۲- اکراه از پذیرش ولایت عهدی
پس از رد پیشنهاد خلافت از سوی امام رضا ، مأمون سناریوی جدیدی را طرح نمود و امام رضا را در آزمایشی جدید قرار داد. در واقع بسیاری از مورخان و اندیشمندان طرح واگذاری صوری خلافت را مقدمه یی برای طرح ولایت عهدی میدانند در طرح ولایت عهدی پس از آن که امام رضا الله با جدیت تمام از پذیرش خلافت استنکاف ورزید، مأمون خطاب به امام گفت؛ حال که خلافت را نمی پذیرد ناگزیر هستید که ولی عهد من باشید. طبق روایات تاریخی مامون چند ماه روی این طرح با امام رضا ال کار کرد اما امام رضا بنا به دلایلی که در عدم پذیرش خلافت متذکر شدیم و دلایل دیگر این پیشنهاد را نیز نپذیرفت.
مأمون گمان میکرد که اگر امام رضا الله را ولی عهد خویش گرداند، همین رویداد به تنهایی کافی خواهد بود تا موقعیت اجتماعی امام را در هم بشکند و ارجش پیش مردم فرو بیافتد. زیرا مردم هر چند به زبان نگویند ولی عملا این بینش را پیدا میکنند که امام با پذیرفتن مقام ولایت عهدی ثابت کرد که اهل مقام و قدرت است. مأمون میپنداشت که اگر ولایت عهدی را به امام بقبولاند به شهرت امام الله لطمه وارد آورده و حسن اطمینان مردم را نسبت به وی جریحه دار ساخته است چرا که تفاوت سنی میان آن دو نیز بالا بود یعنی امام بیست و دو سال از مأمون بزرگتر بود و چون قبول ولایت عهدی در چنان سنی غیر طبیعی می نمود، لذا مردم آن را حمل بر حب مقام و دنیا پرستی امام رضا میکردند امام رضا نیز خود از این نقشه ی مأمون به خوبی آگاه بود و در جایی فرمودند:« ... میخواهند بگویند؛ علی بن موسی از دنیا روبرگردان نیست مگر نمیبینید چگونه به طمع خلافت ولایت عهدی را پذیرفته است...(۱)(جعفر مرتضی حسینی، همان، ص ۱۴۴)».
همین طور امام به خوبی میدانستند که مأمون میخواهد او را وسیله ی معامله ی خود با عباسیان و از سوی دیگر میان خود و علویان و از جهتی میان خود و شیعیان خراسان و جز آنها قرار دهد؛ چرا که مأمون هر چند توانسته بود خلافت را قبضه کند اما از سوی دسته های فوق همواره حکومت او تهدید میشد و بدین وسیله او در صدد بود که چنین وانمود کند که امام رضا به عنوان ولی عهد و شخص دوم حکومت از شیعیان خراسان و علویان در سراسر سرزمین اسلامی نمایندگی میکند تا بدین منظور دل لطیف همیشه ناراضی شیعیان و علویان را به دست آورد.
با توجه به آینده نگری این چنینی از سوی امام رضا الله بدیهی است که نظر ایشان نمی تواند نسبت به پذیرش ولی عهدی فردی چون مأمون با آن همه زیرکی و پیچیدگی شخصیتی مثبت باشد. چرا که نگاه امام به قدرت و حکومت در گفتمان سیاسی ائمه و تفکر شیعی قرار دارد. در تفکر مکتب شیعی و ائمه ، حکومت تا تحت رهبری کامل امام معصوم قرار نگیرد مشروع نیست؛ زیرا امام پیشوای بر حق مردم است که ائمه الله بنابر تصریح رسول اکرم ﷺ و ائمه ی قبلی عهده دار این مسئولیت است بنابراین همان گونه که علامه محمد جواد مغنیه می گوید: « اگر امام رضا در قبول بار مسئولیتهای حکومت با مأمون مشارکت می کرد این عمل به منزله ی این بود که حکومت مأمون را مشروع دانسته و بر همگی اعمال و رفتار دستگاه خلافت آن صحه گذاشته است...(۲)(محمد جواد مغنیه زندگانی امام هشتم ترجمه ی سید جعفر غضبان، بی تا، ص ۱۱۴ )» .
به این ترتیب امام رضا همانند مسئله ی خلافت از پذیرش ولی عهدی نیز سر باز زد اما به نظر می رسد که مأمون تصمیم نهایی را در این زمینه اتخاذ نموده بود و ولایت عهدی همانند خلافت نبود که امام بتواند از قبول مسئولیت آن شانه خالی کند ماجرای گفتگویی که میان امام و مأمون رخ میدهد و در نهایت مأمون حرف آخر را با تهدید جانی امام می زند، در بسیاری از کتب معتبر روایی و تاریخی آمده است که ما حصل تمام آنها این است که امام میان پذیرش ولایت عهدی و از دست دادن جانشان یکی را باید بر می گزیدند. بر اساس روایات هنگامی که مأمون پس از استدلالها و اصرار بر مقام ولی عهدی و عدم پذیرش امام ، دلیل آن را جویا شد، امام ابتدا از او امان خواست و زمانی که به او امان داده شد، نیت اصلی مأمون را این چنین بر ملا نمودند بدین کار مراد تو آن باشد که مردمان بگویند؛ علی بن موسی به دنیا بی میل نیست بلکه این دنیاست که بدو روی خوش ننموده است آیا نمی نگرید که چگونه به طمع خلافت ولی عهدی را پذیرفته است. با این سخن امام مأمون خشمگین شد و گفت: «تو همواره به من سخنی میگویی که آن را نمی پسندم و با این همه از گزند خشم من در امانی به خدا سوگند اگر ولی عهدی مرا پذیرفتی نکو کردی و گرنه تو را مجبور به پذیرفتن آن کنم و اگر به جبر نیز نپذیرفتی آن گاه گردنت را بزنم(۱)(ابی جعفر محمد ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب بیروت مؤسسه ،فواد مؤسسه فواد، (بی تا)، ص ۲۶۳).
در چنین شرایطی که امام تحت فشار قرار گرفته بودند و با توجه به سابقه ی قساوتی که ایشان از مأمون حتی در مورد برادرش امین سراغ داشتند با طرح شروطی مجبور شدند که ظاهراً این مقام را بپذیرند همان گونه که حضرت بعدها به این مسئله اشاره میکنند: «خدا میداند که من از قبول این امر کراهت داشتم ولی وقتی در وضعی قرار گرفتم که میان قبول ولایت عهدی یا قتل یکی را میبایست اختیار کنم به ناچار پذیرش ولایت عهدی را بر کشته شدن ترجیح دادم(۲)(ابی جعفر محمد بن علی بن حسین قمی، صدوق، همان، ص ۱۳۹ )».
در واقع در این موقعیت که گفتمان تقیه بسیار غلیظ میشود ائمه ی معصومین مصالح عالی مسلمانان و حفظ اصل دین را در نظر میگیرند و نجات جان شخصی برایشان اهمیتی ندارد. در ادامه خواهیم گفت که امام با پذیرش ولی عهدی خدمات بزرگی به اسلام نمودند و در قبال تصمیم گرفته شده ی مأمون هیچ گاه به سیاست انفعال روی نیاوردند و نشان دادند که همان گونه که در عرصه ی دیانت بی همتا هستند در صحنه ی سیاست و حکومت ایده های روشن و راهبردهای نو و به خصوصی دارند.