کرامات و مقامات عرفانی امام رضا(ع)  ( صص 18-17 ) شماره‌ی 6229

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو > سفر اجباری

خلاصه

رجاء بن ضحاک را مأمور آوردن آن حضرت نمود لکن امام آشکارا از این سفر اظهار نارضایتی و ناخشنودی نمود.روزی که میخواست از مدینه حرکت کند خاندان خود را جمع کرد و از ایشان خواست تا برای او گریه کنند و فرمود:این آخرین دیدارتان با من است و من دیگر به میان شما باز نخواهم گشت.آنگاه وارد مسجد رسول خدا شد تا با پیامبر ﷺ وداع کند. حضرت چندین بار با جدش وداع کرد و باز به سوی قبر پیامبر بازگشت و با صدای بلند گریست.مخول سیستانی می گوید:در این حال خدمت حضرت شرفیاب شدم و سلام کردم و سفر بخیر گفتم.حضرت فرمود: مخول مرا برای بار آخر خوب بنگر، من از کنار جدم دور میشوم و در غربت جان می سپارم و در کنار هارون الرشید دفن می شوم

متن

سفر اجباری یا وداع با مدينة النبي (ص)

مأمون خلیفه زیرک عباسی تصمیم گرفت امام را از مدینه به «مرو» - مقر حکومت خود - آورد و با آن حضرت طرح دوستی بریزد و ضمن استفاده از موقعیت علمی و اجتماعی آن حضرت کارهای او را تحت نظارت کامل قرار دهد از این رو جلودی» و یا به نقل دیگر رجاء بن ضحاک را مأمور آوردن آن حضرت نمود لکن امام آشکارا از این سفر اظهار نارضایتی و ناخشنودی نمود.

روزی که میخواست از مدینه حرکت کند خاندان خود را جمع کرد و از ایشان خواست تا برای او گریه کنند و فرمود:

این آخرین دیدارتان با من است و من دیگر به میان شما باز نخواهم گشت.(1) کشف الغمه، اربلی، ج ۳، ص ۶۵ )

آنگاه وارد مسجد رسول خدا شد تا با پیامبر ﷺ وداع کند. حضرت چندین بار با جدش وداع کرد و باز به سوی قبر پیامبر

بازگشت و با صدای بلند گریست.

مخول سیستانی» می گوید:

در این حال خدمت حضرت شرفیاب شدم و سلام کردم و سفر بخیر گفتم.

حضرت فرمود: مخول مرا برای بار آخر خوب بنگر، من از کنار جدم دور میشوم و در غربت جان می سپارم و در کنار

هارون الرشید دفن می شوم!(1) بحار الانوار، مجلسی، ج ۴۹، ص ۱۱۷)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه