رفتار های اخلاقی و اجتماعی امام رضا(ع)  ( صص101-102 ) شماره‌ی 5985

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > برادران > تعامل امام رضا (عليه السلام) با بستگان

خلاصه

عمیر بن برید گوید: نزد امام رضا بودم. سخن از عموی آن حضرت محمد بن جعفر به میان آمد و حضرت او را یاد کرد یا از او یاد شد فرمود بر خودم عهد کرده ام که من و او را سقف خانه ای سایه نیفکند. یعنی هرگز او را دیدار نکنم پیش خود گفتم او امام رضا ما را به نیکی و صله رحم فرمان می دهد ولی خودش درباره عموی خود چنین میگوید ! حضرت نگاهی به من کرد و فرمود این از نیکی و صله است. هر وقت که او نزد من آید و من به خانه اش بروم و درباره من سخنانی بگوید مردم او را بخاطر این دیدار و رابطه با من تصدیق میکنند و حرفهایش را می پذیرند ولی اگر پیش من نیاید و من به خانه او نروم مردم حرفهایش را نخواهند پذیرفت

متن

برخورد با محمد بن جعفر

عمیر بن برید گوید: نزد امام رضا بودم. سخن از عموی آن حضرت محمد بن جعفر به میان آمد و حضرت او را یاد کرد یا از او یاد شد فرمود بر خودم عهد کرده ام که من و او را سقف خانه ای سایه نیفکند. یعنی هرگز او را دیدار نکنم پیش خود گفتم او امام رضا ما را به نیکی و صله رحم فرمان می دهد ولی خودش درباره عموی خود چنین میگوید !

حضرت نگاهی به من کرد و فرمود این از نیکی و صله است. هر وقت که او نزد من آید و من به خانه اش بروم و درباره من سخنانی بگوید مردم او را بخاطر این دیدار و رابطه با من تصدیق میکنند و حرفهایش را می پذیرند ولی اگر پیش من نیاید و من به خانه او نروم مردم حرفهایش را نخواهند پذیرفت.( ۱)( بحار الانوار ۳۰٫۴۹ ح ۳ ٫ ۲۲۰ ج ۱۶ به نقل از عیون ۲۰۴٫۲)

همان گونه که ملاحظه میکنید در این حدیث، افزون بر کرامت حضرت رضا در دانستن آنچه در قلب عمیر بن برید گذشته و علاوه بر اصلاح فکر و رأی او دقت حضرت را در پیوندها و رابطه ها و آثار جنبی و تأثیرات اجتماعی نوع رابطه ها و رفت و آمدهایش می رساند و همه نشان دهنده هدفداری حضرت در همه برخوردهایش میباشد.

برخورد امام رضا با برادرش عباس

مرحوم محدث قمی درباره یکی از سفارشات و وصایای حضرت موسی بن جعفر می نویسد: حضرت بعد از آن که عده ای را بر این وصیت گواه گرفت در آغاز آن به توحید رسالت پیامبر اسلام ﷺ حقانیت قیامت حشر و نشر حساب و قصاص و.... گواهی داد، سپس این چنین ادامه داد.

من این وصیت را از روی وصیت جدم امیر مؤمنان، حسنین، امام زين العابدين و وصیت صادقين (عليهم السلام) استنصاخ کرده ام وصیت میکنم به فرزندم علی....

امام هفتم در این وصیتنامه اختیار تمام اموال، صدقات کودکان، زنان و دختران و امر ازدواج آنان را به امام رضا واگذار کرد و تأکید فرمود که هیچ کدام از فرزندان و نزدیکان من حق درگیری و مخالفت با او را ندارد... و کسانی را که سعی در ایجاد مانع برای وی کنند لعن و نفرین فرمود... در پایان این وصیتنامه آمده است. 

هیچ کس خواه سلطان و یا غیر او حق باز کردن این نامه را ندارد، اگر کسی چنین کند نفرین خدا و ملائکه بر او باد!

 عبد الله بن محمد جعفری گوید ،عباس پسر امام موسی بن جعفر ، به قاضی (وقت) گفت مهر این وصیت را بشکن و نامه را بخوان قاضی گفت: من چنین کاری نمیکنم تا دچار نفرین پدرت نگردم عباس گفت: من خودم آن را باز خواهم کرد! قاضی گفت: تو خود دانی عباس نامه را گشود و آن را خواند مشاهده کرد که در این وصیت همه اختیارات از او و دیگران سلب شده و امور همه آنها به علی بن موسی واگذار شده است.

در همین حال امام علی بن موسی الله رو به عباس کرد و فرمود برادر من میدانم که دین و قرض شما را بر این کار (ناروا) وادار کرد آن گاه حضرت به سعد که ظاهراً مسؤول بعضی از کارهای حضرت بوده است فرمود: قرض آنها عباس) و دیگر بستگان را ارزیابی کن و آنها را ادا نما غرامتشان را جبران کن و سپس فرمود:

به خدا سوگند من تا زنده ام و روی زمین راه می روم از نیکی کردن به شما دست نخواهم کشید شما هر چه دوست دارید بگویید.

عباس با گستاخی گفت هرچه به ما بدهی از زیادی اموال خود ماست و آنچه از مال ما که نزد شما میماند بیش از اینهاست!

حضرت فرمود: هر چه دوست دارید بگویید، آبروی من آبروی شماست (و در پایان این چنین دعا فرمود )

خداوندا! آنان را اصلاح فرما و وسیله اصلاح دیگران قرارشان ده، شیطان را از ما و آنها دور گردان و آنان را بر بندگی و طاعت خود یاری ده و خدا بر آنچه میگوییم وکیل است. 

عباس بازهم با گستاخی گفت این حرفها ما را قانع نمی کند ، حنای تو نزد ما رنگی ندارد.(۱ )(سفينة البحار ۲۳۶٫۲)

 هم چنین با این که عباس در برخورد با برادر و گفتگو با او، از حد خود تجاوز کرد و سخنهای ناشایست و گزنده گفت: و به پدر خود امام موسی بن جعفر تهمت زد که حسد ورزیده، و به آنان ستم کرده و این گونه سخنان معمولاً غیرت برانگیز است، اما امام همچنان آرام و بردبار ماند و نادانی و سبکسری برادر او را از خود بی خود نکرد و از اعتدال خارج نساخت به راستی این درجه حلم و گذشت از طرف امام الظاهر سازی و تصنع کاری نیست. بلکه اینها جاری از منبع خیر و اصل محبت است که همه ائمه طاهرین (علیهم السلام) در حالت مواجهه با دیگران و مبارزه جویی آنان بدین صفت شناخته شده اند.

از نظر دیگر امام اله سعی دارد دیگران را به بردباری و گذشت از بدی وادار و تشویق فرماید تا این را عنصر ضروری زندگی اجتماعی بدانند و از مهمترین ویژگیهای اخلاق پاکیزه انسانی بشناسند، امام بردباری را سبب مزید عزت و افزایش قدر و منزلت انسان تلقی می کرد، زیرا شکیبایی و گذشت در هنگامی که انسان می تواند بدی را با بدی تلافی نماید و نمیکند گویای نیرومندی انسان در مهار کردن خشم و نشانه سلطه و قدرت او بر جلوگیری از تحریکات نفس در برابر تجاوزات است و همین خویشتن داری سبب بر انگیختن ستایش و بزرگداشت او از جانب دیگران است، بویژه اگر چنین انسانی دارای مسؤولیتهای حکومتی و منصبهای عالی باشد که بردباری و گذشت از هرچه برای او زیبنده تر و سزاوارتر است.

 مردی بر مأمون وارد شد مأمون خواست گردن او را بزند، امام رضا حضور داشت مأمون گفت ای ابا الحسن چه می فرمایی؟ 

امام فرمود: من میگویم اگر نکویی کنی و از او درگذری خداوند بر عزت تو افزاید و مأمون او را بخشید.(۱)(کشف الغمه ۱۴۳٫۳)

مخاطب

میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان بلند و رمان