۳- زعامت شیعیان و کنترل علویان
تعامل امام رضا در لباس ولایت عهدی با گروه مخالف علویان که سالیان سال علیه عباسیان دست به شورش میزدند و مشکلات بسیاری را به وجود آورده بودند از دیگر فرازهای مهم حیات سیاسی ایشان است همان گونه که گذشت یکی از اهداف مأمون از ولایت عهدی امام این بود که با ورود ایشان به جمع هیأت حاکمه علویان در مناطق مختلف سرزمینهای اسلامی دست از مبارزه علیه عباسیان بردارند امام رضا الله این هدف مأمون را ناکام گذاشت و با اتخاذ سیاست ویژه یی که در پیش گرفتند موفق شدند به نوعی انقیاد علویان را نسبت به خودشان حاصل کنند نه نسبت به خلیفه .
در مدت قریب به پنج سال که امام در مرو سکونت داشتند و در زمان خلافت مأمون حدود پانزده قیام از سوی گروه های علوی که هر کدام با انتساب به پیامبر به نوعی مدعی خلافت بودند سراسر سرزمینهای اسلامی را فرا گرفت که مهمترین آنها عبارت بود از قیام ابوالسرایا در کوفه ، قیام زید بن موسی در بصره قیام محمد بن دیباج و محمد بن جعفر در مکه قیام موسی بن جعفر در یمن قیام محمد بن سلیمان بن داوود در مدینه قیام جعفر بن زيد بن علی در واسط (۱)(ابن واضح واحد ابی یعقوب تاریخ یعقوبی ترجمه ی محمد ابراهیم آیتی تهران انتشارات علمی فرهنگی ۱۳۷۸، ص ۳۲۸).هر کدام از این قیامهای خونین علاوه بر این که خلافت را به چالش می کشید چالشی در مقابل شخص امام رضا الله نیز بود این شورشهای خود بنیاد دو جهت مخالف داشت و در حالی که از یک سو نفعی به حال شیعیان نداشت و انگیزه های مادی و شخصی در ورای آنها نهفته بود از سوی دیگر این قیامها علیه استبداد عباسیان صورت می گرفت و خواه ناخواه خلافت را تضعیف میکرد لذا امام در نحوه ی برخورد و کنترل این قیام ها که رهبران برخی از آنها بنی هاشمی بودند با چالش مواجه بودند امام در نهایت موضعی که اتخاذ نمودند این بود که «انقلابهای علویان بر ضد مأمون را نه صراحتا تأیید میکرد و نه آنها را رد می نمود. این نهضتها از آن روی که گامی در جهت آگاهی بخشیدن به توده ها برای مخالفت با خلفا و رژیم های ستمگر بود مورد تأیید ضمنی امام بود در نحوه عمل دیدگاههای امام با سران نهضتها تفاوت داشت. برای مثال امام در مورد نهضت برادرش ،زید اصل قیام او را نکوبید بلکه با شیوه های نادرست او مخالف بود و آنان را نکوهش میکرد حضرت با نهضت ابوالسرایا نیز همکاری نکرد زیرا آشکارا شکست آن را پیش بینی میکردند و از همین رو نمیخواستند در شورشی بی سرانجام مشارکت کنند موضع امام نسبت به انقلابهای علویان اگر چه از نگاه عده ای تحمل ناپذیر و ناموجه بود اما با گذشت زمان و فرجام کار نشان داد که امام در انتخاب خط مشی سیاسی خود اشتباه نکرده است(۲)(جواد محدثی تاریخ سیاسی ائمه ، تهران مدرسه، ۱۳۷۸، ص ۱۸۳)».
مسئله ی عدم تأیید امام دو شورشی را که مهمترین قیام ها علیه عباسیان به شمار می رفت از دو زاویه قابل بررسی است حضرت بعد از آن که برادرشان زید بن موسی» در بصره و کوفه اقدام به شورش نمود و خانه های عباسیان را آتش زد و هنگامی که دستگیر و به مرو آورده شد امام او را مورد نکوهش قرار داده و فرمودند: مادامی که اوامر خداوند عز و جل را فرمان بردار باشی برادرم هستی همان گونه که نوح عرض کرد پروردگارا پسرم از خاندان من است... خداوند فرمود: ای نوح او از خاندان تو نیست او دارای کردار ناشایست است(۱)( صدوق، عیون اخبار الرضا، همان، ص ۲۳۳).» علامه محمد جواد فضل الله در این مورد مینویسد؛ منظور از این فرمایش امام نکوهش زیدالنار نیست که چرا او نافرمانی سلطان را کرده و بر ضد او سر به شورش برداشته است بلکه به سبب اعمال غیر شرعی است که زید مرتکب شده و بدون تمییز میان گناهکار و بیگناه امنیت را از مردم سلب و اموال عده ای را تاراج و گروهی را در آتش سوزانده است و گرنه نهضتهای مخلصانه ای که علویان به منظور مبارزه با ستم و ستمگران بر پا کرده اند همواره مورد تایید ائمه بوده است. زیرا این نهضتها تنها وسیله یی بوده است که پرده از چهره ی حقیقی حکومتهای فاسد بر می داشته و امت را به خطاها و تجاوزات آنها آگاه میکرده است (۲)(محمد جواد فضل الله تحلیلی از زندگانی امام رضا ترجمه ی سید محمد صادق ،عارف مشهد، آستان قدس رضوی؛ ۱۳۶۶، ص ۱۴۸)» حضرت در رابطه با قیام ابوالسرایا نیز با اصل آن مخالف نبودند لیکن میخواستند به دست اندر کاران آن این نکته را گوشزد کنند که قیامی که برای پیروزی آن هیچ گونه تضمینی وجود ندارد ممکن نیست در ایجاد آن مشارکت کند؛ زیرا برای آن حضرت با توجه عمیقی که نسبت به حوادث داشت، آشکار بود که قیام هایی که ناگهان و بدون تدارک مقدمات لازم به وجود میآید پایان آن جز نابودی و شکست نیست(۳)(همان، ص ۱۵۰).
البته کسانی هم هستند که معتقدند نفس حضور امام در حاکمیت در تسکین و تخفیف قیام های علویان بی تاثیر نبوده است؛ چرا که عده یی که ایشان را به عنوان یک فرد شاخص علوی همراه خلافت میدیدند طبیعی بود که آنها نیز در قیام هایشان تردید کنند و آن را چندان جایز نشمارند(۴)(مجله اندیشه نو ش۱، ۱۳۸۵، ص ۶۵)، اما این پنداشت را این گونه میتوان اصلاح کرد که هر چند در اواخر دوران امام رضا الله به عنوان ولی عهد قیامهای علویان به خاموشی می گرایید اما این بدان دلیل نبود که علویان ایشان را جزو دستگاه خلافت میپنداشتند تا از ایشان الگو بگیرند بلکه به آن دلیل بود که آگاهی علویان با آرمانها و اهداف امام و جایگاه مقام امامتشان افزایش یافته بود. لذا آنان کوشش می کردند فعالیتهای سیاسیشان را بر اساس خواست امام رضا به عنوان امام و وصی رسول خدا ، جهت دهند نه به عنوان ولی عهد خلیفه.