چکیده
اصغر غلامی
معرفت علم الهی از نفیس ترین معارف الهی و آموزه های قرآنی است. در قرآن و روایات با بیانهای گوناگون و بدیع و برهانهای روشن به علم خداوند تذکر داده شده است حضرت امام على بن موسى الرضا صلوات الله و سلامه علیهما نیز در موارد متعددی به تبیین و تشریح این بحث پرداخته اند.
در روایات رضوی الله علم خداوند صفت ذات ازلی و قدیم دانسته شده و امام رضا به بی نیازی علم از معلوم تصریح کرده اند. آن حضرت ابتلا و تكليف الهی به جهت آگاهی یافتن از احوال بندگان را نفی میکند و علت ابتلای انسانها توسط پروردگار را قرار دادن آنها در مسیر طاعت و بندگی خود میداند.
حضرت ثامن الائمه صلوات الله علیه با نفی جهل از خداوند بر عدم سنخیت علم خدا و مخلوقات تأکید فرموده و در روایتی تحقق یافتن و معلوم واقع شدن امور محال باطل و کذب را نفی کرده اند.
واژگان کلیدی علم خدا امام رضا الله ٫ علم خدا - صفت ذات ٫ علم خدا - ازلی و قدیم بی نیازی علم از معلوم ٫ نفی جهل ٫ ندانستن امور محال.
(ص17)
مقدمه
تذکر به معرفت علم خداوند یکی از نفیس ترین آموزه های وحیانی است. هر انسان خداشناسی خدا را با صفات ذاتی او میشناسد و چنان که به خود خدا معرفت دارد به علم و قدرت و دیگر صفات ذات نیز عارف است. به عبارت دیگر خدای عالم و قادر وحی و ..... را می شناسد. بنابراین آن چه در قرآن کریم و روایات اهل بیت درباره ی علم خدا آمده صرفاً جنبه ی تذکری دارد. قرآن با بیانهای گوناگون و بدیع و برهانهای روشن علم خداوند را به بندگان یادآور شده است و پیامبر اکرم و اهل بیت معصوم له او نیز به تبیین آن پرداخته و با توجه کامل و عنایت تمام به شبهات منکران درباره ی علم خدای تعالی سخن گفته اند.
حضرت امام رضا نیز در موارد متعددی به تبیین و تشریح این بحث پرداخته اند. در این نوشتار میکوشیم تا در پرتو احادیث حضرت امام على بن موسى الرضا الله بحث علم خداوند متعال را مورد بررسی قرار دهیم.
پیشینه ی بحث
در میان مباحث فیلسوفان پیش از اسلام درباره ی علم خداوند مطلبی وجود ندارد. اما علم به عنوان یک مسأله ی فلسفی در تاریخ تفکر بشری همواره مورد توجه و تأمل بوده است. فلاسفه پیش از سقراط به مسأله ی علم و معرفت توجه جدی نداشتند و در قرن پنجم پیش از میلاد
(ص18)
سوفسطائیان نسبت به امکان علم به واقعیت تردید کردند و در مقابل آنان بزرگان فلاسفه به موضوع علم توجه پیدا کردند(۱)(ر.ک: تاریخ معرفت شناسی ، ص ۱-۷).
افلاطون در این زمینه آرای مهمی را ارایه کرد و برای توجیه نحوه ی علم به جهان محسوس نظریه ی عالم مثل را بنیان نهاد(۲)( ر.ک: تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص ۵۳).
پس از وی ارسطو برای تجربه ی حسی نقش اساسی قایل شد و به مکانیسم تولید مفاهیم کلی در ذهن توجه بیشتری کرد و برای جلوگیری از خطا در فکر و تصدیقات منطقی از سوی وی طراحی شد(۳)( برای اطلاع بیشتر از تحولات فکری در این زمینه ر.ک اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد ۱ و ۲؛ آموزش فلسفه ی آیت الله مصباح یزدی جلد اول؛ سیر حکمت در اروپا؛ تاریخ فلسفه غرب تاریخ فلسفه ی کاپلستون جلد اول و فلسفه ی عمومی).
-تفکرات اندیشمندان یونانی از قرن سوم و چهارم هجری نهم و دهم میلادی به تدریج از طریق ترجمه ی آثار به حوزه ی تمدن اسلامی وارد شد و فیلسوفان مسلمان همین اندیشه را تلقی به قبول کردند و به توسعه ی آن پرداختند در بحث وجود شناختی مباحث مربوط به علم و معرفت به علم خدا نیز تسری یافته و علم پروردگار نیز بر اساس همان دو نظریه یعنی نظریه ی مثل و مفاهیم کلی تبیین میگردد(٤)(ر.ک: النجاه، ص ٢٤٧؛ المبدأ والمعاد، ص ۳۰۹ اسفار، ج ۳، ص ٢٥۸؛ عين اليقين، ص ٣٠٨).
در قرآن و کلام مفسران حقیقی آن نیز مسأله ی علم - به طور عام - و علم خداوند - به طور خاص - مورد توجه قرار گرفته و امامان اهل بیت به تبیین آن پرداخته اند.
علم الاهی در قرآن و روایات اهل بیت
قرآن کریم در آیات متعددی به اثبات علم ذات مقدس پروردگار پرداخته و به صراحت می فرماید که خداوند به سر و نجوا و امور نهان و آشکار عالم است.
(ص19)
روشن است که غیب و شهادتی نسبت به ذات مقدس پروردگار نیست؛ پس مراد از غیب اموری است که هنوز به عالم هستی نیامده است. در نتیجه از نظر آیات قرآن علم خدای تعالی جزئیات و کلیات و موجودات و معدومات را در بر میگیرد.
خدای تعالی می فرماید
أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْواهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَامُ الغُيُوبِ(۱)( توبه ۷۸ ) ،
آیا نمیدانند که خداوند از باطن آنها و سخنان سری ایشان آگاه است؟! و البته خدا دانای غیب و عالم به اسرار پنهان است.
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلا هُوَ .... (٢)(انعام ٫ ٥٩.)
و ابواب غیب نزد اوست و کسی جز او آن را نمی داند.
عالم الغيب والشهادة الكبير المتعال(۳)(رعد، ٩)؛
او به غیب و آشکار عالم است و بزرگ متعالی است.
وَلَقَدْ عَلِمْنَا المُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا المُسْتَأْخِرِينَ (٤)(حجر ٫ ٢٤)
و البته ما هم گذشتگان و هم آیندگان شما را میشناسیم.
بر اساس آیات فوق و آیات فراوان دیگر خداوند متعال به همه ی امور در عرض هم علم دارد و حوادثی را که تا به حال واقع نشده و امور جزیی را که همیشه در تغییر و تحولند و آنچه را که در معرض زیادی و نقصان است عالم است و علم او امور معدومی که هیچگاه به وجود نخواهند آمد و اموری که وجودشان محال است را نیز دربر می گیرد.
امام صادق در تفسیر آیه ی «عالم الغیب و الشهاده» می فرماید :
الْغَيْبُ مَا لَمْ يَكُنْ وَ الشَّهَادَةُ مَا قَدْ كَانَ (٥)(معاني الاخبار ٫ ١٤٦؛ بحار الانوار ٧٩٫٤)؛
(ص20)
غیب آن چیزی است که نشده است و شهادت چیزی است که وجود دارد. فتح بن يزيد جرجانی درباره ی علم خدا به آن چه موجود نشده از امام رضا الله سؤال می کند و حضرت در پاسخ او می فرماید :
فَقَدْ عَلِمَ الشَّيْءَ الَّذِي لَمْ يَكُنْ أَنْ لَوْ كَانَ كَيْفَ كَانَ يَكُونَ(١)(التوحيد ٦٥)؛
پس خدا چیزی را که موجود نشده است میداند که اگر موجود شود چگونه خواهد بود. در روایت دیگری از امام صادق سؤال شده است.
هَلْ يَكُونُ الْيَوْمَ شَيْءٌ لَمْ يَكُنْ فِي عِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل
آیا میشود امروز چیزی واقع شود که در علم خداوند سبحان نبوده است؟
حضرتش در پاسخ می فرماید :
لا بَلْ كَانَ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَن يُنْشِئُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ(۲)(همان ۱۳۵)؛
خیر بلکه پیش از آفرینش آسمانها و زمین در علم خدا بوده است. روشن است که قید پیش از آفرینش آسمانها و زمین صرفاً از باب تمثیل و تفهیم برای شخص پرسشگر است و این روایات بیانگر علم ازلی خداوند میباشند.
امام صادق می فرماید:
لَمْ يَزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَبَّنَا وَ الْعِلْمُ ذَاتُه (۳)( کافی۱/ ۱۰۷)؛
خدای عزوجل از ازل پروردگار ماست و علم ذات او بود.
بنابراین از نظر قرآن کریم و روایات امامان علم خدای سبحان عین ذات او و ازلی است. روشن است چنین علمی در ذات خود از وجود معلوم بی نیاز است و خداوند عالم بود زمانی که معلومی در کار نبود؛ پس صفت علم برای خدا از وجود معلومات انتزاع نمی شود (٤)(برای مطالعه ی بیشتر در این زمنیه ر.ک: توحید الامامیه ، ص ٢۵۷ - ٢٧٤ و ترجمه توحيد الاماميه، ص ٣٠٥ - ٣٢٦ و بيان الفرقان ، ص ١٦٢ - ۱۸۱ )؛
(ص21)
علم الهی در بیانات رضوی
در روایاتی که از حضرت امام رضا به دست ما رسیده مسائلی همچون ذاتی وازلی بودن علم خدا نفی جهل از خدا و آنچه که علم خداوند به آن تعلق نمیگیرد مطرح شده است که در ادامه به صورت جداگانه به هر یک از این مباحث میپردازیم .
١-٤. صفت ذات بودن علم
حسین بن خالد از حضرت امام رضا نقل می کند :
سمعت الرضا على بن موسى الله يقول : لَمْ يَزَلَ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى عَلِيماً ... فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ قَوْمًا يَقُولُونَ إِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَزَلْ عَالِماً بِعِلْمٍ ... فَقَالَ عليه السلام مَنْ قَالَ بِذَلِكَ وَ دَانَ بِهِ فَقَدِ اتَّخَذَ مَعَ اللَّهِ آلِهَةٌ أُخْرَى وَ لَيْسَ مِنْ وَلَايَتِنَا عَلَى شَيْءٍ ثُمَّ قَالَ عليه السلام لَمْ يَزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عليماً ... لِذَاتِهِ تَعَالَى الله عَمَّا يَقُولُ الْمُشْرِكُونَ وَ الْمُسَبِّهُونَ عُلُوا كَبِيراً (١)(التوحيد ٫ ١٤٠؛ الامالي ٫ ١٦٧؛ عيون الاخبار ۱۱۹٫۱؛ الاحتجاج ٤١٠٫٢؛ روضه الواعظين ٣٧٫١)
شنیدم که امام رضا میفرمود خدای تبارک و تعالی از ازل علیم است.... به ایشان عرض کردم ای فرزند رسول خدا گروهی معتقدند که خداوند به واسطه ی علمی از ازل عالم است. امام رضا فرمود: هر کس چنین بگوید و بدان معتقد باشد الهه ی دیگری همراه خدا فرض کرده و از ولایت ما بهره ای ندارد. سپس فرمود خداوند از ازل علیم است... به ذات خود خداوند از آنچه مشرکان و مشبهه میگویند برتر است. برتری فراوان.
شاید مراد از عالماً بعلم علم به واسطه ی صور باشد که برخی علم خدا را به اشیاء به واسطه صور میدانند و معتقدند که این صور غیر از ذات و در عین حال ازلی هستند و اعتقاد به ازلی بودن صوری که غیر از ذات باری تعالی هستند مستلزم قول به تعدد قدم است. به همین جهت امام رضا میفرماید که هر کس چنین اعتقادی داشته باشد الهه ی دیگری همراه خدا فرض کرده و مشرک است و از ولایت ما بهره ای ندارد.
(ص22)
٢- ازلی و قدیم بودن علم خدا
روشن شد که علم خدا عین ذات خدا و عالم بودن از صفات ذاتی باری تعالی است. بنابر این علم خدا ازلی و قدیم خواهد بود.
در روایتی فتح بن یزید جرجانی می گوید به امام رضا الله عرض کردم آیا خدای قدیم چیزی را که موجود نشده می داند که اگر موجود شود چگونه خواهد شد؟»
حضرت امام رضا در پاسخ وی فرمودند:
« وَيْحَكَ إِنَّ مَسَائِلَكَ لَصَعْبَةٌ أَمَا سَمِعْتَ اللهَ يَقُولُ لَوْ كَانَ فِيهما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَنَا وَ قَوْلَهُ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ وَقَالَ يَحْكِي قَوْلَ أَهْل النَّارِ أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ وَقَالَ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ فَقَدْ عَلِمَ الشَّيْءَ الَّذِي لَمْ يَكُنْ أَنْ لَوْ كَانَ كَيْفَ كَانَ يَكُونَ(١)(التوحيد ٫ ٦٥)»
وای بر تو سؤالات تو سخت است. آیا نشنیدی که خداوند متعال می فرماید: «اگر در آسمان و زمین خدایانی جز الله بود قطعاً تباه میشدند. و میفرماید: برخی بر برخی دیگر برتری می یافتند و گفته ی دوزخیان را حکایت میکند که میگویند اگر باز گردانده شوند، دوباره به آنچه از آن نهی شده اند باز خواهند گشت پس خدا چیزی را که موجود نشده است. می داند که اگر موجود شود چگونه خواهد شد.
در این روایت حضرت امام رضا الله تصریح میکند که خداوند حتی به نظامی که هرگز نخواهد آفرید نیز علم دارد یعنی نظامی که امور آن را به دست الهه ها بسپرد؛ یعنی خداوند عالم است که اگر نظامی خلق میکرد و امور آن را به آلهه ها میسپرد قطعاً آن نظام فاسد می شد. حضرت برای بیان علم خدا به نظامی که هیچ گاه نخواهد ،آفرید به آیاتی از قرآن استناد و استشهاد می فرماید و پس از تذکر به این نکته تأکید میکند که خلقت نیز بر اساس علم الهی است و خداوند به آنچه میکند و آنچه هیچگاه خلق نخواهد کرد پیش از خلقت عالم است و علم خداوند پیش از خلقت و بعد از خلقت اشیا هیچ تغییری نمی کند.
(ص23)
به عبارت دیگر تحقق و عدم تحقق معلومات تأثیری در علم خداوند ندارند و چنان که علم خدای تبارک و تعالی موجودات را در بر میگیرد همان طور معدومات را نیز شامل میشود و طرفین وجود و عدم و کون و لاکون نسبت به علم باری تعالی مساوی هستند.
حسین بن بشار می گوید :
از امام علی بن موسی الرضا پرسیدم آیا خدا چیزی را که موجود نشده میداند که اگر موجود شود چگونه خواهد شد؟ یا امور غیر موجود را نمی داند؟
حضرت امام رضا فرمودند همانا خداوند متعال عالم به اشیاست پیش از آن که موجود شوند. خدای تعالی می فرماید: همانا ما آنچه را شما انجام میدهید استنساخ میکنیم و درباره ی دوزخیان میفرماید اگر باز گردانده شوند دوباره به آنچه از آن نهی شده اند باز خواهند گشت. و آنگاه که فرشتگان گفتند آیا در زمین کسی را قرار میدهی که در آن فساد کرده و خونها بریزد در حالی که ما با ستایش تو را تسبیح میگوییم و تقدیس میکنیم خداوند فرمود: «همانا من میدانم آنچه را که شما نمیدانید پس علم خدا از ازل و قدیم پیش از خلق اشیا بوده است. فتبارک ربنا تعالى علواً كبيراً خداوند اشیا را طبق مشیت و خواست خود آفرید و علمش به آنها پیش از خلق آنهاست و پروردگار ما از ازل دانا شنوا و بیناست(١)(التوحيد ٫ ١٣٦).
پس بودن و نبودن همه ی امور ممکن از ازل به علم ذاتی برای خداوند سبحان مکشوف است و نیز آنچه که بعد از نبود مشیت خدا بر بودنش تعلق میگیرد برای خدا مکشوف است و خداوند از ازل عالم است که آن چگونه خواهد شد.
ایوب بن نوح به امام رضا نوشت:« آیا خدا به اشیا پیش از آن که خلقشان کند عالم است یا علم او به اشیا هنگامی است که آفرینش آنها را اراده میکند؟ که در این صورت علم او به مخلوقاتش به هنگام خلق و ایجاد آنها خواهد بود. »
حضرت امام رضا الله در پاسخ وی به خط مبارک خویش نوشتند:
لَمْ يَزَلَ اللَّهُ عَالِماً بِالْأَشْيَاءِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْأَشْيَاءَ كَعِلْمِهِ بِالْأَشْيَاءِ بَعْدَ مَا خَلَقَ الْأَشْيَاءَ (٢)( التوحيد ٫ ١٤٥ الكافي ۱۰۷٫۱)
(ص24)
خداوند از ازل پیش از آن که اشیا را خلق کند به آنها عالم است. همانند علم او به اشیا پیش از خلقشان از این روایت به روشنی استفاده میشود که آفرینش و عدم آفرینش اشیا هیچ تأثیری در علم خداوند ندارد .
۳-٤ بی نیازی علم از معلوم
پیش از این گفتیم که علم خدای تعالی پیش از خلق با خلق و پس از خلق به هیچ وجه دچار تغییر و تحول نمیگردد این موضوع با توجه به حقیقت علم روشن میگردد؛ زیرا با توجه به حقیقت علم مییابیم که علم غیر از معلوم است و در مرتبه ی علم معلومات به هیچ نحو وجود و ثبوت و تحققی ندارند پس معلوم هیچ نقش و مدخلیتی در تحقق علم ندارد بلکه علم ثابت است؛ هر چند معلومی در کار نباشد.
حضرت امام رضا در حدیثی به این حقیقت تصریح کرده می فرماید:
لَهُ مَعْنَى الرُّبُوبِيَّةِ إِذْ لَا مَرَبُوبٌ وَ حَقِيقَةُ الْإِلَهِيَّةِ إِذْ لَا مَالُوهُ وَ مَعْنَى الْعَالِمِ وَ لَا مَعْلُومٍ (١)(التوحيد ٫ ۳۷؛ اعلام الدين ٫ ٦٩؛ الامالي للطوسي ٫ ۲۲؛ الأمالي للمفيد ٢٥٣؛ تحف العقول ٫ ٦١؛ العدد القويه ٢٩٤)
برای خداوند معنای ربوبیت بود آنگاه که مربوبی نبود و حقیقت الوهیت بود آنگاه که مألوهی نبود و معنای عالم بود در حالی که معلومی در کار نبود.
آن حضرت در پاسخ سؤال فتح بن عبدالله به خط مبارک خود نوشتند:
عَالِمٌ إِذْ لَا مَعْلُومَ ... وكَذَلِكَ يُوصَفُ رَبُّنَا وَ فَوْقَ مَا يَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ (٢)( الكافي ١ ٫ ١٤٠)
خداوند عالم بود آنگاه که معلومی نبود ... و پروردگار ما این چنین وصف می شود و او فوق وصف وصف کنندگان است.
بر اساس این روایات حقیقت علم خداوند از وجود معلوم انتزاع نمیشود هم چنین نفی وجود معلوم از مرتبه ی ذات و عدم وجود آنها همراه ذات در کلام حضرت امام رضا روشن است. بنابراین خداوند متعال ذاتاً عالم است و نیازی نیست که صفت علم برای او از وجود معلوم انتزاع شود.
(ص25)
٤-٤ علم خدا و آزمایش بندگان
روشن است که خدای تعالی به راز سینه ها و باطن دلها آگاه است. از سوی دیگر میدانیم که خدای تعالی بندگان را به اموری مکلف ساخته و آنها را مورد ابتلا و امتحان قرار میدهد حال این سؤال پدید می آید که با وجود علم خدا به احوال بندگان به ابتلا و امتحان آنها چه نیازی وجود دارد؟ برای پاسخ به این سؤال روایتی از حضرت امام رضا نقل میکنیم.
ابو الصلت نقل میکند که مأمون از حضرت امام رضا درباره ی آیه ی زیر سؤال کرد :
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمواتِ وَالأَرضَ فِي سِتَّة أيام وكانَ عَرْشُهُ عَلى المَاءِ لِيَبْلُوكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً(۱)(هود٫ ۷ )؛
اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید در حالی که عرش او بر آب تحمیل شده بود تا شما را ابتلا کند که کدامیک کردار نیکوتری دارید.
حضرت امام رضا علیه السلام در پاسخ وی فرمود:
وَ أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيَبْلُوكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فَإِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ خَلْقَهُ لِيَبْلُوَهُمْ بِتَكْلِيفِ طَاعَتِهِ وَ عِبَادَتِهِ لَا عَلَى سَبِيلِ الامْتِحَانِ وَ التَّجْرِبَة لِأَنَّهُ لَمْ يَزَلْ عَلِيمًا بِكُلِّ شَيْءٍ(۲)(لکافی ۱ ٫ ۳۲۰)؛
و اما آیه ی «ليبلوكم أيكم احسن عملاً پس همانا خداوند خلق را آفرید و آنها را با مکلف کردن به طاعت و عبادت خود مورد ابتلا قرار داد و ابتلای بندگان از سوی خدا به جهت امتحان و تجربه و آگاهی یافتن نبود؛ زیرا او از ازل به همه چیز داناست.
در این روایت حضرت امام رضا الله ابتلا به جهت آگاهی یافتن را از خداوند نفی میکند و علت ابتلا را تکلیف کردن بندگان به طاعت و عبادت میداند روشن است که بندگی و عبادت مخلوقات یگانه راه تربیت و تکامل آنهاست؛ بنابراین میتوان از روایت چنین استفاده کرد که منظور از تکلیف و ابتلای بندگان آن است که آنان در مقابل این ابتلا و تکلیف صبر پیشه سازند و استحقاق بیابند.
(ص26)
به عبارت دیگر غرض خدا از ابتلای بندگان لطف و عنایتی به آنهاست تا به این سبب اولیای او تربیت یافته دوستانش کامل گردند و به ثواب الهی دست یابند و این سنت حکیمانه ی خداوند است.
حضرت امام صادق نیز در روایتی ابتلا به جهت آگاهی یافتن را از خدا نفی و تصریح می کند:
ابتلا دو گونه است؛ یکی بر خدا محال است و دیگری ممکن . محال آن است که خداوند بدان جهت امتحان کند که از آنچه گذشت ایام آشکار می سازد آگاه گردد... قسم دوم آن است که شخص را ابتلا سازد تا او در مقابل ابتلای الهی از خود شکیبایی نشان دهد و مستحق عطا و بخشش الهی گردد و دیگران به او نگرند و از وی پیروی کنند(١)(الخصال ١ ٫ ٣٠٤ ).
٥-٤ نفی جهل از خدا بیانگر عدم سنخیت علم او با علم مخلوقات
در روایتی از یونس بن عبدالرحمن نقل شده که گفت:
به حضرت رضا عرض کردم برای ما روایت شده که خدا علم است جهل ندارد. حیات است مرگ ندارد نور است تاریکی ندارد امام رضا الله فرمودند: خداوند این گونه است(٢)( التوحيد ٫ ۱۳۸) .
روشن است که علم مخلوقات حادث و آمیخته به جهل است و حیات آنها با مرگ و نور و روشنایی مخلوق با تاریکی در هم آمیخته اند اما خداوند علمی است که جهل ندارد. علم خداوند ذات او و ازلی است بنابر این علم خدا از سنخ علم مخلوقات نیست. حضرت علی بن موسی الرضا در روایتی دیگر فرمودند:
و إنما تسمى الله بالعالم بغير علم حادث علم به الأشياء و استعان به على حفظ ما يستقبل من أمره و الروية فيما يخلق من خلقه و بعينه ما مضى مما أفنى من خلقه مما لو لم يحضره ذلك العلم و يعنه كان جاهلا ضعيفا كما أنا رأينا علماء الخلق إنما سموا بالعلم لعلم حادث إذ كانوا قبله جهلة و ربما فارقهم العلم بالأشياء فصاروا إلى الجهل و إنما سمى الله عالما لأنه لا يجهل شيئا(٣)( همان ٫ ١٨٦)؛
(ص27)
علمی که خدا را با آن وصف کنیم آن نیست که بعداً حادث شود و اشیا را به وسیله ی آن بداند و بر حفظ اموری که در آینده برایش پیش می آید از آن کمک بگیرد و با استعانت از آن در آفرینش خلق خود فکر کند و با آن آنچه از خلقش در گذشته از بین رفته شهود کند که اگر این علم در او حادث نمیشد و به یاری او نمی آمد جاهل و ضعیف میشد چنان که علمای بشر را که عالم میخوانیم به خاطر علمی است که بعداً در آنها پیدا میشود؛ زیرا پیش از آن جاهل بودند و گاهی اتفاق می افتد که علم از آنها گرفته میشود و آنها دوباره جاهل می گردند. پس خدا را که عالم می نامیم به خاطر آن است که به هیچ چیزی جاهل نیست.
در این روایت از دو گونه علم سخن رفته است یکی علم ذاتی خداوند که عین ذات او و ازلی بوده و با عجز و جهل آمیخته نیست و دیگری علم حادثی که پس از جهل به مخلوقات داده میشود و گاهی نیز از آنان سلب میگردد. روشن است که علم ذاتی پروردگار هرگز با علم حادث مخلوقات هم سنخ نیست بلکه آن عین ذات پروردگار و قدیم است و این فعل خداوند و حادث است.
٦-٤ آنچه خدا نمی داند
پیش تر گفتیم که علم غیر از معلوم است و در ذات خود هیچ نیازی به معلوم ندارد. علم روشنایی و کشف محض است و بودن و نبودن اشیا را توام کشف میکند. حکم به استحاله ی اجتماع و ارتفاع نقیضین نیز مستند به همین کشف علم است بنابراین عالم بودن به وجود معلوم
خاص وابسته نیست و خداوند عالم است هر چند معلومی در کار نباشد.
به عبارت دیگر علم خدا نه علم حصولی است که به واسطه ی صور یا مثل حاصل گردد و نه علم حضوری که لازم آید تمام اشیاء و کثرات در ذات او منطوی باشند علم باری تعالی کشف و عیان علی الاطلاق است بدون این که به چیزی مقید یا اضافه شود.
اما دانستن گاهی به تعلق علم به معلوم خاص اطلاق میشود؛ نه به حقیقت علم. لذا گاهی دیده می شود که از عدم امکان تعلق علم به امور باطل و کذب به ندانستن تعبیر شده است. بنابراین تعبیر به ندانستن هرگز به معنای نفی علم و اثبات جهل نیست بلکه از باطل محال و
(ص28)
کذب بودن آن امر حکایت دارد چنان که قدرت خدا به امور محال تعلق نمی گیرد و این امر بیانگر ناممکن و محال بودن آن امر است؛ نه عجز باری تعالی .
در حدیثی از حضرت امام علی بن موسی الرضا الله آمده است:
إِنَّ يَهُودِيَّا سَأَلَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبِ اللهِ فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَمَّا لَيْسَ لِلَّهِ وَ عَمَّا لَيْسَ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَمَّا لَا يَعْلَمُهُ اللَّهُ فَقَالَ عَلِيٌّ اللهِ أَمَّا مَا لَا يَعْلَمُهُ اللَّهُ فَهُوَ قَوْلُكُمْ يَا مَعْشَرَ الْيَهُودِ إِنَّ عُزَيْراً ابْنُ اللَّهِ وَاللَّهُ تَعَالَى لَا يَعْلَمُ لَهُ وَلَداً أَمَّا قَوْلُكَ مَا لَيْسَ لِلَّهِ فَلَيْسَ لِلَّهِ شَرِيكَ وَ أَمَّا قَوْلُكَ مَا لَيْسَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى فَلَيْسَ عِنْدَ اللَّهِ ظُلْمٌ لِلْعِبَادِ فَقَالَ الْيَهُودِيُّ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (١)(عيون الاخبار ١ ٫ ١٤١ و ٣٦٫٢؛ التوحيد ٫ ۳۷۷؛ ارشاد القلوب ٣١٥٫٢ )؛
یهودیی از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب پرسید و گفت از آنچه خداوند ندارد و آنچه نزد خدا نیست و آنچه خدا آن را نمیداند به من خبر ده علی اله فرمود: اما آنچه خداوند نمی داند آن عقیده ی شما یهودیان است که میگویید عزیر» فرزند خداست در حالی که خداوند نمیداند که فرزندی دارد اما درباره ی پرسش از آنچه نزد خدا نیست پس بدان که نزد خداوند ظلم به بندگان وجود ندارد و اما درباره ی پرسش از آنچه برای خدا نیست پس بدان که خداوند شریک ندارد در این هنگام یهودی گفت شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست و شهادت می دهم که محمد رسول خداست.
امیر المؤمنین با این بیان به روشنی یادآور میشوند که ندانستن خداوند به معنای نفی علم از او و اثبات جهل برای او نیست بلکه از محال باطل و کذب بودن آن امر حکایت دارد. خداوند میداند که فرزندی ندارد اما نمیداند که فرزند دارد یعنی خداوند محال بودن این امر را میداند یعنی این امر هرگز تحقق پیدا نخواهد کرد تا معلوم و مکشوف خداوند واقع گردد.
(ص29)
نتیجه بحث
با توجه به بیانات رضوی در باب علم الهی روشن شد که خداوند متعال در حقیقت علم و تحقق آن از نیاز داشتن به معلوم منزه و مقدس است پس ذات خدا علت وجود معلومات نیست تا آنها را در ذات خود داشته باشد.
علم مطلقاً كشف و عیان است بدون این که به چیزی مقید و اضافه شود و خداوند سبحان همه ی اشیا را چنان که در مرتبه ی وجودشان شهود و عیان میکند در مرتبه عدمشان نیز کشف میکند و به اشیاء علم دارد در حالی که اشیایی وجود ندارند و معلومی نیز در کار نیست. علم خدا نسبت به نظام موجود و نظامات بی نهایت ممکنی که موجود نشده اند مساوی است و بود و نبود آنها را همسان شهود میکند. هم چنین همه ی افعال و حوادث کوچک و بزرگ و نیز اعدام و فرضیه های محال و ممکن را شهود و عیان میکند و نیز کشف میکند که امر باطل و کذب تحقق ندارد و هرگز تحقق نخواهد یافت.
والسلام على المهدى الذي يملاء الارض عدلاً وقسطاً
كما ملئت ظلماً وجوراً
(ص30)