پیروز حقیقی  ( صص 33 ) شماره‌ی 5715

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > تصميم مامون بر ولايتعهدی امام

خلاصه

مامون فضل و حسن فرزندان سهل را نزد على بن موسى عليه السلام روانه کرد ایشان به وی مقام ولی عهدی را پیشنهاد کردند ولی او نپذیرفت آنان پیوسته پیشنهاد خود را تکرار کردند و امام همچنان از پذیرفتنش خودداری میکرد تا یکی از آن دو نفر زبان به تهدید گشود دیگری نیز گفت به خدا سوگند که مامون مرا دستور داده تا گردنت را بزنم اگر با خواست او مخالفت کنی

متن

برخی از دلایل ناخشنودی امام علیه السلام 

متونی که در این باره به دست ما رسیده آن قدر زیاد است که به حد تواتر رسیده است. ابوالفرج می نویسد: "... مامون فضل و حسن فرزندان سهل را نزد على بن موسى عليه السلام روانه کرد ایشان به وی مقام ولی عهدی را پیشنهاد کردند ولی او نپذیرفت آنان پیوسته پیشنهاد خود را تکرار کردند و امام همچنان از پذیرفتنش خودداری میکرد تا یکی از آن دو نفر زبان به تهدید گشود دیگری نیز گفت به خدا سوگند که مامون مرا دستور داده تا گردنت را بزنم اگر با خواست او مخالفت کنی (۱.مقاتل الطالبین، ص ۵۶۲ و ۵۶۳)

برخی دیگر چنین آورده اند که مامون به امام علیه السلام - گفت: "ای فرزند رسول خدا این که از پدران خود داستان مسموم شدن خود را روایت می کنی آیا میخواهی با این بهانه جان خود را از تن در دادن به این کار آسوده سازی و میخواهی که مردم تو را زاهد در دنیا بشناسند؟

امام رضا پاسخ داد: به خدا سوگند از روزی که او مرا آفریده است هرگز دروغ نگفته ام و نه به خاطر دنیا ، زهد در دنیا را پیشه کرده ام و در ضمن می دانم که منظور تو چیست و تو به راستی چه از من می خواهی

- چه می خواهم؟

- آیا اگر راست بگویم در امانم؟

- بلی در امان هستی

تو می خواهی که مردم بگویند علی بن موسی از دنیا روی گردان نیست اما این دنیاست که بر او اقبال نکرده آیا نمی بینید که چگونه به طمع خلافت ولی عهدی را پذیرفته است.

در اینجا مامون برآشفت و به او گفت: تو همیشه به گونه ی ناخشنودی با من برخورد میکنی در حالی که تو را از سطوت خود ایمنی بخشیدم به خدا سوگند، اگر ولیعهدی را قبول کنی که هیچ و گرنه مجبورت خواهم کرد که آن را بپذیری اگر باز همچنان امتناع بورزی، گردنت را خواهم زد.(۱. در این باره مراجعه شود به: مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۳۶۳ : امالی صدوق، ص ۴۳ ؛ عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴۰؛ علل الشرايع، ج ۱، ص ۲۳۸؛ مثیر الاحزان، ص ۲۶۱ و ۲۶۲ ؛ روضه الواعظین، ج ۱، ص ۲۶۸ ؛ بحار، ج ۴۹، ص ۱۲۹ و سایر کتابها.) امام رضا - علیه السلام در پاسخ ریان که علت نپذیرفتن ولی عهدی را پرسیده بود فرمود:

... خدا می داند که چقدر از این کار بدم می آید. ولی چون مرا مجبور کردند که از میان کشته شدن یا پذیرفتن ولی عهدی یکی را برگزینم من ترجیح دادم که آن را بپذیرم .... در واقع این ضرورت بود که مرا به پذیرفتن آن کشاند و من تحت فشار و اکراه بودم.(۲.علل الشرايع، ج ۱، ص ۲۳۹ ؛ روضه الواعظین، ج ۱، ص ۲۶۸ ؛ امالی صدوق، ص ۷۲؛ بحار، ج ۳۹، ص ۱۳۰؛ عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۹.)

امام حتی در پشت نویس پیمان ولی عهدی این نارضایتی خود و به سامان نرسیدن ولی عهدی خویش را بر ملا کرده بود.(۳. در موضوع اجبار امام (ع) به امضای سند ولیعهدی به این منابع رجوع کنید ینابیع الموده، ص ۳۸۴؛ مثیر الاحزان، ص ۲۶۱۴۲۶۲ و ۲۶۳ ؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۶۵؛ امالی صدوق، ص ۶۸ و ۷۲ ؛ بحار، ج ۴۹، ص ۲۶۱ و ۲۶۲ و ۲۶۳ ؛ علل الشرایع، ج۱، ص ۲۳۷ و ۲۳۸ ؛ ارشاد مفید ص ۱۹۱؛ عيون اخبار الرضا)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان كوتاه