گوهر هدایت-در باره زندگی شمس ولایت حضرت علی ابن موسی الرضا(ع)  ( صص 23-20 ) شماره‌ی 6174

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو

خلاصه

لذا رجاء بن ضحاک را با بعضی دیگر از نزدیکان و اطرافیانش به مدینه فرستاد و دستور داد حضرت رضا عليه السلام را محترمانه از مدینه به مرو بیاورند. چون رجاء بن ضحاک و همراهانش به محضر مبارک آن امام مظلوم رسیدند و خواهش خود را عرض کردند ابتداء آن امام بزرگوار به طور جدی از این مسافرت امتناع کرد و چون آنان بیش از حد اصرار کردند و حالت اجبار پیدا نمود آن بزرگوار این مسافرت محنت اثر را با کمال اکراه و ناراحتی پذیرفتند.

متن

حرکت امام رضا (ع) از مدینه به خراسان و بعضی از وقایع بین راه

 مرحوم محدث قمی در بیانی کوتاه و عالمانه چنین می نویسد ، مخفی نماند آن چه از کتب و روایات ظاهر میشود اینست که چون مأمون در سال ۱۹۸ قمری برادرش محمد امین را کشت و خلافت و حکومت بر او استقرار یافت، در اطراف ممالک اسلامی فرمانش نافذ گردید حکومت عراق را به حسن بن سهل واگذار نمود و مرو را پایتخت حکومت خود قرار داد.

ولی چون دید در اطراف ممالک اسلامی مانند حجاز و یمن و بعضی از مناطق دیگر علیه حکومتش جنگها و مخالفتهائی میشود مأمون (لع) با فضل بن سهل ذوالریاستین که نخست وزیر و وزیر جنگش بود و در کارهای مهم مملکتی با او مشورت میکرد به مشاوره پرداخت و رأی مأمون بر این قرار گرفت که حضرت رضا عليه السّلام را از مدینه به مرو بیاورد و آن حضرت را ولیعهد خود کند تا بدین وسیله به حکومتش مشروعیت بخشد و سادات و علویینی را که به هر عنوانی با او می جنگیدند و با حکومتش مخالفت میکردند خلع سلاح نماید و آنان نیز به احترام امام رضا عليه السّلام سکوت کنند.

 لذا رجاء بن ضحاک را با بعضی دیگر از نزدیکان و اطرافیانش به مدینه فرستاد و دستور داد حضرت رضا عليه السلام را محترمانه از مدینه به مرو بیاورند. 

چون رجاء بن ضحاک و همراهانش به محضر مبارک آن امام مظلوم رسیدند و خواهش خود را عرض کردند ابتداء آن امام بزرگوار به طور جدی از این مسافرت امتناع کرد و چون آنان بیش از حد اصرار کردند و حالت اجبار پیدا نمود آن بزرگوار این مسافرت محنت اثر را با کمال اکراه و ناراحتی پذیرفتند. (منتهى الآمال جلد ۲ صفحه ۱۸۹)

شیخ صدوق (ره) از محول سجستانی نقل میکند که گفت ؛ هنگامی که مأموران مأمون برای بردن حضرت رضا (ع) وارد مدینه شدند من در مدینه بودم حضرت رضا (ع) وارد مسجد النبی (ص) شد تا با پیامبر خدا وداع كند امام رضا عليه السلام چندین مرتبه به جهت وداع با قبر جد بزرگوارش وارد مسجد النبی (ص) شد و خارج گردید و هر مرتبه که کنار قبر رسول خدا (ص) میرسید با صدای بلند گریه میکرد من به حضورش رسیدم و سلام دادم، حضرت جواب سلام مرا دادند من عرض کردم یا ابن رسول الله این سفر برای شما مبارک است.

حضرت فرمود رهایم کن به جهت این که من از جوار جدم رسول خدا (ص) خارج میشوم ناراحت ام پس جای تبریک گفتن نیست. در این مسافرت من در سرزمین غربت از دنیا میروم و در کنار قبر هارون دفن می شوم.

محول سجستانی گوید؛ من در این سفر همراه حضرت رضا(ع) بودم تا هنگامی که آن بزرگوار وارد طوس شد و در آنجا از دنیا رفت و در کنار قبر هارون لع دفن شد. (عيون جلد ۲ صفحه ۲۱۷ و بحار جلد ۴۹ صفحه ۱۱۷)

یقطینی از وشاء نقل میکند که حضرت رضا عليه السلام فرمود هنگامی که میخواستم از مدینه به جانب خراسان حرکت کنم خانواده و عائله ام را جمع کردم و به آنان دستور دادم تا بر من گریه کنند تا صدای گریه ی آنان را بشنوم آن گاه در بین بستگانم دوازده هزار دینار تقسیم کردم و به آنان گفتم که من دیگر به مدینه بر نمی گردم و برای همیشه خانواده ام را نخواهم دید. (عيون جلد ۲ صفحه ۲۱۸ و بحار جلد ۴۹ صفحه ۱۱۷)

سپس امام رضا (ع) حضرت جواد (ع) را وارد مسجد رسول خدا (ص) نمود و دست امام جواد (ع) را بر قبر مبارک رسول خدا نهاد و از خداوند خواست تا به برکت صاحب این قبر مقدس فرزندش را حفظ فرماید و به تمام و کلایش دستور داد تا از امام جواد (ع) اطاعت کنند و به آنان فهماندکه حضرت جواد (ع) جانشین و قائم مقام او میباشد (منتهى الآمال جلد ۲ صفحه ۱۸۹)

از امية بن على نقل شده است که گفت در سالی که حضرت رضا(ع) حج بجا آورد و بعد به سوی خراسان حرکت کرد من در مکه در حضورش بودم حضرت جواد (ع) نیز با آن حضرت بود.

امام رضا (ع) با خانه خدا وداع کرد و پس از طواف به مقام ابراهیم (ع) آمد و در آنجا نماز خواند حضرت جواد (ع) کودک بود و بر دوش موفق غلام امام رضا(ع) بود موفق امام جواد (ع) را طواف داد چون طواف حضرت جواد (ع) تمام شد در حجر اسماعیل نشست.

موفق به حضرت جواد (ع) عرض کرد فدایت شوم حرکت کن. حضرت جواد (ع) فرمود از اینجا حرکت نمیکنم مگر ندیدی پدر بزرگوارم چگونه با خانه خدا وداع کرد.

امام رضا عليه السلام نزد امام جواد (ع) آمد و فرمود: ای عزیز دلم حرکت کن. حضرت جواد (ع) فرمود: پدرجان چگونه از اینجا حرکت کنم و حال آن که دیدم شما با خانه خدا چنان وداع فرمودید که گویا هرگز بر نمیگردید مجدداً حضرت رضا (ع) به فرزند دلبندش فرمود: ای حبیبم! حرکت کن آن گاه امام جواد (ع) حرکت کرد و با پدر بزرگوارش به طرف مقصدشان رهسپار شدند. سفر امام رضا عليه السلام به جانب خراسان در سال دویست قمری بود و در آن زمان امام جواد (ع) پنج سال از عمر شریفش گذشته بود (بحارجلد49 صفحه120)

 

مخاطب

میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی