رفتار های اخلاقی و اجتماعی امام رضا(ع)  ( صص94-94 ، 96-98 ) شماره‌ی 5982

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > سيره علمی > علم غيب امام رضا (عليه السلام) = (علم نسبت به نيت بندگان)

خلاصه

آنان در همان لحظه استغفار کردند و گفتند ما از این سخنان خود استغفار می نماییم همان گونه که شما میدانید، ما از دوستاران شما و علاقه مندان به دوستان شما هستیم و دشمن دشمنان شما میباشیم.امام از دریان پرسید آنان چند بار به در خانه ما آمده اند؟دربان گفت: شصت مرتبه!امام به او فرمود: اینک شصت بار نزد آنان بیا و بر آنان سلام کن و سلام مرا نیز بدانان ابلاغ نما زیرا خداوند به سبب استغفار از گناهان آنان درگذشت و مستحق لطف و کرامت از سوی من گردیدند، پس نسبت بدانان و خانواده هایشان آنان را کمک مالی نما و هدایایی ببخش تا مشکلات خود را برطرف سازند

متن

هدایت یک مرد گمراه

هدایت و ارشاد امام درباره آداب دینی فقط شامل حال پیروان و شیعیان آن حضرت نمیگردید بلکه آن حضرت در این باره عنایت خود را حتی از دشمنان دریغ نمی ورزید از این رو تلاش میکرد که افراد منحرف نیز در مسیر صحیح قرار گیرند.

محمد بن زید رازی گوید:

در خدمت امام رضا بودم در ایامی که مأمون او را به ولیعهدی معرفی کرده بود. مردی از خوارج در حالی که در دستش خنجری زهرآگین بود وارد شد و به دوستانش گفت به خدا سوگند! پیش این شخص که مدعی است فرزند پیامبر است میروم، او این گونه وارد بر این طاغوت (یعنی مأمون شده است از او دلیل کارش را خواهم پرسید. اگر دلیلی داشت که هیچ و گرنه مردم را از دست او (امام رض)ا راحت خواهم کرد.

پیش امام آمد و اجازه طلبید ،امام اجازه داد و فرمود: به سؤالت به این شرط جواب میدهم که اگر پاسخم را پسندیدی و قانع شدی آنچه را که در آستین داری (خنجر) بشکنی و دور اندازی....

آن مرد که از خوارج بود حیرت زده ماند، خنجر را بیرون آورد و شکست. آنگاه پرسید چرا به حکومت آن طاغوت داخل شده ای در حالی که اینان در نظر تو کافرند و تو پسر پیامبری چه چیز تو را به این کار واداشته است؟

امام رضا فرمود:

آیا به نظر تو اینان کافرترند یا عزیز مصر و اهل کشور او؟ مگر نه این که اینان خود را موحد میشمارند ولی حکام مصر، نه یکتاپرست بودند و نه خداشناس؟!

یوسف پسر یعقوب ، پیامبر و پسر پیامبر بود که به عزیز مصر گفت مرا مسؤول خزائن مملکت قرار بده و با فرعونها نشست و برخاست میکرد. در حالی که من یکی از اولاد پیامبرم (نه پیامبر) و مأمون هم مرا بر این کار اجبار و اکراه کرده است. چرا بر من خشم میگیری و این را زشت می شماری؟

آن مرد گفت:

بر تو اشکالی نیست گواهی میدهم که تو فرزند پیامبری و تو صادق هستی.(۱)(بحار الانوار ۵۵٫۴۹؛ الخرائج والجرائح ۲۴۵)

مبارزه با غرور و تکبر

یکی از صفات ناپسند تکبر و غرور می باشد که از دیدگاه امام رضا ناپسند و زشت معرفی شده و آن حضرت در برابر کسانی که چنین صفتی داشته اند، مبارزه نموده است.

احمد بن ابی نصر بزنطی گوید:

امام رضا مرکب خویش را برایم فرستاد، و چون به صریا آمدم همه شب را در خدمت آن حضرت بودم پس از آن که شام برایم آورده شد، امام فرمود برایم رختخواب اندازند، یک بالش طبری و یک تشک و لباس خواب قیصری با یک عدد ملحفه مروی برایم آورده شد و پس از آن که شام خوردم.

امام فرمود: آیا می خواهی بخوابی؟

گفتم: آری فدایت شوم پس امام شخصاً ملحفه و لحاف را به رویم انداختند و فرمود: خداوند شبت را سلامت گرداند، و ما در آن وقت، روی پشت بام بودیم.

هنگامی که امام از نزد من پایین رفت در دل خود گفتم من از امام کرامت و محبتی دیدم که هرگز کسی آن را ندیده است ناگهان آوازی برآمد ای احمد و این آواز برای من شناخته نبود تا این که غلام آن حضرت وارد شد. 

گفت: آقایم را اجابت کن من فرود آمدم و به نزد آن حضرت رفتم امام رو به سوی من کرد و فرمود دست خود را پیش آر، من دست خود را جلو بردم حضرت آن را گرفت و فشرد.

 سپس فرمود: امیرالمؤمنین که درود خدا بر او باد به دیدار صعصعة بن صوحان رفت و چون خواست از نزد او برخیزد، فرمود: ای صعصعة بن صوحان به این که تو را عبادت کردم، بر دیگران مباهات مکن و مواظب نفس خویش باش و گمان کن که مرگت فرا رسیده است و آرزوها تو را به بازی نگیرند تو را به خدا می سپارم و درود فراوان بر تو میفرستم .(۱)(قرب الاسناد ۲۲۲؛ الخرائج والجرائح ۲۳۷)

برخورد سازنده با مسلمانان

امام عسکری فرمود: هنگامی که ولایتعهدی از سوی مأمون به امام رضا تفویض شد یکی از دربانان مأمون وارد شد و گفت: گروهی جلو خانه ایستاده اند اجازه دیدار میخواهند و می گویند ما از شیعیان علی هستیم.

امام فرمود: ما مشغولیم، آنان را بازگردان آنان را بازگردانیدند!

 این کار مدت دو ماه ادامه داشت تا این که آنان از دیدار با امام مأیوس و ناامید شدند. سرانجام توسط دربان به آن حضرت پیغام دادند که ما از پیروان علی هستیم و از راه دور آمده ایم، اگر شما را دیدار نکنیم رو سیاه خواهیم شد و هنگام بازگشت به وطن نزد مردم شرمنده و سرافکنده خواهیم شد، به ما اجازه دیدار عنایت فرما.

امام رضا به دربان گفت اجازه ده وارد شوند، هنگامی که آنان وارد شدند، سلام کردند امام پاسخ نداد و اجازه نشستن نیز بدانان نداد، همان گونه ایستاده بودند تا این که گفتند ای پسر رسول خدا! چرا این کم لطفی را در حق ما روا میداری؟ آن هم پس از آن که مدت دو ماه اجازه دیدار ندادی؟ پس از این دیگر چه چیزی (آبرویی) برای ما باقی می ماند؟

امام فرمود: آیا این آیه قرآن را نخوانده اید که خداوند می فرماید:

«وَ مَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ» (۱)( الشورى ٫ ٣٠)

هر مصیبتی که به شما میرسد به سبب رفتاری است که انجام داده اید و بسیاری را نیز گذشت می نماید.

به خدا سوگند در این کارم به پروردگار، پیامبر امیرالمؤمنین ، و دیگر اجدادم اقتدا کردم.

آنان پرسیدند برای چه ای فرزند رسول خدا ؟

فرمود شما ادعا دارید که شیعیان امیرالمؤمنین هستید شیعیان واقعی وای بر شما شیعیان آن حضرت حسن ، حسین ، سلمان، ابی ذر مقداد عمار یاسر و محمد بن ابی بکر هستند، که در هیچ چیزی با آن حضرت مخالفت نکردند، در حالی که شما در بیشتر کارهای خود مخالفت علی می نمایید و درباره بیشتر واجبات خود و درباره بیشتر حقوق برادران دینی خود کوتاه می نمایید و در آنجا که تقیه واجب نیست تقیه می ورزید در انجام وظایف خود کوتاهی می ورزید و در آنجا که باید تقیه کنید، تقیه نمی کنید، اگر بگویم شما از دوستداران و محبان علی و دوستان دوستان آن حضرت و دشمنان دشمنان وی هستید، شما می پذیرید. اما بدانید این علاقه و محبت نسبت علی برای شما ارزنده است و این ادعایتان برای شما بسیار ارزشمند میباشد، بدانید اگر ادعای شما توسط رفتارتان تایید نشود هلاک خواهید شد. مگر این که لطف پروردگار شامل حال شما گردد.

 آنان در همان لحظه استغفار کردند و گفتند ما از این سخنان خود استغفار می نماییم همان گونه که شما میدانید، ما از دوستاران شما و علاقه مندان به دوستان شما هستیم و دشمن دشمنان شما میباشیم.

امام از دریان پرسید آنان چند بار به در خانه ما آمده اند؟

دربان گفت: شصت مرتبه!

امام به او فرمود: اینک شصت بار نزد آنان بیا و بر آنان سلام کن و سلام مرا نیز بدانان ابلاغ نما زیرا خداوند به سبب استغفار از گناهان آنان درگذشت و مستحق لطف و کرامت از سوی من گردیدند، پس نسبت بدانان و خانواده هایشان آنان را کمک مالی نما و هدایایی ببخش تا مشکلات خود را برطرف سازند. (۱)( الاحتجاج ۴۴۰٫۲)

مخاطب

میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان بلند و رمان