲۵)

اسحاق بن ابراهيم حضینی

وی را در شمار اصحاب امام رضا و امام جواد یاد کرده اند. او توسط حسن بن سعيد اهوازی به خدمت امام رضا الله مشرف شد و علی بن مهزیار و حسن بن علی و دیگران از وی روایت کرده اند. بعضی از صاحب نظران او را مورد وثوق می دانند. (همان، ص ۱۲۵)

اسحاق صاحب الحيتان

وی از راویان امام رضا ان بوده که سلیمان بن جعفر از او روایت نموده است. در کافی و تهذیب از وی روایت شده است. ( همان، ص ۱۲۹)

اسماعیل بن مهران بن ابي نصر سکونی

ابو يعقوب غلامی از اهل کوفه ثقه و مورد اعتماد بود و از اصحاب امام رضا به شمار می رفت. او تألیفاتی دارد که از آن جمله است: الملاحم، ثواب القرآن، الاهليلجه، صفة المؤمن و الفاجر، خطب الامام امير المؤمنين الله، النوادر.

ابن غضائری احادیث او را نادرست دانسته اما آیت الله خویی بر وثاقت او اعتماد کرده است. (معجم رجال الحديث، ج ۳، صص ۱۸۹ - ۱۸۸)

اسماعيل بن همام بن عبد الرحمن بصرى

وی غلام کنده و از راویان امام رضا الله بوده است. او و پدر و جدش مورد اعتماد بوده اند. اسماعیل کتابی دارد که بسیاری از آن روایت کرده اند. (زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، ص ۱۶۵)

الياس بن عمرو الصيرفي الخزاز

وی بهترین اصحاب امام رضا الله بوده است. او چون هنگام مرگش فرا رسید به اطرافیان خود گفت: علیه من شهادت بدهید زیرا این ساعت دروغ نیست و شنیدم ابو عبدالله می فرمود: به خدا سوگند بنده ای که خدا و رسولش را دوست داشته باشد و دوستی اش را نسبت به امامان نشان دهد و بمیرد آتش را لمس نخواهد کرد. (همان، ص ۱۶۶)

ایوب بن نوح

ابوالحسین نخعی کوفی از روات جلیل القدر و مورد وثوق و پرهیز کار بوده است. وی از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادی و امام عسکری به شمار آمده و به قول نجاشی وکیل امام هادی و امام عسکری بوده است.

پدرش نوح بن دراج در کوفه به قضاوت مشغول بود و عمویش جمیل بن دراج از راویان برجسته و از فقهای اصحاب ائمه است.

ایوب کتابی داشته که احمد بن محمد بن خالد آن را از وی روایت کرده و نیز عده زیادی از او روایت گرفته اند.

وی گوید: به حضرت ابوالحسن الرضاء عرض کردم امیدوارم شما صاحب این امر باشید و خداوند آن را بدون خونریزی به شما برساند زیرا برایتان بیعت گرفته شده و به نامتان سکه زده اند.

امام الله فرمود: هیچ کس از ما خاندان نیست که مکاتبات داشته و مشار با لبنان باشد و از او از مسائل نپرسند و اموال برایش بیاورند جز این که یا ناگهانی و به جفا کشته شود و یا بر اثر مسموم شدن به دست تبهکاران در بستر وفات یابد تا هنگامی که خداوند برای این امر - تشکیل حکومت حقه اسلامی - فرزندی از ما خاندان را برانگیزد که ولادت و منزلگاهش نهان است ولی نسبت و دودمانش مخفی نیست.

شیخ کشی می گوید: «او - ایوب بن نوح - از صالحین بود. وقتی فوت کرد جز صد و پنجاه دینار چیزی از او بر جای نماند در حالی که مردم چنین می پنداشتند که او ثروتی دارد. ( دائرة المعارف تشیع، ج ۲، ص ۶۶۷)

بكر بن صالح رازی

شیخ برقی او را از اصحاب امام رضا الله دانسته و گفته است که او کتابی در درجات ایمان وجوه کفر، استغفار و جهاد داشت.

ابن غضائری او را ضعیف و در ذکر غرایب بی نظیر دانسته است. (معجم رجال الحديث.)

جارية على بن موسى الرضا الله

او را در عداد زنان عابده و محدثه شیعه آورده اند و احادیث وی در کتاب های معتبر حدیث از جمله بحار الانوار ذکر شده است.

او در کوفه متولد گردید و او را با جمعی از کنیزان به نزد مأمون بردند و در کاخ مأمون در رفاه زندگی میکرد. سپس مأمون او را به امام رضا بخشید و در بیت امام ها تربیت یافت. این جاریه جده عباس صولی از شعرای شیعه بود صولی از جده خود (جارية امام ) حدیث نقل کرده است. مردم احوالات امام الله را از او پرسش می کردند و او پاسخ می داد. (دائرة المعارف تشیع، ج ۵، ص ۲۵۷)

جعفر بن بشير بجلی

شیخ طوسی او را از اصحاب و راویان امام نام برده است. او یکی از زهاد و عباد شیعه و مسجد او در کوفه هنوز باقی است.

نجاشی می گوید من و عده زیادی از اصحابمان وارد کوفه شدیم و در آن مسجد نماز خواندیم. او ملقب به «قفة العلم» بود و تألیفاتی دارد از آن جمله کتاب های المشيخه الصلاه المكاسب، الصيد و كتاب الذبائح را می توان نام برد.

جعفر در سال ۲۰۸ هـ. ق در ابواء درگذشت. (زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، ص ۱۶۷)

حسن بن ابراهیم کوفی

وی در شمار راویان شیعه اصحاب امام رضا الله بوده و از یزید بن هارون، یونس بن يعقوب و یونس بن عبد الرحمن روایت کرده است.

حسن بن السری و ابراهیم بن هاشم نیز از او روایت نموده اند. (دائرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۲۸۹)

حسن بن اسباط کندی

او نیز از راویان شیعه و از اصحاب امام رضا الله بوده و از عبدالرحمن بن سيابه روایت کرده که گفت به امام صادق الله عرض کردم فدایت گردم مردم می گویند: آموختن علوم نجوم جایز نیست در حالی که من این علم را دوست دارم اما چنانچه این علم به دین من زیانی وارد کند نیازی به آن ندارم؟ امام الله فرمود: آن طور که آنها می گویند نیست، به دین تو ضرر نمی رساند. (همان، ص ۲۹۰ )

حسن بن الحسين علوى

وی از راویان حدیث شیعه بوده و شیخ طوسی او را در شمار اصحاب امام رضا و امام هادی آورده است. او از احمد بن محمد روایت نموده است. (همان، ص ۲۹۲)

حسن و حسین بن سعید اهوازی

این دو از فرزندان سعید بن حماد بن مهران و از فقهاء و محدثین شیعی ایران و به گفته شیخ طوسی از اصحاب امام رضا و امام جواد به شمار میروند. پدر آنان از موالی امام سجاد الله بود و خود در مکتب و محضر مقدس امام رضا و امام جواد پرورش یافته است.

حسن، علی بن مهزیار اسحاق بن ابراهیم و عبدالله بن محمد را به محضر امام رضا الله برد و آنان را با مقام ولایت و انجام خدمت آشنا ساخت.

این دو برادر نزد امام رضا الله مقامی والا داشته و متصدی بعضی از کارهای آن حضرت بودند. آنان از اهالی کوفه به شمار می آمدند که بعدها به اهواز کوچ کردند.

آن دو پس از آن که روزگاری را در اهواز به سر بردند سپس به قم رفتند و حسین در منزل حسن بن ابان سکونت گزید و سرانجام در قم درگذشت. آن دو با مشارکت یکدیگر سی جلد کتاب در بیان احکام اسلام شرح مسائل حلال و حرام تألیف کردند که همواره مورد اعتماد و استناد فقها قرار داشت کتابهایی نیز در زمینه های دیگر تألیف کرده اند که خوشبختانه بعضی از آنها در سالهای اخیر به چاپ رسیده است.

حسین نسبت به تألیف کتابها بیشتر از برادرش حسن شهرت دارد. حسین از امام رضا امام جواد و امام هادی ام و نیز محدثان بسیاری که شمار آنان را تا صد و یازده تن یاد کرده اند روایت نقل نموده است.

ابن ندیم درباره این دو برادر مینویسد: داناتر از هر کس به فقه و آثار و مناقب و علوم شیعه به شمار می رفتند.

همه رجال نویسان شیعه این دو برادر را ستوده اند و آنها را در روایت حدیث ثقه دانسته اند.

کتاب های سیگانه این دو برادر عبارتند از: الوضو، الصلاة، الزكاة، الصوم، الحج، النكاح الطلاق، الوصايا، الفرائض التجارات والاجارات الشهادات الايمان والنذور، الحدود، الديات الخمس، الصيد والذبائح، المكاسب الاشربه، الزيارات، التقيه الزهد الرد على الغلاة، المناقب المثالب المؤمن الدعاء، الملاحم البشارات المروة، العتق و التدبير و المكاتبه. (همان، صص ۲۹۵ و ۳۳۱ و ۳۳۲)

حسن بن شاذان واسطی

او گفت: به امام رضا نوشتم و در آن نامه از ظلم و جور اهل واسط و مخالفت آنها با خویش و گروهی عثمانی که مرا آزار می دادند شکایت کردم.

امام با خط خود نوشت: خدای تبارک و تعالی برای اولیای ما در دولت باطل پیمان بر صبر گرفته است. پس به حکم پروردگارت صبر کن که اگر آقای مردم قیام کرد خواهند گفت: يا وَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَرقَدِنَا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ.» (معجم رجال الحدیث، ج ۴، ص ۳۶۷)

حسن بن على بن فضال تيملي

ابو محمد از راویان و محدثان برجسته و مورد وثوق ،زاهد عابد و پرهیزکار شیعه و از خواص و اصحاب و راویان امام رضا الله به شمار آمده است. او در آغاز فطحی مذهب بود سپس به امام رضا الله رجوع کرد. بعضی از محدثین او را از اصحاب اجماع نام برده اند. وی به زهد و کثرت عبادت و طول سجده معروف بود.

شیخ کشی از فضل بن شاذان نقل میکند در مسجد زیتونه نزد اسماعیل بن عباد تجويد می خواندم روزی تعدادی از افراد را دیدم که گرد هم جمع شده و درباره این فضال صحبت می کردند. یکی از آنان میگفت در جبل مردی است که در عبادت بی همتاست، چون به صحرا می رود و سر بر سجده می نهد آن قدر سجده را طول میدهد که پرنده به تصور خرقه و لباس روی او می نشیند و حیوانات وحشی اطراف او به چرا مشغول می شوند و با او انس می گیرند.

دیری نپایید که جوانی خوش سیما وارد شد و بر پدرم سلام کرد. پدرم به احترام او برخاست و بسیار او را گرامی داشت. وی به قصد دیدار با ابن ابی عمیر با پدرم خدا حافظی کرد. چون رفت از پدرم راجع به او سئوال کردم.

او گفت: آن جوان کسی جز حسن بن علی بن فضال نیست در باورم نگنجید که او همان کسی است که مردمان راجع به او آن گونه تعریف کردند؟ اما پدرم مرا از تردید خارج کرد و گفت: او همان است که درباره اش سخنها می رانند. از آن تاریخ با پدرم بسیار ملاقات می نمود تا این که به کوفه رفتم و کتاب ابن بکیر را در نزد او میخواندم. از بزرگی و عظمت او همین بس که خود کتاب را به دست میگرفت و به حجره ام می آمد.

آنگاه ادامه میدهد و میگوید در مراسم حج داماد طاهر بن حسین به کوفه آمد و مردم به خاطر موقعیت و مقام او به دیدارش شتافتند روزی نزد او سخن از این فضال به میان آمد. او پیغام داد که می خواهم شما را ببینم اما برایم مقدور نیست. از شما می خواهم نزد من بیایید تا زیارتتان کنم.

ابن فضال پاسخ داد من با او کاری ندارم مرا چه به ظاهر و آل طاهر و هرچه دوستانش اصرار و رزیدند اثری نبخشید. (رجال کشی، ص ۴۳۳)

ابن فضال پس از نقل مکان به کوفه پیوسته در مسجد اعظم کوفه به عبادت مشغول بود و مصلای او پای ستون هفتم مسجد - ستون حضرت ابراهیم ، بهترین مقام های مسجد - قرار داشت (همان، ص ۴۳۴)

او کتاب هایی داشته که بعضی از آنها عبارتند از: الزيارات البشارات، الرد على الغالية المتعه الناسخ والمنسوخ، الملاحم الزهد، اصفیاء امير المؤمنين. " (دائرة المعارف تشیع، ج ۱، ص ۱۳۵۸ ج ۲ ص ۲۹۹ شاگردان مکتب ائمه، ج ۲، صص ۲۲ - ۱۹)

حسن بن قاسم

شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا به نام برده است. کشی به سندش از حسن بن قاسم روایت نموده است که گفت یکی از فرزندان امام جعفر صادق الله در حال مرگ بود. امام رضا در آمدن نزد او کندی نمود. این امر مرا سخت نگران کرد که چرا حضرت برای دیدن عمویش محمد کندی میکند. چون امام الله آمد زمانی اندک بر بالین عمویش نشست و به سرعت برخاست و رفت من نیز به همراه او برخاستم و از ایشان نسبت به تعجیل در خروجشان سئوال کردم فرمود عمویم فلان و فلان برادرش را دفن خواهد کرد.

حسن گفت: سوگند به خدا که آن شخص بهبود یافت و برادرش را که هیچ بیماری در او دیده نمی شد دفن نمود. با این حادثه ایمان حسن به امام بسیار شد و آن حادثه را برای همگان بازگو کرد. (زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، ص ۱۷۶)

حسين بن خالد صيرفي

شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا له ذکر کرده است. شیخ صدوق به سندش از صفوان بن یحیی روایت نموده است که گفت:

نزد امام رضا الله بودم که حسین بن خالد صیرفی وارد شد و به امام الله عرض کرد: فدایت شوم می خواهم به «الاعوض» بروم.

امام الله فرمود: «هر زمان که یقین حاصل کردی که به سلامت می رسی برو.

حسین قانع نشد و به سوی الاعوض حرکت کرد در راه مورد حمله قرار گرفت و تمام اموالش را از او ربودند. (همان، ص ۱۸۱)

حسین بن على بن يقطين

وی از راویان مورد وثوق شیعه بوده و شیخ طوسی او را در عداد اصحاب امام الله برشمرده است. وی نسبت به پدرش احادیث بیشتری را نقل کرده است.

برادرش حسن و نیز محمد بن عیسی از او روایت کرده اند. (دائرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۳۳۵)

حسین بن عمر بن يزيد

او از راویان و محدثان مورد وثوق شیعه و از اصحاب امام رضا له به شمار می رود. حسین در ابتداء همچون بسیاری از صحابه امام موسی کاظم له در امامت امام رضا تردید داشت اما با دیدن دلایلی بصیرت یافت و به امامت آن حضرت معتقد شد.

شیخ کشی از حسین بن عمر روایت میکند که گفت بر امام رضا الله وارد شدم در حالی که به امامت آن حضرت شک داشتم اما هم رکابم مقاتل بن مقاتل بی آنکه حضرت را دیده باشد به امامت او یقین داشت.

از امام پرسیدم آیا پدرتان رحلت فرمود؟ فرمود: آری به خدا، که رحلت فرمود و اینک در کنار رسول خدا و امیر المؤمنین الله قرار دارد. سپس فرمود: تعریفی که خداوند از والسابقون السابقون اولئك المقربون دارد مخصوص کسانی است که در معرفت و شناخت امام سبقت گرفته اند.

آنگاه فرمود: همسفر خود را چه کردی؟

گفتم: مقصودتان کیست؟

فرمود: مقاتل بن مقاتل که چهره ای کشیده و محاسنی بلند و بینی خمیده دارد.

سپس فرمود: من او را ندیده ام و تا کنون نزد من نیامده اما به امامت من ایمان آورده و تصدیق نموده است و من تو را به نیکی با او سفارش میکنم (اعيان الشيعه، ج ۶، ص ۳۳)

حسین توسط پدرش از امام صادق روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هر کسی با برادر دینی خود مشورت کند اما او رأی خالص و بی غرضانه خویش را نگوید خدای عزوجل رأی عقل و درایت را از او بگیرد.(دائرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۳۳۵)

حمدان بن ابراهیم اهوازی کوفی

وی از راویان حدیث شیعه و از اصحاب امام رضا بوده است. در حدیثی که شیخ کشی روایت کرده چنین آمده حمدان حضینی گفت به حضرت ابو جعفر (جواد) عرض کردم برادرم درگذشت. فرمود خداوند برادرت را رحمت کند که او از شیعیان خاص من بود.

برادرش محمد بن ابراهیم و پدرش ابراهیم اهوازی نیز از راویان شیعه میباشند. (همان، ص ۵۱۵)

حمزة بن يعلى اشعرى

ابو یعلی قمی از راویان مورد وثوق و موجه شیعه بود و از محضر امام رضا و امام جواد بهره برده و از ایشان روایت کرده و عده ای از او روایت نموده اند.

وی کتابی نیز داشته که شیخ صفار آن را روایت کرده است. (همان، ص ۵۲۲)

خلف بن سلمه بصرى

شیخ طوسی او را در عداد اصحاب امام رضا الله آورده است. او محضر آن حضرت را درک نموده و در شمار راویان حدیث شیعه آمده است.( همان، ج ۷، ص ۲۱۹)

خیران خادم

وی از غلامان امام رضا الله و از جمله اصحاب مورد وثوق آن حضرت و امام جواد و امام هادی اه بوده است.

شیخ طوسی و ابن شهر آشوب او را از ثقات امام هادی له برشمرده اند. شیخ نجاشی به عنوان: خیران مولی الرضاء از مؤلفان شیعه نام برده که از طریق محمد بن عیسی عبیدی کتاب او روایت شده است. (همان، ص ۳۶۲)

دارم بن قبيصة بن نهشل بن مجمع

وی از جمله راویان حدیث شیعه به شمار آمده است. او از امام رضا روایت کرده و کتاب های الوجوه والنضائر، والناسخ والمنسوخ را از احادیث آن جناب فراهم ساخته است.

ابن الغضائری درباره او گفته است: حدیث او نامأنوس است و به او اطمینان نشود. علی بن محمد بن جعفر بن عنبسه از او روایت کرده است. (همان، ص ۴۱۵)

داود بن سليمان

ابن جعفر ابو احمد قزوینی ،غازی از جمله مشاهیر روات حدیث شیعه و از بزرگان اعلام اوایل قرن دوم هجری بوده است.

او از محضر امام رضا الله کسب فیض نموده و در عداد اصحاب آن حضرت محسوب گردیده است.

جمعی از علمای شیعه و سنی از او روایت کرده و جعفر بن ادریس قزوینی و علی بن محمد بن مهرویه و عده ای دیگر از او حدیث شنیده اند. (همان، ص ۲۳۷)

داود بن قاسم ابوهاشم جعفری)

وی که با سه واسطه نسبش به حضرت جعفر طیار له می رسد، مردی شریف و جليل القدر و مورد وثوق بوده است.

مادرش ام حکیم دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است که دختر خاله امام صادق می باشد. ابوهاشم پنج تن از امامان معصوم امام رضا امام جواد امام هادی امام عسکری ) را دیده و مقام و منزلتی بس عظیم در نزد آنان داشته و روایات زیادی از ایشان به شخصه نقل کرده است. او درباره اهل بیت عصمت و طهارت با اشعار بسیاری سروده است.

شیخ طوسی او را از اصحاب ائمه اربعه امام رضا امام جواد امام هادی و امام عسکری ذکر نموده است.

ابن طاووس او را یکی از وکلای ناحیه امام زمان نام برده و گفته است که شیعیان در این مورد اتفاق دارند.

مسعودی او را به ورع عبادت علم عقل سلیم و افکار راست ستوده است. تمامی علمای بزرگ شیعه و ثاقت و جلالت قدر و مقام و منزلت وی را نزد ائمه معصومین مورد تأیید قرار داده اند. او دارای کتابی است که علامه طبرسی در اعلام الوری از آن روایت کرده است.

نقل کرده اند هنگامی که قیام یحیی بن حسین بن زید به شکست انجامید و یحیی و یارانش توسط دستگاه حاکمه مستعین عباسی به شهادت رسیدند سرهای آنها را نزد محمد بن عبدالله بن طاهر آوردند و رجال دربار و بزرگان بغداد نزد محمد می آمدند و به وی تبریک می گفتند. ابوهاشم چون وارد شد بدون ترس و واهمه رو به امیر کرد و گفت: درباره این کشته به تو تبریک میگویند اما چنانچه رسول خدا زنده میبود به وی تسلیت می گفتند.

محمد دستور داد در مقابل این عمل جسورانه ابوهاشم زنان و خواهر ابوهاشم را به خراسان تبعید نمایند و او نیز به دستور معتز در سال ۲۵۲ هـ. ق در معیت گروهی از طالبیین به سامرا تبعید و در آنجا زندانی گردید. (اعيان الشيعه، ج ۶، ص ۳۷۸)

او بدون واسطه از امامان معصوم روایات زیادی را نقل کرده است.

او می گوید به امام حسن عسکری عرض کردم جلالت شما مرا از پرسش باز می دارد، آیا اجازه می فرمایید از شما پرسشی نمایم؟

امام الله فرمود: سئوال کن.

گفتم: آیا شما پسری دارید؟

فرمود: آری.

گفتم: اگر برای شما حادثه ای پیش آید در کجا از او سئوال نمایم؟

فرمود: در مدینه (کافی، کتاب الحجه باب الاشاره و النص... حديث 2..)

ابوهاشم معجزات و کرامات بسیاری را از ائمه معصومین لا نقل کرده است.

او پس از امام رضا و امام جواد عا نسبت به امام هادی الله بسیار عشق می ورزید و فراق او را نمی توانست تحمل کند. پس روزی به آن حضرت عرض کرد: دوست دارم همواره خدمت شما برسم اما برایم مقدور نیست زیرا از طریق آبی همیشه ممکن نیست و از طریق خاکی جز این یابو اسب نری ضعیف و نحیف مرکبی ندارم دعایی بفرمایید تا خداوند مرا قدرتی بیشتر عنایت فرماید تا بیشتر به زیارتتان مشرف شوم.

امام الله فرمود: خداوند تو را و یا بویت را نیرو دهد.

در اثر دعای حضرت مرکب ابوهاشم آنچنان قوی و راهوار شد که ابوهاشم نماز صبح را در بغداد به جای می آورد و سوار مرکب میشد و ظهر در سامرا بود و چنانچه می خواست همان روز می توانست به بغداد باز گردد.

ابوهاشم اشعار زیادی درباره اهل بیت سروده است. او به نقل ابن اثیر در سال ۲۶۱ ه. ق در گذشته است. (اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۳۷۸؛ شاگردان مکتب ائمه، ج ۳، صص ۱۴۳ - ۱۳۶)

داود بن مافنه صرمی

ابوسلیمان از جمله راویان و محدثان مورد وثوق شیعه به شمار آمده است. او غلام بنی قره و سپس بنی صرمه بوده و از محضر امام رضاء الله کسب فیض نموده و تا زمان امام هادی را درک کرده است.

احمد بن محمد بن عیسی احمد بن محمد برقی و عبدالله بن محمد بن عیسی و دیگران از او روایت کرده اند. (دائرة المعارف تشیع، ج ۷، ص ۲۳۹)

دعبل خزاعی

ابو علی - یا ابو جعفر - محمد بن علی بن رزین خزاعی، شاعر مشهور شیعی، مدافع تشیع و در رده اول شاعران عرب بود.

نسبش به بدیل بن ورقاء صحابی حضرت رسول اکرم و خاندانش از بیوتات قدیم شیعه، شاعر و راوی حدیث بودند.

جد اعلای او عبدالله بن بدیل سفیر پیامبر اکرم و از اصحاب امیر المؤمنين على الله بود که با قبیله خزاعه در صفین با معاویه جنگید و با سه برادر دیگرش عبدالرحمن، محمد و عثمان در این جنگ به شهادت رسیدند.

پدر دعبل رزین و برادرش علی و پسر عمویش ابوالشیص شاعر بودند.

دعبل در سال ۱۴۸ هـ. ق در کوفه در زمان امام صادق الله متولد شد. موطن اصلی خاندانش کوفه و به قولی قرقیسا (سوریه) بود.

لقب دعبل را دایه اش از روی هزل به او داده بود. این کلمه به معنی؛ شتر پیر، ناقه گره دار جل قورباغه و هر چیز کهنه و فرسوده است.

نامش محمد و به قولی حسن بود. از دوران کودکی و نوجوانی وی خبری در دست نیست و شهرتش از زمان شاعری او شروع شده است.

او عهد چهار امام معصوم صادق، کاظم رضا و (جواد را درک کرده بود و تا عهد متوکل عباسی (م ۲۴۷ ق) زنده بود.

کودکی و نوجوانی او در کوفه و بصره گذشت سپس به بغداد منتقل شد و در آنجا به تحصیل پرداخت.

شعر و ادب عربی را از مسلم بن ولید انصاری - ملقب به صریع الغوانی شاعر هارون الرشید و برامکه - فرا گرفت و از عنفوان عمر به سرودن شعر پرداخت. ولی استادش علیرغم تهی دستی وی اجازه نمیداد تا در شاعری استاد نشده سخنش را آشکار کند.

گویند روزی قصیده ای برای استاد انشاء کرد که در دو بیت او آن چنین است:

جوانی کو؟ به کجا رفت؟

کجا میشود او را طلب کرد؟ نه گم شد بلکه نابود شد.

ای سلمی از مردی که پیری بر سرش خنده زد و سپس گریست تعجب نکن

استاد با شنیدن این شعر دریافت که دعبل در شاعری به کمال رسیده است. پس به وی اجازه داد تا شعرش را آشکار سازد و هر طور و برای هر کس که می خواهد شعر بگوید. او شصت سال پیاپی شاعری کرد و زندگی اش در مدح و هجای صاحب دولتان و جمع صلات از خلفاء و امراء و رجال و سفر به کشورهای آسیایی و آفریقایی گذشت.

چون صیت شاعریش به دربار خلافت رسید هارون الرشید او را دعوت نمود و در صله قصیده ای که در مدح وی سروده بود ده هزار درهم و خلعتی گرانبها عطا کرد. پس از اینکه حضرت علی بن موسى الرضا الله ولایت عهدی مأمون را پذیرفت، دعبل به همراهی ابراهيم بن عباس صولی، شاعر معروف شیعی عازم زیارت آن حضرت گردید. هر دو شاعر در مرو نزد او بار یافتند و قصیده خود را در مرثیه امام حسین الله و مناقب آن حضرت و سایر بنی هاشم انشاء نمودند که بسیار مورد توجه قرار گرفت و امام ها و اهل بیت آن حضرت و نیز مأمون را گریان ساخت امام رضا ده هزار در هم از سکه هایی که به نام آن حضرت ضرب شده بود و نیز به تقاضای دعبل جبه ای از جامه های شخصی خود را به او بخشید. مأمون نیز پنجاه هزار در هم به او صله داد.

همه محدثان و مورخان و تذکره نویسان از این قصیده ستایش کرده و تمام و یا قسمتی از آن را نقل نموده اند. یاقوت حموی در ارشاد الاریب تعداد ابیات آن را چهل و پنج بیت بیان کرده و آن را از بهترین و عالی ترین نمونه های مدح در ادب عربی دانسته است.

مطلع قصیده دعبل چنین است: «مَدارِسُ آياتٍ خَلَت مِن تلاوة، وَمَسكَنُ عِرٍ مُقفِرُ العَرصات - آموزشگاه های آیات خالی از تلاوت شده و منزلگاه وحی با خاک یکسان گشته است.»

گویند شیعیان قم خواستند جبه امام الله را از دعبل به سی هزار درهم بخرند اما او حاضر نشد، پس جوانان قم در خارج شهر آن را به زور از وی گرفتند و دعبل که وضع را چنین دید ناچار آن مال را قبول نمود.

او سفرهایی به دمشق ،مصر ،مغرب ری و خراسان کرد و از مدیحه سرایی امراء بلاد سکه های بسیاری اندوخته بود.

شاعران زمان او را ستوده اند. او طبعی ظریف و زود رنج و زبانی گزنده داشت. به کمتر چیزی از اشخاص حتى ممدوحین و خلفا می رنجید و ایشان را هجو میکرد. خلفا به خاطر مدایحش او را تحمل میکردند اما دیگران به دشمنی او بر می خاستند. چندی در اسوان مصر به حکومت رسید ولی چون امیر مصر را هجو کرد معزول گردید.

او بیش از نود و هفت سال عمر کرد و در طول زندگانی خود نسبت به خاندان رسالت و اهل بیت عصمت و طهارت بسیار تعصب می ورزید و به همین دلیل همواره می گفت: سی سال است دار خود را بر دوش دارم اما کسی نیست که مرا به دار کشد. بعضی ها گفته اند که او اصلاً عرب نبوده و از موالی است. اما ابودلف عجلی در محضر مأمون گواهی داد که او از خزاعه است.

علمای شیعه گویند که دعبل فقط دشمنان اهل بیت را هجا می گفته است و نیز همگی در ایمان پاکی ،عقیده دوستی و صحت احادیث او را تصدیق کرده اند.

دعبل بنیه ای سالم و استخوان بندی درشت اما چهره ای نازیبا داشت و بر پشت گردن یا در زیر لب او غده ای برآمده بود. اراده ای قوی و طبعی بلند روحی شجاع و گستاخ داشت و تا آخر عمر دست از هجای مخالفان نکشید.

او در بغداد مالق بن طوق تغلبی را که از متنفذین عرب بود هجا گفت. مالق در صدد قتل او برآمد. ناچار به بصره گریخت در آنجا پیرانه سر او را شکنجه ها کردند. ناچار راه اهواز را در پیش گرفت. مالق به فردی ده هزار درهم داد و او را مأمور ترور دعبل کرد و او دعبل را هنگامی که در یکی از آبادیهای شوش به نام طیبه بود در فرصتی مناسب بعد از نماز عشاء با وارد کردن نوک عصای زهرآگینش به پای دعبل مسموم نمود و روز بعد بر اثر آن جراحت درگذشت. جنازه دعبل را به شوش منتقل نموده و در آنجا دفن کردند.

دعبل به هنگام مرگ شعری را سرود که آن را بر قبرش نوشتند، در آن شعر چنین آورده است.

دعبل برای روزی که خدا او را دیدار میکند کلمه لا اله الا هو را آماده کرده است. این سخن را از سر اخلاص میگوید به این امید که خداوند او را در قیامت بیامرزد. خدا و پیغمبر و بعد از آن دو وصی (علی) مولای او هستند.

از دعبل سه اثر به نامهای طبقات الشعراء الواحدة في مناقب العرب و مثالبها، دیوان اشعار به جای مانده است.

دعبل از راویان حدیث بود و مشایخ او میتوان از امام رضا ، مأمون عباسی، مالک بن انس، يحيى بن سعيد انصاری، شعبة بن الحجاج، سفیان ثوری، سعید بن سفیان اسلمی محمد بن اسماعیل، مجاشع بن عمرو موسى بن سهل راسبی سالم بن نوح بصری، محمد بن عمر واقدی، محمد بن سلامی و جمعی دیگر از بزرگان عصر نام برد.

محدثین سنی به سبب تشیع وی اخبار او را ضعیف دانسته اند ولی شیعیان احادیث او را معتبر می دانند مخصوصاً حدیثی که از امام رضا الله درباره ظهور حضرت مهدی (عج) روایت نموده است صحیح شمرده اند.

راویان حدیث عبارتند از: احمد بن ابی داود ابو الصلت هروی موسی بن حماد یزیدی هارون بن عبدالله مهلبي على بن الحكيم، عبدالله بن سعيد الاشقرى، موسی بن عیسی المروزی و محمد بن موسى البريدی....

از او دو پسر به نامهای عبدالله و حسین باقی مانده است. (اعيان الشيعه، ج ۷، ص ۳۸)

ريان بن شبيب

وی از محدثان والامقام و مورد وثوق شیعه و از اصحاب امام رضا و امام جواد و دائی معتصم عباسی برادر مأمون بوده که خواهرش مارده از کنیزان و مادر معتصم بوده است.

او در قم سکونت داشت و محدثان آن دیار از او روایت کرده اند. وی مسائلی را که صباح نصر هندی از امام ها پرسیده بود به همراه پاسخهای حضرت را جمع آوری نموده است.

عده ای از روات از ریان بن شبیب روایت کرده اند.

خیران خادم روایت میکند ریان بن شبیب به من گفت هر گاه خدمت امام جواد رسیدی از آن حضرت بخواه تا درباره من و پسرم دعا نماید و امام ه او را دعا کرد، اما درباره پسرش دعایی نفرمود. (همان، صفر ۵۴۰-۵۳۸ )

ریان گوید روز اول محرم خدمت امام رضا الله شرفیاب شدم، امام الله فرمود: ای پسر شبیب آیا روزه ای؟ عرض کردم خیر

فرمود: این روزی است که خداوند دعای حضرت زکریا را مستجاب کرد زمانی که از خداوند درخواست فرزند نمود و فرشتگان او را در محراب ندا دادند که خداوند تو را به یحین مژده میدهد. پس هر کسی این روز را روزه بدارد دعایش مستجاب گردد، همان گونه که دعای زکریا مستجاب شد.

پس فرمود: ای پسر شبیب محرم ماهی بود که اهل جاهلیت در زمان گذشته ظلم و کشتار را در آن حرام می دانستند، اما این امت حرمت این ماه و پیامبر خود را ندانستند و در این ماه با ذریه پیامبر خود جنگ کردند و زنان ایشان را اسیر نمودند و اموال آنان را به غارت بردند. پس خداوند آنها را هرگز نیامرزد..... (دائرة المعارف تشیع، ج ۸، ص ۴۲۹)

ريان بن الصلت

ابو على ريان بن الصلت اشعری قمی خراسانی از محدثان والامقام و مورد وثوق شیعه و از اصحاب امام رضا و امام هادی علی بوده است.

وی با این که در دولت مأمون منزلتی رفیع داشت و از کارگزاران حسن بن سهل محسوب می شد اما در باطن شیعه و از معتمدان اصحاب ائمه بوده و به طور مستقیم از امام رضا امام هادی و امام حسن عسکری حدیث آورده و محدثان گرانقدری همچون ابن فضال از او روایت کرده اند.

شیخ صدوق به سند خود از او روایت کرده که گفت: هنگامی که تصمیم گرفتم به عراق سفر کنم برای خداحافظی خدمت امام رضاعی مشرف شدم و با خود گفتم: به هنگام وداع با حضرت از او بخواهم تا یکی از جامه های خود را که بر تن کرده است به من دهد تا کفن خویش نمایم و دیگر چند در هم از سکه هایی که نام حضرت بر آن مزین شده به من عطا کند تا برای دخترانم انگشتری بسازم اما هنگام وداع با حضرت آن چنان گریه و اندوه بر فراقش بر من غالب شد که از بیان خواسته هایم باز ماندم چون قصد خروج را کردم، حضرت مرا فراخواند و فرمود: ای ریان آیا نمیخواهی پیراهنی از جامه هایم را به تو بدهم که هر گاه اجلت فرا رسید آن را کفن خود نمایی؟ و آیا مایل نیستی چند در هم به تو بدهم که برای دخترانت انگشترهایی بسازی؟

عرض کردم آری قصد داشتم آن را بازگو کنم اما اندوه فراق شما مرا از گفتن بازداشت. آنگاه امام الله بالش خود را برداشت و پیراهنی در آورد و نیز جای نماز خود را کناری زد و از زیر آن چند درهم خارج کرد و همه آنها را به من داد در همها را شمردم سی در هم بود.

ریان بن الصلت در حمایت از حریم امامت غیرت و استقامت خاصی داشت. حکایت دفاع او از امامت حضرت جواد در بغداد با حضور محدثان برجسته شیعه در منزل عبد الرحمن بن الحجاج مشهور است.

او کتابی تألیف نموده که در آن سخنان امام رضا الله را در فرق بین امت و اهل بیت جمع آوری کرده است (همان، صص ۴۳۰ - ۴۲۹)

زکریا بن آدم

وی فرزند عبدالله بن سعد اشعری قمی مورد اعتماد و توجه امام رضا بوده است. کشی روایت میکند که بعضی از اصحاب ما از ابو طالب عبدالله بن صلت قمی شنیده اند که گفت: در اواخر عمر ابو جعفر ثانی - امام جواد الله - در خدمت آن حضرت بودم که می فرمود: خداوند به صفوان بن یحیی، محمد بن سنان و زکریا بن آدم از جانب من خیر بدهد، زیرا آنها به من و فادارند.

محمد بن حمزه از زکریا بن آدم روایت کرده است که گفت به امام رضا عرض کردم: می خواهم فامیلم را رها کنم زیرا در بین آنها افراد نادان بسیار گشته اند.

امام فرمود: چنین مکن زیرا به وسیله تو بلا از آنها دفع می شود، همان گونه که به خاطر ابی الحسن الكاظم عليه بلا از مردم بغداد دفع می شود. (رجال کشی)

از جلالت قدر و علو منزلت او همین بس که علی بن مسیب روایت کرده است که به امام رضا العرض کردم به سبب دوری مسافت همواره نمیتوانم خدمت برسم، در چنین وضعیتی نیازها و ضروریات دینی خویش را از چه کسی فراگیرم؟

امام فرمود: از زکریا بن آدم قمی که امین در دین و دنیاست.

محمد بن اسحاق و حسین بن محمد روایت کرده اند که سه ماه بعد از وفات زکریا بن آدم عازم سفر حج شدیم در بین راه نامه امام رضا را دریافت کردیم که در آن نسبت به زکریا چنین آورده بود: «رحمت خدا بر او باد روزی که متولد شد روزی که قبض روح شد، و روزی که دوباره زنده میشود. وی در طول زندگی اش عارف به حق و قائل به او زیست. صابر و دوراندیش برای حق بود آنچه را که خدا و رسولش دوست داشتند انجام می داد. در گذشت در حالی که عهد خدا را نشکست و آن را تغییر نداد خداوند به او اجر پیامبری اش را عطا فرماید و او را به آرزوهایش برساند.

تو راجع به امانت داری آن مرد صحبت کردی و نظر ما را درباره او ندانستی، و ما درباره او بیش از آنچه که تو حسن بن محمد توصیف کردی می دانیم. (همان)

سعيد بن جناح ازدی بغدادی

وی از امام رضا الله به سند خود روایت کرده است. او و برادرش ابو عامر هر دو مورد  اعتمادند. کتاب های صفة الجنة والنار، وقبض روح المؤمن و الکافر از اوست. (همان)

صدقه خراسانی

شیخ طوسی او را در شمار راویان اصحاب امام رضا نال یاد کرده است. به گفته این حجر عسقلانی در لسان المیزان صدقه در رمله اقامت داشت و از حماد بن ابی سلیمان علاء بن عبدالرحمن و ابراهیم صائغ روایت کرده و ولید بن مسلم و رواد بن جراح از او حدیث گرفته اند. (دائرة المعارف تشیع، ج ۱۰، ص ۳۱۸)

عباس بن جعفر ابن محمد ابن اشعث

شیخ صدوق به سندش از حسن بن علی و شاء نقل میکند که گفت: عباس بن جعفر از من خواست از امام رضا بخواهم هنگامی که کتابها و نوشته های مرا خواند آنها را بسوزاند تا مبادا به دست کسی بیافتد.

حسن بن علی و شاء میگوید قبل از آن که سخنی بگویم امام الله فرمود: به دوست خود عباس بن جعفر) بگو، هنگامی که نوشته های او را خواندم، تمامی آنها را سوزاندم. (زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، ص ۲۱۶)

عباس بن هشام

شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا الله ذکر کرده است. نجاشی گفته است که او از قبیله بنی اسد، مورد اعتماد جلیل القدر و بین اصحاب ما روایات بسیاری نقل کرده است. نام او را عبیس نیز گفته اند.

کتاب هایی دارد که از آن جمله اند الحج، الصلاة، المثالب (معايب)، جامع الحلال والحرام الغيبة، النوادر.

راویان زیادی از این کتاب ها روایت کرده اند. او در سال ۲۲۰ هـ. ق دار فانی را وداع کرد. (همان، ص ۲۱۸)

الرحمن بن ابی نجران

وی غلامی از کوفه و از راویان امام رضا و مورد اعتماد بوده است. پدرش نجران نیز از امام صادق الله روایت کرده است.

کتابهای بسیار داشته که ابوالعباس جز کتابی درباره خرید و فروش از او نقل نکرده است. ( زندگانی امام علی بن موسى الرضا، ج ۲، ص ۲۱۹)

عبد السلام بن صالح هروی

وی از راویان امام رضا الا مورد اعتماد و وثوق، صحيح الحدیث بوده است. کتابی درباره شهادت امام رضا الا دارد. (همان)

عبد العزيز بن مسلم

شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا با یاد کرده است. عبدالعزیز کسی است که از او روایت مبسوطی در بیان مقام امام و منزلت امامت انبیاء و این که مقام امامت خلافت خدا و خلافت رسول الله ، و مقام امیر المؤمنين الله و میراث حسنین است، و در آن دلایلی از آیات را ذکر نموده مبنی بر این که امامت انحصاراً در معصومین است. (معجم رجال الحديث، ج ۱۰، ص ۸۱)

عبد العزيز بن مهتدی اشعری قمی

او از راویان امام رضا و مورد وثوق بوده است و کتابی نیز دارد. فضل بن شاذان درباره او گفته است: من هیچ فرد قمی را شبیه عبدالعزیز در عصر خودش ندیده ام و او بهترین قمی بود که من دیده ام.

عبدالعزیز نماینده امام رضا الله و وکیل امام جواد الله بود. امام جواد الله مبلغ زیادی پول و اموال به او داد و به وی نوشت پولی که به تو داده شده برای اشخاصی است که آنان را میشناسی. خداوند ان شاء الله گناهان تو و آنها را ببخشد و به ما و تو رحم کند. (همان، صص ۲۲۰ و ۲۲۱ به نقل از غیبت شیخ طوسی)

عبد الله بن صلت قمی

ابو طالب، غلام بنی تمیم از راویان امام رضا له و مورد وثوق بوده است. کتاب التفسیر از اوست رجال نجاشی

برخی او را از اصحاب امام رضا و امام جواد شمرده اند. او در نامه ای از امام جواد خواست تا برای پدرش امام رضا ل سوگواری کند. امام نوشت که برای من و پدرم سوگواری کن

پس اشعاری سرود که در آن از امام رضا الله ذکری نمود و آن را برای امام جواد ارسال کرد و از آن حضرت خواست تا به وی اجازه دهد که در این باره شعر بسراید، اما امام به وی اجازه نداد و در بالای نوشته او چنین آورد که تو کار خوبی انجام دادی، خدا به تو پاداش نیکو دهد. (رجال کشی)

عبدالله بن محمد اسدی حجال

وی غلام بنی تیم مورد اعتماد و به گفته شیخ طوسی و برقی از اصحاب امام رضا بوده است. نجاشی نیز او را مورد وثوق دانسته و گفته است که کتابی داشته که عده ای از اصحاب وی از آن روایت کرده اند. ( زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، ص ۲۲۴)

عبد الله بن محمد بن حصين حضینی اهوازی

وی از راویان امام رضا و مورد وثوق بوده است. کتابی مورد اعتماد به نام المسائل للرضا دارد که عده ای از اصحاب از آن روایت کرده اند( رجال نجاشی)

على بن حديد بن حكيم

شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا ذکر نموده و برقی او را از اصحاب امام رضا و امام جواد نام برده است.

على بن عبيد الله (ابو الحسن)

ابوالحسن فرزند حسین بن علی بن الحسین الله زاهدترین و عابدترین فرد در میان آل ابی طالب در زمان خود بود. او از فدائیان امام موسی کاظم و امام رضا بود.

هنگامی که محمد بن ابراهیم بن طباطبا خواست تا پس از وی او رهبری را بر عهده گیرد و  ابوالسرايا با وی بیعت کند او نپذیرفت و کار را به محمد بن محمد بن زید واگذار کرد.

او کتابی درباره حج دارد که تمام آن را از امام موسی کاظم الله روایت کرده است (رجال کشی)

کشی به نقل از کتاب محمد بن حسن بن بندار روایت میکند که احمد بن محمد بن عیسی از علی بن حکم و او از سلیمان بن جعفر حدیث کرد که علی بن عبیدالله بن الحسین گفت:

دوست داشتم بر علی بن موسی الرضا الله وارد شوم و بر او سلام کنم.

گفتم پس چرا چنین نکردی؟ گفت جلال و هیبت و ترس از او اجازه این کار را به من نداد.

سلیمان گفت: در ایامی که کسالتی مختصر بر امام رضا الا عارض شد و مردم از او عبادت می کردند، علی بن عبیدالله را دیدم و از او خواستم به عیادت حضرت برویم. او پذیرفت. پس به اتفاق خدمت حضرت مشرف شدیم امام الله با دیدن او به احترام از او استقبال کرد. از این رو علی بن عبیدالله بسیار خوشحال شد.

چندی بعد علی بن عبیدالله مریض شد و امام الله به عیادت او رفت. چون همه خانه را خلوت کردیم امام الله نزد او مقداری نشست کنیزی به من خبر داد که ام سلمه همسر علی بن عبیدالله از پشت در حضرت را می نگریست.

چون امام اله خارج شد، او بلافاصله از پشت در بیرون آمد و خود را بر مکانی که حضرت نشسته بود افکند و آن جا را بوسید و مسح می کرد.

سلیمان گفت: سپس بر علی بن عبیدالله وارد شدم و او از آنچه ام سلمه انجام داده بود مرا

خبر داد و من نیز آن را به ابوالحسن خبر دادم امام الله فرمود:

ای سلیمان عبیدالله و همسر و فرزندش از اهل بهشت اند. ای سلیمان، فرزندان علی و فاطمه وقتی خدا این امر امامت را به آنها شناساند مانند سایر مردم نیستند. (همان، صص ۲۳۶ - ۲۳۵)

على بن علی بن رزين خزاعی

او برادر دعبل است و کتاب بزرگی از امام رضا الله دارد.

او داستان عزیمت خود و برادرش را به خراسان و زیارت امام الله، و مدیحه سرایی دعبل و گرفتن عطایا از آن حضرت و چگونگی حوادث قم را برای پسرش اسماعیل روایت کرده است. او در سال ۱۷۲ هـ. ق متولد و در سال ۲۸۳ هـ. ق در سن یکصد و پانزده سالگی درگذشت (رجال کشی).

على بن مهدی (ابو الحسن)

وی فرزند صدقة الرقی است. شیخ طوسی او را از اصحاب و راویان امام رضا الله نام برده است.

نجاشی می گوید که او کتابی از امام رضا دارد. (زندگانی امام علی بن موسى الرضا، ج ۲، ص ۲۳۷)

على بن مهزیار اهوازی

ابوالحسن دو رقی الاصل از علمای معروف بزرگان فقها و از راویان امام رضا و امام جواد بوده است.

او هم چنین نماینده امام جواد و امام هادی و از دوستداران واقعی و فدائیان اهل بیت ما بود.

علی بن مهزیار مردی الهی و پرهیز کار بود نقل کرده اند که هر گاه خورشید طلوع می کرد او به سجده می رفت و تا زمانی که برای هزار نفر از برادران دینی اش از آنچه که برای خود می پسندید دعا نمی کرد سر از سجده بر نمی داشت پیشانی اش از زیادی سجده چون زانوی شتران پینه بسته بود.

علی بن مهزیار بسیار مورد توجه امامان معصوم له قرار داشت. نامه هایی که امام جواد برای او ارسال نمود حاکی از بزرگ منشی و عظمت روح و پاکی جان اوست.

در قسمتی از نامه امام چنین آمده است:

ای علی خدا به تو پاداش نیک عطا فرماید و تو را در بهشتش جای دهد و خواری دنیا و آخرت را از تو باز دارد و تو را با ما محشور گرداند.

ای علی تو را آزمودم و در نصیحت و طاعت و خدمت و احترام تو کوشیدم و به آنچه بر تو واجب بود قیام کردم. پس اگر بگویم کسی را همچون تو ندیدم امیدوارم که صادق باشم. خدا پاداش تو را فردوس برین قرار دهد نه کار تو بر من مخفی هست و نه خدمت تو در گرما و سرما و شب و روز از خدا می خواهم هنگامی که تمام خلایق را در روز قیامت جمع کرد رحمتی به تو ببخشد که دیگران بر آن غبطه خورند همانا او شنونده دعاست.»

و در نامه ای دیگر نیز آورده است که

از خدا درخواست میکنم که تو را از پس و پیش و در هر وضعی که هستی حفظ کند. خوشحال باش که من امیدوارم خدا شر دشمن را از تو حفظ کند و از خداوند برای تو طلب خیر می کنم آنچه را که قصد داری در روز یکشنبه انجام دهی تا روز دوشنبه به تأخیر افکن ان شاء الله. خدا در سفرت همراهی ات کند و تو را در میان خویشانت جانشین کند و امانات تو را بپردازد و تو را به قدرت خویش سالم نگاهدارد.

على، تألیفات بسیاری از خود بر جای گذاشته که بیشتر آنها در فقه اسلامی است. از آن جمله می توان به کتابهای الوضوء الصلاة، الزكاة، الصوم، الحج، الطلاق، الحدود، الديات التفسير الفضائل، العتق والتدبير التجارات والاجارات المكاسب المثالب الدعاء، التجمل و المروة، المزار، الرد الرد على الغلاة الوصايا المواريث، الخمس، الشهادات، فضائل المؤمنين الملاحم، التقيه، الصيد والذبائح، الزهد الاشربه النذور و الايمان والكفارات، الحروف القائم البشارات الانبياء، و النوادر اشاره کرد.

کثرت تألیفات علی نشانگر قدرت علمی اوست. (همان، صص ۲۴۰ - ۲۳۷ به نقل از غیت شیخ طوسی، رجال کشی، رجال نجاشی)

على سويد السائي

شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا الله و مورد اعتماد دانسته است. کشی روایت کرده است که به امام کاظم الله در هنگامی که در زندان به سر میبرد نوشت، و از حال آن حضرت جویا شد و از او خواست تا مسائلی را که بیان داشته پاسخ گوید امام الله پس از حمد و سپاس پروردگار و بیان تذکراتی چند به سئوالات او پاسخ داد. در این نامه مطالب مهمی را امام بیان داشته که بر مقام بلند و عظمت منزلت علی سوید در نزد امام الله دلالت می کند. (همان، صص ۲۳۳ و ۲۳۴)

فضالة بن ايوب

شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا الله دانسته و اضافه کرده که او عربی ازدی است. نجاشی او را از راویان امام موسی کاظم الله یاد کرده و او را در نقل احادیث مورد اعتماد، و در دین استوار دانسته و گفته که کتابی درباره نماز دارد.

محمد بن اورمه قمی

شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا ع نام برده است. قمی ها او را متهم به غلو کردند و کسی را فرستادند تا او را بکشد چون او را در حال نماز دیدند رهایش کردند.

ابن غضائری گوید: قمی ها او را به غلو متهم کردند اما حدیث او پاک است و فسادی در آن نیست و چیزی که نفس را مضطرب کند در آن مشاهده نکردم مگر او راقی در تفسیر باطن که در خور حدیث نیست و گمان میکنم به نام او جعل کرده اند و نیز نوشته ای از امام هادی ای در برائت از آنچه که به او تهمت میزدند را دیده ام معجم رجال الحدیث، ج ۱۵، ص (۱۳۰).

نجاشی در رجال خود کتابهای بسیار برای او ذکر کرده و آنها را صحیح دانسته جز کتابی که در ترجمه باطن به او نسبت می دهند.

محمد بن الحسن

وی فرزند زیاد میثمی اسدی بوده است.

کنیه اش ابو جعفر و شخصی برجسته و مورد اعتماد بوده و از امام رضاء روایت کرده است و کتابی نیز دارد. ( زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، ص ۲۵۰)

محمد بن خالد برقی

شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا الله ذکر کرده است. او در ادب دستی داشت و اخبار و علوم عرب را خوب میشناخت اما در حدیث ضعیف بود.

کتاب هایی دارد از آن جمله است التنزيل والتعبير، يوم وليله التفسير، مكة والمدينه حروب الأوس والخزرج، العلل، في علم الباري و الخطب . " (همان کتاب، ص ۲۵۱ )

محمد بن عبدالله

وی فرزند عمرو بن سالم الصفار بوده و نجاشی در رجال خود او را از راویان امام رضاء الله ذکر نموده است. کتاب بزرگ طبقه بندی شده ای همچون کتاب حلبی دارد.

محمد بن عيسى بن يقطين (ابو جعفر)

وی از غلامان اسد بن خزیمه و شخصیتی بزرگوار مورد وثوق و اعتماد، كثير الروايات دارای تألیفات نیکو و در میان شیعیان بسیار عزیز و گرامی بوده است.

شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا الله نام برده است. او کتابهای بسیاری تألیف کرده که از آن جمله است: الامامة، الواضح المكشوف في الرد اهل الوقوف، المعرفة، بعد الاسناد قرب الاسناد، الوصايا اللؤلؤ المسائل المحرمه الضياء، ظرائف التجمل والمروة، الفيء والخمس، الرجال الزكاة، ثواب الاعمال، والنوادر ) (زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، صص ۲۵۹ - ۲۵۸)

محمد بن فرج رخجی

شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا الله برشمرده است. او مورد اعتماد و قویاً دوستدار اهل بیت بوده و ارتباط محکم و مکاتباتی با آنها داشته است.

کشی در رجال خود به معرفی او و شرح حالش پرداخته است.

محمد بن کعب قرطی

او کسی است که پیامبر را در خواب دید که طبقی از خرمای صیحانی در پیش رو داشت و به او فرمود: با رفتاری که با اولاد من انجام دادی مرا در دنیا خوشحال کردی

محمد میگوید از حضرت خواستم تا مقداری خرما به من بدهد. و حضرت مقداری خرما به من داد که چون شمردم هجده دانه بود تعبیر کردم که هجده سال بیشتر زنده نخواهم ماند.

این خواب از خاطرم دور ماند تا زمانی که شنیدم امام رضا به شهرمان وارد شده است. پس به قصد زیارت آن حضرت روان شدم دیدم امام الله در همان جایی نشسته که پیامبر ا نشسته بود و در مقابل آن حضرت نیز طبقی از خرما قرار داشت. از او خواستم تا مقداری خرما به من عطا کند.

أن حضرت تعدادی خرما داد که چون شمارش کردم هجده دانه بود. از امام اله خواستم که بیشتر عنایت کند. فرمود اگر جدم اضافه تر داده بود، من نیز می دادم. ( معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۱۹۹)

معاوية بن حكم

او فرزند معاوية بن عمار الدهنی است. کشی در رجال خود او را از اصحاب امام رضا ا نام برده و او را مورد وثوق و جلیل القدر دانسته است کتابهایی دارد که از آن جمله می توان به الطلاق، الحيض، الفرائض، النكاح، الحدود، الديات، و النوادر اشاره کرد.

معروف کرخی

او را ابو محفوظ ابن ،فیروز و فیرزان نیز گفته اند پدرانش از اهالی بهریان یکی از روستاهای واسط و نصرانی بودند معلمی داشت که به او میگفت بگو او هست. سومین از سه تا و معروف امتناع میکرد و میگفت او یکی است و معلم او را به شدت تنبیه می کرد.

اما او از گفتن آن کلمات امتناع می ورزید. سرانجام از نزد معلم گریخت و به دست امام رضا الله مسلمان شد. او نزد خانواده اش رفت و آنان را نیز مسلمان نمود. معروف آنگاه حاجب امام رضاء شد و در یکی از دیدارهای مردم با امام ها بر اثر ازدحام جمعیت دنده های او شکست و بقیه روزگار علیل ماند.

او وصیت کرد که پیراهنش را صدقه دهند زیرا دوست داشت همان گونه که عریان متولد شد، عریان نیز از دار فانی رخت بربندد. (زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، ص ۲۶۶ )

معمر بن خلاد بغدادی

نجاشی در رجال خود او را از راویان امام رضا و مورد وثوق برشمرده است. او کتابی به نام الزهد نیز دارد.

موسى بن عيسى بن عبيد يقطيني

امام رضا الله برای او هدایا، اموال و غلامانی فرستاد که از جانب آن حضرت حج به جا آورد. برای برادرش موسی بن عبید و یونس بن عبد الرحمن نیز اموالی فرستاد که از جانب آن حضرت حج به جای آورند. (همان، صص ۲۶۹ - ۲۶۸)

موسى بن قاسم بجلی

وی فرزند معاوية بن وهب، بسیار بزرگوار و مورد وثوق بوده است. شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا نام برده است.

کتاب های بسیاری تألیف کرده است که از آن جمله میتوان به کتاب های الوضوء، الصلاة الزكاة، الصيام، النكاح الطلاق، الحج، الحدود، الديات الشهادات الايمان والنذور اخلاق المؤمن الجامع، الادب اشاره کرد. (همان کتاب، ص ۲۶۹)

موفق، خادم امام رضا

وحید در تعلیقه اش میگوید به نظر میرسد که او از خادمین بلکه از خواص و اصحاب اسرار امام رضا بوده است. (معجم رجال الحديث، ج ۱۹، ص ۱۰۰)

هارون بن عمر

ابوموسی مجاشعی از اصحاب امام رضا بود و کتابهایی دارد از آن جمله به کتاب مانزل في القرآن في على الله می توان اشاره نمود. (زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، ص ۲۷۱ به نقل از رجال نجاشی.)

هاشم بن ابراهیم عباسی

او را «مشرقی» نیز گفته اند. وی از امام رضا الله روایت کرده و کتابی دارد که جماعتی از آن روایت نموده اند. (همان کتاب به نقل از معجم رجال الحدیث)

هر ثمة بن اعين

ابو حبیب از جمله خادمین و فرماندهان مأمون و از پیروان امام رضا الله بوده است. (معجم رجال الحدیث، ج ۱۹، ص ۳۱۳)

ياسر خادم الرضا

یاسر اشعری قمی آزاد شده حمزة بن یسع که افتخار خدمتگزاری امام رضا را یافته بود در زمره خادمین اصحاب و راویان حدیث از آن حضرت می باشد.

از جمله روایاتی که یاسر خادم روایت کرده است، مسئله ولایتعهدی امام رضا الله و نماز عید است که شرح آن گذشت.

یاسر بسیاری از برخوردهای امام با خدمتگزاران مردم عادی، خلیفه عباسی و دیگران را نقل کرده است. (شاگردان مکتب المه، ج ۳، صص ۲۷۱ - ۴۶۵ )

يونس بن عبد الرحمن

وی غلام علی بن یقطین یکی از رهبران شیعه عظیم الشان و از راویان امام موسی کاظم و امام رضاء بوده است. او وکیل امام رضا و از خواص آن حضرت به شمار می رفت.

یونس از مردان پرهیزکار و از علمای آل محمد بود و روایات بسیاری از ائمه معصومین در تجلیل و تمجید از او نقل شده است.

عبدالعزيز بن مهتدی به امام رضا الله عرض کرد من نمیتوانم همواره شما را زیارت کنم. در این صورت مسائل خویش را نزد چه کسی فرا بگیرم؟ امام فرمود: از یونس بن عبد الرحمن.

نقل کرده اند که امام رضا الله سه مرتبه بهشت را برای یونس ضمانت کرد و درباره او فرمود: او مانند سلمان در زمان خودش می باشد.

یونس روایت کرده است که امام موسی کاظم له چون درگذشت، عده ای که مقادیر زیادی پول نزدشان بود رحلت امام الله را انکار کردند و گفتند او زنده است و باز می گردد. و من کاملاً از امور امام رضا آگاه بودم. بنابراین مردم را به پیروی از آن حضرت دعوت کردم. اما آنها - زیاد قندی و علی بن ابو حمزه - پیغام دادند تا از این عمل دست بردارم و در مقابل نسبت به هر چیز بخواهم مرا بی نیاز خواهند کرد و ده ها هزار دینار ضمانت کردند.

پس به آنها گفتم ما از صادقین الله روایت داریم که فرمودند: «وقتی بدعت آشکار شد بر عالم واجب است که علم خود را ظاهر کند و اگر چنین نکرد نور ایمان از او سلب می شود. و من هرگز جهاد را ترک نمی کنم.( زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، صص ۲۷۶ و ۲۷۷)

يونس بن يعقوب بجلی دهنی

شیخ مفید در رساله عددیه اش او را از فقهای اعلام و رهبرانی دانسته که از او حلال و حرام و فتوای احکام اخذ کرده اند و شخصیتی است که بر او طعنی نیست. او مورد وثوق و از راویان امام کاظم و امام رضا بوده است.

یونس در مدینه درگذشت و امام رضا الله در دفن و کفن او و آنچه نیاز بود اقدام کرد. سپس به غلامان و دوستان پدر و جدش دستور داد که در تشییع جنازه اش حاضر شوند و به آنها فرمود:

این غلام امام موسی کاظم و ساکن عراق بوده است. او را در بقیع دفن کنید. اگر اهل مدینه به شما گفتند که این عراقی است و در بقیع دفن نمی شود بگویید این غلام ابو عبدالله امام کاظم ال و ساکن عراق بوده است. اگر نگذارید او را در بقیع دفن کنیم نخواهیم گذاشت غلامانتان در بقیع دفن شوند.

امام رضا دستور داد تا یک ماه و یا چهل روز بر قبر او آب بپاشند. (همان، صص ۲۷۷ و ۲۷۸)

(319-355)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه