مناظره امام رضا (ع) با جاثلیق(1) جاثلیق به کسر «ث» و «لام) لفظی است یونانی به معنای رئیس اسقف ها و پیشوای عیسوی ها و لقبی است که به علمای بزرگ نصاری داده می شد و نام شخص خاصی نیست و شاید معرب کاتولیک بوده باشد.)
هنگامی که علی بن موسی الرضال وارد بر مأمون شد، او به فضل بن سهل، وزیر مخصوصش دستور داد که پیروان مکاتب مختلف را مانند جاثلیق عالم بزرگ مسیحیان و رأس الجالوت (۲) (۲) رأس الجالوت لقب دانشمندان و بزرگان ملت یهود است..) پیشوای بزرگ (یهودیان و رؤسای صائبین (۳) صائبین گروهی هستند که خود را پیرو حضرت یحیی (ع) می دانند ولی به دو گروه موحد و مشرک تقسیم شده اند گروهی از آنان رو به ستاره پرستی آورده اند و مرکز آنها سابقاً شهر حران در عراق بود سپس به مناطق دیگری از عراق و خوزستان روی آوردند آنها طبق عقائد خود بیشتر در کنار نهرهای بزرگ زندگی می کنند و هم اکنون گروهی از آنان در اهواز به سر می برند. ) و هربز اکبر (۴) هربز اکبر یا هیربد اکبر لقبی است که مخصوص بزرگ زردشتیان بوده به معنای پیشوای بزرگ مذهبی و قاضی زردشتی و خادم آتشکده. ) پیشوای بزرگ زردشتیان) و نسطاس رومی (عالم بزرگ نصرانی و همچنین علمای دیگر علم کلام را دعوت کند تا سخنان آن حضرت را بشنوند و آن حضرت هم سخنان آنان را.
30
فضل بن سهل آنها را دعوت کرد، هنگامی که جمع شدند، نزد مأمون آمد و گفت: «همه حاضرند!»
مأمون گفت: همه آنها داخل شوند.» پس از ورود، به همه خوش آمد گفت، سپس افزود:
من شما را برای کار خیری دعوت کرده ام و دوست دارم با پسر عمویم که اهل مدینه است و تازه بر من وارد شده، مناظره کنید. فردا همگی نزد من آیید و احدی از شما غائب نباشد. همه گفتند: «چشم، همه سر بر فرمانیم و فردا صبح همگی نزد تو خواهیم بود.
حسن به سهل نوفلی میگوید
ما خدمت امام علی بن موسی الرضا مشغول صحبت بودیم که ناگاه یاسر خادم که عهده دار کارهای حضرت بود، وارد شد و گفت: مأمون به شما سلام می رساند و میگوید: برادرت به قربانت باد اصحاب مكاتب مختلف و ارباب ادیان و علمای علم کلام از تمام فرق و مذاهب جمع اند، اگر دوست دارید قبول زحمت فرموده فردا به مجلس ما آیید و سخنان آنها را بشنوید و اگر دوست ندارید اصرار نمیکنم، و نیز اگر مایل باشید ما به خدمت شما می آییم و این برای ما آسان است!
امام در یک گفتار کوتاه و پرمعنا فرمود:
سلام مرا به او برسان و بگو میدانم چه می خواهی؟ من إن شاء الله صبح نزد شما خواهم آمد.»
31
نوفلی می گوید:
عرض کردم او میخواهد شما را به محک امتحان بزند و بداند پایه علمی شما تا چه حد است؟ ولی کار خود را بر پایه سستی بنا نهاده به خدا سوگند طرح بدی ریخته و بنای بدی نهاده است.
امام فرمود: چه بنایی ساخته و چه نقشه ای طرح کرده؟ نوفلی (که گویا هنوز نسبت به مقام شامخ علمی امام معرفت کامل نداشت و از توطئه مأمون گرفتار وحشت شده بود) عرض کرد: علمای علم کلام اهل بدعت اند و مخالف دانشمندان اسلامند، چرا که عالم واقعیتها را انکار نمی کند، اما اینها اهل انکار و سفسطه اند اگر دلیل بیاوری که خدا یکی است می گویند رسالتش را اثبات کن و خلاصه آنها افرادی خطرناک اند و.... در برابر انسان دست به مغالطه می زنند و آنقدر سفسطه میکنند تا انسان دست از حرف خود بردارد فدایت شوم از اینها برحذر باش!
امام عرض کرد ای نوفلی تو میترسی دلائل مرا باطل کنند و راه را بر من ببندند؟!
نوفلی که از گفته خود پشیمان شده بود گفت: «نه به خدا سوگند! من هرگز بر تو نمیترسم امیدوارم که خداوند تو را بر همه آنها پیروز کند.»
امام فرمود: ای نوفلی دوست داری بدانی کی مأمون از کار خود پشیمان میشود؟
32
عرض کرد: «آری.»
فرمود: «هنگامی که استدلالات مرا در برابر اهل تورات به توراتشان بشنود و در برابر اهل انجیل به انجیلشان و در مقابل اهل زبور به زبورشان و در مقابل صائبین به زبان عبریشان و در برابر مؤبدان به زبان فارسیشان و در برابر اهل روم به زبان رومی و در برابر پیروان مکتبهای مختلف به زبان خودشان آری، هنگامی که دلیل هر گروهی را جداگانه ابطال کردم بطوری که مذهب خود را رها کنند و قول مرا بپذیرند، آنگاه مأمون میداند مقامی را که او در صدد آن است مستحق نیست! آن وقت پشیمان خواهد شد و هیچ حرکت و قوه ای جز به خداوند متعال نیست.
«وَ لا حَوْلَ و لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ العَلِيُّ الْعَظِيمِ.»
نوفلی می گوید:
«هنگامی که صبح شد فضل بن سهل خدمت امام آمد و عرض کرد: فدایت شوم پسر عمویت (مأمون) در انتظار شماست و جمعیت نزد او حاضر شده اند نظرتان در این باره چیست؟
امام فرمود: تو جلوتر برو، من هم إن شاء الله خواهم آمد. سپس وضو گرفت و شربت سویقی (۱) سویق، شربت مخصوصی بوده که با آرد درست میکردند.) نوشید، سپس همراه حضرت بیرون آمدیم تا وارد بر مأمون شدیم.»
33
مجلس پر از افراد مشهور و سرشناس بود و محمد بن جعفر (۱) فرزند امام صادق (ع) و عموی امام علی بن موسى الرضا (ع)) با جماعتی از بنی هاشم و آل ابی طالب و جمعی از فرماندهان لشگر نیز حضور داشتند. هنگامی که امام وارد مجلس شد، مأمون برخاست محمد بن جعفر و تمام بنی هاشم نیز برخاستند. امام همراه مأمون نشست، اما آنها به احترام امام همچنان ایستاده بودند تا دستور جلوس به آنها داده شد و همگی نشستند.
مدتى مأمون به گرمی مشغول سخن گفتن با امام(ع) بود، سپس رو به جاثلیق کرد و گفت:
ای جاثلیق این پسر عموی من علی بن موسی بن جعفر است. او از فرزندان فاطمه دختر پیامبر ما و فرزند علی بن ابیطالب است من دوست دارم با او سخن بگوئی و مناظره کنی اما طریق عدالت را در بحث رها مکن .»
جاثلیق گفت: ای امیر مؤمنان من چگونه بحث و گفتگو کنم با اینکه با او قدر مشترکی ندارم او به کتابی استدلال میکند که من منکر آنم و به پیامبری عقیده دارد که من به او ایمان ندارم.»
· مناظره با جاثلیق
در اینجا امام شروع به سخن گفتن کرد و فرمود:
ای نصرانی اگر به انجیل خودت برای تو استدلال کنم اقرار خواهی کرد؟
34
جاثلیق گفت: آیا میتوانم گفتار انجیل را انکار کنم؟ آری به خدا سوگند اقرار خواهم کرد هرچند بر ضرر من باشد.»
امام فرمود: هرچه میخواهی بپرس و جوابش را بشنو
جاثلیق: «درباره» نبوت عیسی و کتابش چه میگوئی؟ آیا چیزی از این دو را انکار میکنی؟
امام : «من به نبوت عیسی و کتابش و به آنچه به امتش بشارت داده و حواریون به آن اقرار کرده اند، اعتراف میکنم و به نبوت (آن) عیسی که اقرار به نبوت محمد ﷺ و کتابش نکرده و امتش را به آن بشارت نداده کافرم!»
جاثلیق: آیا به هنگام قضاوت از دو شاهد عادل استفاده نمی کنی؟
امام : «آری.»
جاثلیق پس دو شاهد از غیر اهل مذهب خود از کسانی که نصاری شهادت آنان را مردود نمی شمارند بر نبوت محمد اقامه کن و از ما نیز بخواه که دو شاهد بر این معنا از غیر اهل مذهب خود بیاوریم.»
امام : هم اکنون انصاف را رعایت کردی ای نصرانی، آیا کسی را که عادل بود و نزد مسیح عیسی بن مریم مقدم بود میپذیری؟»
جاثلیق این مرد عادل کیست نامش را ببر.
امام : «درباره «یوحنای دیلمی» چه میگویی؟»
جاثلیق: «به به محبوب ترین فرد نزد مسیح را بیان کردی
35
امام : تو را سوگند میدهم آیا انجیل این سخن را بیان می کند که یوحنا گفت: حضرت مسیح مرا از دین محمد عربی با خبر ساخت و به من بشارت داد که بعد از او چنین پیامبری خواهد آمد من نیز به حواریون بشارت دادم و آنها به او ایمان آوردند؟
جائلیق گفت: «آری این سخن را یوحنا از مسیح نقل کرده و بشارت به نبوت مردی و نیز بشارت به اهل بیت و وصیاش داده است اما نگفته است این در چه زمانی واقع می شود و این گروه را برای ما نام نبرده تا آنها را بشناسیم.»
امام : اگر ماکسی را بیاوریم که انجیل را بخواند و آیاتی از آن را که نام محمد و اهل بیتش و امتش در آنهاست، تلاوت کند، آیا ایمان به او می روی؟
جاثلیق: «بسیار خوب است.
امام به نسطاس رومی فرمود: «آیا سفر سوم انجیل را از حفظ داری؟
نسطاس گفت: «بلی از حفظ دارم.»
سپس امام به رأس الجالوت بزرگ یهودیان) رو کرد و فرمود: «آیا تو هم انجیل را میخوانی؟
گفت: «آری به جان خودم سوگند.»
فرمود: «سفر سوم را برگیر اگر در آن ذکری از محمد و اهل بیتش بود به نفع من شهادت ده و اگر نبود شهادت مده.»
سپس امام سفر سوم را قرائت کرد تا به نام پیامبر
36
رسید، آنگاه متوقف شد و رو به جاثلیق کرده و فرمود: «ای نصرانی تو را به حق مسیح و مادرش آیا قبول داری که من از
انجیل با خبرم؟»
جاثلیق: «آری.»
سپس امام الله نام پیامبر الله و اهل بیت و امتش را برای او تلاوت کرد، سپس افزود ای نصرانی چه میگوئی، این سخن عيسى بن مریم است؟ اگر تکذیب کنی آنچه را که انجیل در این زمینه میگوید موسی و عیسی هر دو را تکذیب کرده و کافر شده ای.
جاثلیق: من آنچه را که در انجیل برای من روشن است انکار نمیکنم و به آن اعتراف دارم.»
امام : همگی شاهد باشید او اقرار کرد.» سپس فرمود: ای جاثلیق هر سؤالی میخواهی بکن
جاثلیق از حواریون عیسی بن مریم خبر ده که آنها چند نفر بودند و نیز خبر ده که علمای انجیل چند نفر بودند؟
امام از شخص آگاهی سؤال کردی، حواریون دوازده نفر بودند و اعلم و افضل آنها "لوقا" بود، اما علمای بزرگ نصاری سه نفر بودند یوحنای بزرگ در سرزمین باخ یوحنای دیگر در قرقیسا و یوحنای دیلمی در زجاد، و نام پیامبر و اهل بیت و امتش نزد او بود و او بود که به امت عیسی و بني إسرائيل بشارت داد.
سپس او فرمود: ای نصرانی به خدا سوگند ما ایمان به آن
37
عیسی داریم که ایمان به محمد داشت، ولی تنها ایرادی که به پیامبر شما عیسی داریم این بود که او کم روزه می گرفت و
کم نماز می خواند!
جاثلیق ناگهان متحیر شد و گفت: «به خدا سوگند علم خود را باطل کردی و پایه کار خویش را ضعیف نمودی، و من
گمان میکردم تو اعلم مسلمانان هستی!»
امام : «مگر چه شده؟»
جائلیق: «به خاطر اینکه میگوئی عیسی ضعیف و کم روزه و کم نماز بود، در حالی که عیسی حتی یک روز را افطار نکرد و هیچ روزی را بطور کامل نخوابید و صائم الدهر و قائم الليل بود.
امام برای چه کسی روزه میگرفت و نماز می خواند؟!»
جائليق نتوانست پاسخ گوید و ساکت شد زیرا اگر اعتراف به عبودیت عیسی میکرد با ادعای الوهیت او سازگار نبود.
امام : «ای نصرانی، سؤال دیگری از تو دارم.»
جاثلیق با تواضع گفت: «اگر بدانم پاسخ میگویم.»
امام : «تو انکار میکنی که عیسی مردگان را به اذن خداوند متعال زنده میکرد؟
جاثلیق در بن بست قرار گرفت و بناچار گفت: «انکار میکنم چرا که آن کس که مردگان را زنده کند و کور مادرزاد و مبتلا به برص را شفا دهد او پروردگار است و مستحق الوهيت.»
۳۸
امام : حضرت الیسع» نیز همین کار را میکرد و او بـر آب راه رفت و مردگان را زنده کرد و نابینا و مبتلا به برص را شفا داد اما امتش قائل به الوهیت او نشدند و کسی او را عبادت نکرد. «حزقیل نیز همان کار مسیح را انجام داد و مردگان را زنده کرد.
سپس رو به رأس الجالوت کرده فرمود: «ای رأس الجالوت آیا اینها را در تورات مییابی که بُخْتُ النصر اسیران بنی اسرائیل را در آن زمان که حکومت با بیت المقدس مبارزه کرد به بابل آورد، خداوند حزقیل را به سوی آنها فرستاد و او مردگان آنها را زنده کرد؟ این واقعیت در تورات مضبوط است، هیچ کس جز منکران حق آن را انکار نمیکنند.
رأس الجالوت ما این را شنیده ایم و میدانیم.
امام : راست میگوئی سپس افزود: «ای یهودی این سفر از تورات را بگیر و آنگاه خود شروع به خواندن آیاتی از تورات کرد؛ مرد یهودی تکانی خورد و در شگفت شد.
سپس امام الله رو به نصرانی کرد و قسمتی از معجزات پیامبر اسلام را درباره زنده شدن بعضی از مردگان به دست او و شفای بعضی از بیماران غیر قابل علاج را به برکت او برشمرد و فرمود: «با اینهمه ما هرگز او را پروردگار خود نمی دانیم، اگر به خاطر این گونه معجزات عیسی را خدای خود بدانید باید «اليسع» و «حزقیل» را نیز معبود خویش بشمارید، زیرا آنها نیز مردگان را زنده کردند و نیز ابراهیم خلیل پرندگانی را گرفت و
39
سر برید و آنها را در هم کوبید و آنگاه اجزاء آنها را بر کوههای اطراف قرار داد سپس آنها را فرا خواند و همگی زنده شدند موسی بن عمران نیز چنین کاری را در مورد هفتاد نفر که با او به کوه آمده بودند و بر اثر صاعقه مردند انجام داد تو هرگز نمی توانی این حقایق را انکار کنی زیرا تورات و انجیل و زبور و قرآن از آن سخن گفته اند، پس باید همه اینها را خدای خویش بدانیم.
جاثلیق پاسخی نداشت بدهد تسلیم شد و گفت: «سخن، سخن توست و معبودی جز خداوند یگانه نیست.»
سپس امام در باب کتاب اشعیا از او و رأس الجالوت سؤال کرد. او گفت: «من از آن به خوبی آگاهم.»
فرمود: «این جمله را به خاطر دارید که اشعیا گفت: "من کسی را دیدم که بر دراز گوشی سوار است و لباسهائی از نور در تن کرده (اشاره به حضرت مسیح و کسی را دیدم که بر شتر خود سوار است و نورش مثل نور ماه اشاره به پیامبر اسلام)»
گفتند: «آری، اشعیا چنین سخنی گفته است.»
امام افزود ای نصرانی این سخن مسیح را در انجیل به خاطر داری که فرمود: من به سوی پروردگار شما و پروردگار خودم می روم و بار قلیطا میآید و درباره من شهادت به حق می دهد آن گونه که من درباره او شهادت داده ام و همه چیز را
40
برای شما تفسیر میکند؟ (1) مقصود از بار قلیطا یا فارقلیطا که حضرت مسیح از آمدن او خبر داده است حضرت محمد (ص) میباشد و این پیشگویی در انجیل یوحنا» در ابواب ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ وارد شده است و قرآن مجید نیز در آیه ۶ از سوره صف این معنا را از قول حضرت عیسی نقل کرده است. آیه چنین است: «وَ إِذْ قَالَ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ يَا بني إسرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَى مِن التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ.
«و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم تورات را که پیش از من بوده تصدیق میکنم و به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او احمد است بشارتگرم .»)
جاثلیق: «آنچه را از انجیل میگوئی ما به آن معترفیم.
سپس امام سؤالات دیگری درباره انجیل و از میان رفتن نخستین انجیل و بعد نوشته شدن آن بوسیله چهار نفر: «مرقس» «لوقا»، «يوحنا» و «متی» که هر کدام انجیلی را نوشتند انجیل هایی که هم اکنون موجود و در دست مسیحیان است ) سخن گفت و تناقضهایی از کلام جاثلیق گرفت.
جاثلیق به کلی درمانده شده بود، به گونه ای که هیچ راه فرار نداشت. لذا هنگامی که امام بار دیگر به او فرمود:
ای جاثلیق هر چه میخواهی سؤال کن، او از هرگونه سؤالی خودداری کرد و گفت: اکنون شخص دیگری غیر از من سؤال کند. قسم به حق مسیح که گمان نمی کردم در میان مسلمانان کسی مثل تو باشد.(2) سیره پیشوایان پیشوایی ص ۵۲۶ به نقل از مقاله آیت الله ناصر مکارم شیرازی با تلخیص)
41