صحیفه رضویه  ( صص 122-120 ) شماره‌ی 5195

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > مبارزه با انحرافات و تهاجم فکری و فرهنگی دشمنان > نمونه هايی از مناظره حضرت با عالمان > مسلمان شدن عمران صابی

خلاصه

عمران صابی که یکی از متکلمین بود از جا برخاست و عرض کرد: ای دانشمند ؛ اگر تو دعوت به پرسش ننموده بودی اقدام به سئوال کردن نمی نمودم من به شهر کوفه ، بصره ، شام و الجزیره سفر کرده ام ، متکلمین فراوانی دیده ام ، کسی را تاکنون نیافته ام که برای من اثبات کند وجود واحدی را که غیر از او کسی قائم به وحدانیت نباشد، آیا اجازه میدهی که از شما سئوال کنم ؟حضرت امام رضا علیه السلام فرمود:اگر در میان این جمعیت کسی به نام عمران صابی باشد تو همان هستی .عرض کرد: من عمران صابی هستم.امام فرمود :سئوال کن ولی انصاف را رعایت کن و از گفتار زشت و فاسد و اندیشه های نادرست و بیراهه رفتن بپرهیز.عمران عرض کرد به خدا قسم؛ ای سرور من؛ تنها میخواهم چیزی را برایم ثابت کنی که بتوانم به آن تمسک جویم و چنگ بزنم و از آن تجاوز نخواهم کرد.امام فرمود از آنچه در خاطر داری سئوال کن

متن

عمران صابی که یکی از متکلمین بود از جا برخاست و عرض کرد: ای دانشمند ؛ اگر تو دعوت به پرسش ننموده بودی اقدام به سئوال کردن نمی نمودم من به شهر کوفه ، بصره ، شام و الجزیره سفر کرده ام ، متکلمین فراوانی دیده ام ، کسی را تاکنون نیافته ام که برای من اثبات کند وجود واحدی را که غیر از او کسی قائم به وحدانیت نباشد، آیا اجازه میدهی که از شما سئوال کنم ؟

حضرت امام رضا فرمود:

اگر در میان این جمعیت کسی به نام عمران صابی باشد تو همان هستی .

عرض کرد: من عمران صابی هستم.

امام الله فرمود :

سئوال کن ولی انصاف را رعایت کن و از گفتار زشت و فاسد و اندیشه های نادرست و بیراهه رفتن بپرهیز.

عمران عرض کرد به خدا قسم؛ ای سرور من؛ تنها میخواهم چیزی را برایم ثابت کنی که بتوانم به آن تمسک جویم و چنگ بزنم و از آن تجاوز نخواهم کرد.

امام فرمود : از آنچه در خاطر داری سئوال کن .

مردم از دحام کردند و نزدیک هم آمدند ، حضرت امام رضا بر او استدلال فرمود و به سئوالات او پاسخ گفت و گفتگو میان آن دو به طول انجامید تا آنکه وقت نماز فرارسید ، امام رو به مأمون کرد و فرمود : هنگام نماز است.

عمران عرض کرد سرور من ؛ اکنون که دلم نرم گردیده پاسخ مرا ناتمام نگذار

امام فرمود: نماز میخوانیم و باز میگردیم و از جا برخاست ، مأمون نیز برخاست .

 حضرت در اندرونی نماز خواند و مردم به امامت جعفر بن محمد نماز را بپا داشتند .

پس از انجام فریضه امام به جایگاه خود بازگشت و عمران را فراخواند و فرمود: ای عمران ؛ سئوال کن

او سئوالات خود را پیرامون آفریدگار متعال و صفات او مطرح کرد و امام به همه آنها پاسخ داد تا آن که فرمود: آیا درست فهمیدی ای عمران ؟ 

عرض کرد: آری؛ فهمیدم ای سرور من و گواهی میدهم که خداوند آنگونه است که توصیف نمودی و او را یکتا دانستی و این که محمد بنده او است که به هدایت و دین حق مبعوث گشته، سپس رو به قبله به سجده افتاد و اسلام آورد.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه